🌷🌹🍃
نشانه هاى فهم
« إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيْر ».
از نشانه هاى دين فهمى، حلم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خاموشى و سكوت، دوستىآور و راهنماى هر كار خيرى است.
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@hedye110
#کتاب_هفت_شهر_عشق.....
#قسمت_بیست_وششم...
نماز ظهر را در زير سايه درختان مى خوانيم و حركت مى كنيم.
حُرّ رياحى از ترس اينكه عدّه اى به كمك امام بيايند، ما را مجبور مى كند تا همين طور در دل بيابان ها به حركت ادامه بدهيم. لحظه به لحظه از كوفه دور مى شويم!
كاروان ما به حركت ادامه مى دهد و سپاه حُرّ نيز همراه ما مى آيد. سكوت مرگ بارى بر اين صحرا حكم فرما شده است.
راستش را بخواهى من كه خسته شده ام. آخر تا كى بايد سرگردان باشيم. طِرِمّاح كه خستگى من و ديگر كاروانيان را مى بيند مى فهمد كه بايد از هنر شاعريش استفاده كند. او مى خواهد شعرى را كه ساعتى قبل سروده است بخواند. براى اين كار سوار بر شتر در جلو كاروان مى ايستد و با صداى بلند مى خواند:
يا ناقتي لا تجزعي من زجري***وامضي بنا قبل طلوع الفجرِ...
نمى دانم چگونه زيبايى اين شعر را به زبان فارسى بيان كنم، امّا خوب است اين شعر فارسى را برايت بخوانم، شايد بتوانم پيام طِرِمّاح را بيان كنم:
تا خار غم عشقت، آويخته در دامن***كوته نظرى باشد، رفتن به گلستان ها
گر در طلبت ما را، رنجى برسد غم نيست***چون عشق حَرَم باشد، سهل است بيابان ها
نمى دانم تا به حال برايت پيش آمده است كه در حال و هواى خودت باشى، امّا ناگهان به ياد خاطره غمناكى بيفتى و سكوت تمام وجود تو را بگيرد، به گونه اى كه هر كس در آن لحظه نگاهت كند غم و اندوه را در چهره تو بخواند. نگاه كن، طِرِمّاح به يكباره سكوت مى كند. همه تعجّب مى كنند.
به راستى چرا طِرِمّاح ساكت شده و همين طور مات و مبهوت، بيابان را نگاه مى كند؟
اين بار تو جلو مى روى و او را صدا مى زنى، امّا او جواب تو را نمى دهد. بار ديگر صدايش مى كنى و به او مى گويى:
ــ طِرِمّاح به چه فكر مى كنى؟
ــ ديروز كه از كوفه مى آمدم، صحنه اى را ديدم كه جانم را پر از غم كرد.
ــ بگو بدانم چه ديدى؟
ــ ديروز وقتى از كوفه بيرون آمدم، اردوگاه بزرگى را ديدم كه مردم با شمشيرها و نيزه ها در آنجا مستقر شده بودند. همه آنها آماده بودند تا با حسين(ع) بجنگند.
ــ عجب! آنها به جنگِ مهمان خود مى روند.
ــ باور كن من تا به حال، لشكرى به اين بزرگى نديده بودم.
طِرِمّاح در اين فكر است كه امام حسين(ع) چگونه مى خواهد با اين ياران كم، با آن سپاه بزرگ بجنگد.
ناگهان فكرى به ذهن طرماح مى رسد. با عجله نزد امام مى رود:
ــ مولاى من، پيشنهادى دارم.
ــ بگو، طرماح!
ــ به زودى لشكر بزرگ كوفه به جنگ شما خواهد آمد. شما بايد در جايى سنگر بگيريد. در راه حجاز، كوهى وجود دارد كه قبيله ما در جنگ ها به آن پناه مى برند و دشمن هرگز نتوانسته است بر آنجا غلبه كند. آنجا پناهگاه خوبى است و شما را از شر دشمنان حفظ مى كند. من به شما قول مى دهم وقتى آنجا برسيم از قبيله ما، ده هزار نفر به يارى شما بيايند و تا پاى جان از شما دفاع كنند.
امام قدرى فكر مى كند و آن گاه رو به طرماح مى كند و مى فرمايد: "خدا به تو و قبيله تو پاداش خير دهد ، امّا من به آنجا نمى آيم، براى اينكه من با حُرّ رياحى پيمان بسته ام و نمى توانم پيمان خود را بشكنم".
آرى! قرار بر اين شد كه ما به سوى مدينه برنگرديم و در مقابل، حُرّ از نبرد با ما خوددارى كند.
اگر امام حسين(ع) به سوى قبيله طرماح مى رفت، جان خود و همراهان خود را نجات مى داد، امّا اين خلاف پيمانى بود كه با دشمن بسته است.
مرام امام حسين(ع)، وفادارى است حتّى با دشمن!
هرگز عهد و پيمان را نشكن; زيرا رمز جاودانگى انسان در همين است كه در سخت ترين شرايط، حتّى با دشمنان خود نامردى نكند.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
🌺💕🌺💕🌺💕
@hedye110
#هرگز_فراموش_نمیشوی......
#قسمت_چهارم
#ایستگاه_دوم..
من دوست دارم بدانم كه تو در كجا از آنان چنين عهدى گرفتى؟ گويا اين عهد و پيمان، در «عالَم ذَرّ» بوده است. در اينجا من آيه 172 سوره اعراف را مى خوانم:
💝💝
(وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ... أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى...).
در اين آيه از روز مهمى سخن مى گويى، روزى كه تو از كمرِ آدم(عليه السلام)، همه فرزندان او را برانگيختى و آنان را بر خودشان گواه گرفتى و چنين گفتى: «آيا من پروردگار شما نيستم؟».
آنان همه گفتند: «آرى، ما گواهى مى دهيم كه تو پروردگار ما هستى».
به راستى آن روز چه روزى بود؟
روز ميثاقِ بزرگ!
عالَم ذرّ!
❤️❤️
وقتى حضرت آدم(عليه السلام) را آفريدى، فرزندان او به صورت ذرّه هاى كوچكى آفريدى و با آنان سخن گفتى. آنان تو را شناختند. آن روز، روز ميثاق بزرگ بود. «ذَرّ» به معناى «ذرّات ريز» مى باشد، براى همين به آن مرحله از خلقت بشر، «عالم ذَرّ» مى گويند.
تو در عالم ذَرّ از دوستانت پيمان گرفتى تا وقتى به اين دنيا آمدند زهد پيشه كنند و شيفته دنيا و جلوه هاى آن نشوند.
💕💕
تو هيچ كدام از دوستان خودت را به اندازه محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)دوست ندارى، تو مقامى بس بزرگ به آنان داده اى و آنان را بر همه پيامبران برترى داده اى. شنيده ام وقتى اراده كردى كه جهان هستى را بيافرينى، ابتدا نورِ آنان را آفريدى.
💚💚
نورِ آنان، اوّلين آفريده توست. آن روزى كه تو نورِ آنان را آفريدى، هنوز هيچ آفريده اى، حتّى زمين و آسمان ها به وجود نيامده بود، آنان بودند و حمد و ستايش تو را مى گفتند.ً
☂☂
چهارده هزار سال بعد از آن، تو عرش خود را آفريدى، آن وقت، نور آنان را در عرش خود قرار دادى.
🔹🔹
سخن من درباره خلقت نورِ آنان مى باشد، هزاران سال بعد، تو زمين را آفريدى و بعد از سال هاى سال، جسم آنان را خلق كردى.
🔷🔷
تو قبل از آنكه جسم آنان را در اين دنيا بيافرينى از آنان عهد گرفتى كه وقتى به اين دنيا بيايند زهد پيشه كنند. وقتى آنان در مقام نورانيّت بودند اين سخن تو را پذيرفتند و تو مى دانستى كه آنان به اين عهد، وفا مى كنند و اين گونه بود كه آنان را بر همه برترى دادى و مقامشان را بالا بردى.
🌺💕🌺💕🌺💕🌺💕
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
💕❤️💕❤️💕❤️
@hedye110
💕معجزه دست دادن.....
آيا تا به حال به اين نكته توجّه كرده ايد كه انسان مى تواند با خداوند متعال دست بدهد؟
و به راستى اگر كسى بتواند دست در دست خدا بگذارد، به درياى بى انتهاى رحمت وصل شده است و چقدر بركت و فيض به تمام وجود او سرازير مى گردد.
آيا مى خواهى بدانى كه چگونه مى توان با خدا دست داد؟
امام باقر(ع) در حديثى مى فرمايد: "هر گاه دو مؤمن همديگر را ملاقات كنند و دست در دست يكديگر بنهند، خداوند با آن كسى كه محبّت بيشترى نسبت به دوست خود دارد، دست مى دهد.
آرى خداوند متعال نگاه مى كند كه كدام يك از اين دو نفر به ديگرى محبّت بيشترى دارد؟ كدام يك با عشق و محبّت بيشترى با دوست خود برخورد مى كند؟
هر كدام از آن ها كه درجه اشتياق و محبّت آن ها بالاتر باشد، خدا با او دست مى دهد.
آرى اگر جامعه ما اين سخن امام باقر(ع) را مورد توجّه دهد، چقدر جامعه پرنشاطى خواهيم داشت.
همه براى اين كه به دست خدا، دست بدهند، سعى مى كردند در همه ديدارها اين چنين باشند و همديگر را با تمام وجود دوست داشته باشند.
البتّه روشن است كه خداوند دستى مانند دست ما ندارد بلكه مراد از دست خدا، همان رحمت و مهربانى خداست كه مى آيد و تمام وجود تو را در بر مى گيرد.
برخيز به همگان دست محبّت بده، نه دستى كه از روى تعارف و اجبار باشد! بلكه دست دادنى از روى شناخت و براى جذب رحمت الهى.
اگر مى خواهى رحمت و مهربانى خدا را به سمت خود جلب كنى از روى صدق و صفا با همه مهربان باش و به ديدار پدر و مادر و اقوام و دوستان برو و در حالى كه تلاش مى كنى در مسابقه محبّت برنده شوى دست در دست آنان قرار ده تا خدا دستِ محبّت خود را در دست تو قرار دهد.
💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
امام علی علیه السلام:
از گذشته های دنیا برای باقیمانده ی آن عبرت آموز، زیرا پاره های دنیا شبیه یکدیگرند
اِعتَبِر بِما مَضى مِنَ الدُّنيا لِما بَقِيَ مِنها ؛ فَإِنَّ بَعضَها يُشبِهُ بَعضا
از نامه 69 نهج البلاغه
🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻
=======/🌺/========
https://eitaa.com/hedye110
=======/🌺/========
خـــــدایا
می دانم که در تنهاییم تـــــو تنها همـــــدم منی
در بی کسی هایم تو تنها کَسم هستی
خـــــدایا
کمکـــــم کن تا همیــشه و همه جا
فقط تـــو همه چیز و همه کَسم باشی..
=======/🌺/========
https://eitaa.com/hedye110
=======/🌺/========