eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
:+پس خودت میدونی و مسعود.. و قطع میکند.. پوزخند میزنم،بابا هنوز بعد از این همه مدت عمومسعود را نشناخته... چند تقه به در میخورد و در پی )بفرمایید( من،فرزاد وارد اتاق میشود. :_سلام رئیس کلافه جوابش را میدهم :+سلام :_چیه مسیح؟میزون نیستی! :+فرزاد،جون هر کی دوس داری یا یه منشی واسه من پیدا کن،یا یه شوهر واسه این.. ریز میخندد سرم را بلند میکنم،با لبخند عجیبی کنج لب هایش نگاهم میکند. :+چیه؟چرا اینطوری نگام میکنی؟ :_بی معرفت.. حالا باید کارت بیاد در خونه ام،بعد من بفهمم دو روز دیگه عروسی توعه؟ نمیفهمم چه میگوید. :+این چرند و پرندا چیه بهم میبافی؟کارت چیه؟عروسی کدومه؟ :_برو... برو ما که بخیل نیستیم..مبارکت باشه.. دیروز کارتت رسید دستم... تازه میفهمم قضیه ازچه قرار است.. به پشتی صندلی تکیه میدهم و زیر لب میگویم :+مااامااان :_چیزی گفتی؟ :+هیچی ولش کن... ببین من بعدازظهر نیستم،یه کم کار دارم مصطفوی میخواد بیاد اینجا،نقشه اش انگار ایراد داره.. خودت حل و فصلش کن.. :_باشه تو برو به کارات برس،خیالت راحت. فکری به ذهنم میرسد :+فرزاد خانم نیازی هم در جریان هست؟ :_فکر نمیکنم...چون کارت بچه های شرکتو قراره امروز مانی بیاره اینجا.. مال من رو فقط آورد خونه..کاری با من نداری؟ سرمـ را تکان میدهم. فرزاد از اتاق بیرون میرود.. چند لحظه که میگذرد بلند میشوم و به طرف میز نیازی میروم. :_خانم نیازی؟ سرش را بلند میکند. :+بله؟ :_مانی هنوز نیومده؟ :+نه هنوز نیومدن.. کمی آرام تر م،زیر لب،طوری که او هم بشنود میگویم :_ای بابا... :+ مشکلی پیش اومده؟؟ :_آخه قرار بود کارت ها رو بیاره... کارت های عروسی رو.. لبخند میزند :عه به سلامتی... آقامانی ازدواج کردن؟ لبخند میزنم. :_عروسی مانی نیست... مردد میپرسد :+پس عروسی کیه؟ :_عروسی من... رنگش میپرد... بی توجه به طرف اتاقم میروم،یک لحظه برمیگردم تا تیر خلاص را بزنم. :_خوشحال میشیم تشریف بیارید.. هم من،هم خانمم! صبر نمیکنم تا واکنشش را ببینم.🌷🌷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💔 نگاهی کن بـه این چشمانِ مضطر هــزار امیــد آوردم بــر ایـن در مـن و ایـن اشـک «یا باب‌الحوائج» من و این آه «یا موسی بن جعفر» ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_غفلت_از_یار_حجت_الاسلام_عالی.mp3
1.96M
♨️غفلت از یار 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
امام، غريبانه، تنها و تشنه در وسط ميدان ايستاده است. از پشت پرده اشكش به يارانِ شهيد خود نگاه مى كند. همه پر كشيدند و رفتند. چه با وفا بودند و صميمى! طنين صداى امام در دشت مى پيچد: "آيا يار و ياورى هست تا مرا يارى كند؟". هيچ جوابى نمى آيد. كوفيان، سرِ خود را پايين گرفته اند. آرى! ديگر هيچ خداپرستى در ميان آنها نيست. اينان همه عاشقان دنيا هستند! نگاه كن! سپاه كوفه گريه مى كنند. آخر شما چه مردمى هستيد كه بر غريبى حسين اشك مى ريزيد. آخر اين چه معمّايى است؟ غربت امام، آن قدر زياد است كه دل دشمن را هم براى لحظاتى به درد آورده است. نمى دانم براى چه امام به سوى خيمه ها برمى گردد. صداى "آب، آب" در خيمه ها پيچيده است. همه، تشنه هستند، امّا اين دشت ديگر سقّايى ندارد. خداى من! شيرخوار حسين از تشنگى بى تاب شده است. امام، خواهر را صدا مى زند: "خواهرم، شيرخواره ام را بياوريد". على اصغر، بى تاب شده است. زينب او را از مادرش رباب مى گيرد و در آغوش مى فشارد و روى دست برادر قرار مى دهد. امام شيرخوار خود را در آغوش مى گيرد، او را مى بويد و مى بوسد: "عزيزم! تشنگى با تو چه كرده است". امام حسين(ع)، على اصغر را به ميدان مى برد تا شايد از دل سنگ اين مردم، چشمه عاطفه اى بجوشد! شايد اين كودك سيراب شود! او طاقت ديدن تشنگى على اصغر را ندارد. اكنون امام در وسط ميدان ايستاده است. در دور دست سپاه، همه از هم مى پرسند كه حسين(ع) چه چيزى را روى دست دارد. آيا او قرآن آورده است؟ امام فرياد برمى آورد: "اى مردم! اگر به من رحم نمى كنيد، به كودكم رحم كنيد". عمرسعد با نگرانى، سپاه كوفه را مى بيند كه تاب ديدن اين صحنه را ندارند. آرى! امام حجت ديگرى بر كوفيان آشكار مى كند. على اصغر با دستان كوچكش بر همه قلب ها چنگ زده است. چه كسى به اين صحنه پايان خواهد داد؟ سكوت است و سكوت! ناگهان حَرْمَله تيرى در كمان مى گذارد. او زانو مى زند. سپاه كوفه با همه قساوتى كه در دل دارند چشمانشان را مى بندند و تير رها مى شود. خداى من چه مى بينم، خون از گلوىِ على اصغرمى جوشد. اينك اين صداى گريه امام است كه به گوش مى رسد. نگاه كن! اين چه صحنه اى است كه مى بينى؟ امام چه مى كند؟ او دست خود را زير گلوىِ على اصغر مى گيرد و خون او را به سوى آسمان مى پاشد. همه، از اين كار تو تعجّب مى كنند. اشك در چشم دارى و خون فرزند به سوى آسمان مى پاشى. تو نمى گذارى حتّى يك قطره از خون على اصغر به زمين بريزد. صدايى ميان زمين و آسمان طنين مى اندازد: "اى حسين! شيرخوار خود را به ما بسپار كه در بهشت از او پذيرايى مى كنيم". <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
4_5843779829182236046.mp3
3.81M
🔖منبر کوتاه🔖 علیه السلام 💠قدرت ملکوتی امام کاظم علیه السلام ✍ کرامت عظیم امام کاظم علیه السلام 📌مرد ساحر مشرکی که امامت را به سخره گرفت غذای شیران روی پرده شد ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
::YEKNET.IR::_۲۰۲۲_۰۲_۲۷_۰۸_۵۵_۳۵_۸۶۹.mp3
3.57M
شهادت امام موسی کاظم(ع) روضه شهادت باب الحوائج موسی بن جعفر (ع) حاج میثم مطیعی سوزناک ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
استاد شجاعی.mp3
28.04M
سخنرانی استاد شجاعی به مناسبت شهادت امام کاظم علیه‌السلام ۷ اسفندماه ۱۴۰۰ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🍂 انسان در دنیا به ده درصد خواسته های خود میرسد... 🍁در محضر بهجت،ج۲،ص۳۰۲ -------------------------------- ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این رهبر انقلاب را با جان و دل ببینید.❤️ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
بسم الله 🍃‍ حضرت علامه حسن حسن زاده آملی (سلمه الله تعالي) : 🌱این جان عرشی را ، این سیمرغ ملکوتی را ، پای بند یک مشت هوای نفسانی نکن ! از این گونه تعلقات آزادش بگذار تا به سوی اسماء و صفات الهی، و به جانب مدارج و معارج قرآنی ارتقاء بنماید ، او را گرفتار قفسهای هوسهای نفسانی مکن تا به کمال مطلوب خود برسد. . منبع : رساله نور علی نور ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
نمی فهمم وقتی به نماز می ایستم من، تو را می خوانم…؟! یا تو، مرا می خوانی …؟! فقط کاش که عشق مان دو طرفه باشد ... شبتون بخیر التماس دعای فرج 🌟✨🌙🌷☘💐 @hedye110