eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 صاحب عزای حضرت مولا بیا ای بانی شکسته دل روضه ها، بیا درد فراق تو بخدا میکشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا، بیا @hedye110
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙یا عَلی و یا عَظیم... 🌀همخوانی دعای روزانه ماه مبارک رمضان 🔸اثر فاخر: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🕌در جوار حرم مطهر امامزادگان حمیده و رشیده خاتون شهر درچه 📺مشاهده و دانلود نسخه باکیفیت: 🌐 aparat.com/v/FwkRr @hedye110
1_3772912372.mp3
10.86M
شهادت آقا امیر المومنین علی علیه السلام بر شما تسلیت باد 🏴😔 @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ان شاءالله به حق آقا امیرالمومنین علیه السلام، دراین شب قدر تمام دوستان گرامی کانال ،حاجتروا بشید و تقدیرهای عالی براتون رقم بخوره التماس دعا @hedye110
امشب شب احیاست یک دانه ز تسبیح نماز سحرت را یک بار به نام من محتاج بینداز شاید که همان دانه تسبیح دعایت یکباره بیفتد به دریای اجابت طاعاتت مقبول درگاه الهی …التماس دعا @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌این جا رو باش🎁کانال به این دلبری دیده بودین؟⁉️⁉️ ✔کلی لوازم آرایشی گوگولی و کاربردی که قیمت هاشون یکی از یکی عالی تره 😎 ⚡اگه تا الان به خاطرقیمت های بالا😔 نتونستی اون چیزهایی که دلت میخواد رو داشته باشی 😓دیگه نگران نباش☺ ♨️اینجا بیشتر خرید میکنی ولی کمتر پرداخت میکنی ♨️ 🔥قیمتهاشون عالیه و ارسال به سراسر کشور دارن👌 💥تازه هر هفته هم برای اعضای کانال آف ویژه دارن دیگه چی از این بهتر 😍🤑 پس معطل نکن بزن رو لینک و سریع عضو شو 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4249289019Ccdbd620b69
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
برخیزای نوح زمان!برخیزکه مامحتاج توییم تاکه ازقهرخدادرامان مانیم ودرکشتی نجات توماواگیریم…..برخیزو بیا ای نوح زمان   🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🪴 🪴 🌿﷽🌿 *حالات روحانی* هفته های آخر آمادگی برای عملیات بود یک روز ماشین آمد و در محوطه اردوگاه توقف کرد در باز شد و محمدحسین با دو عصا لنگ لنگان پیاده شد همه تعجب کردند هیچ‌کس باور نمی‌کرد او با آن جراحت سختی که داشت دوباره به منطقه برگردد بچه‌ها از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختند او با آن که هنوز نمی توانست به درستی راه برود باتنی مجروح برای شرکت در عملیات آمده بود بدنش به شدت ضعیف شده بود اصلاً توانایی قبل را نداشت کاملا مشخص بود این بار به جهت دیگری به جبهه‌ آمده است گویا می دانست که این آخرین دفعه است و معلوم بود از جسم نحیف و زخم خورده‌اش خواسته بود که در این عملیات با او راه بیاید و تحمل کند تا بتواند آخرین مرحله را هم به خوبی پشت سر بگذارد هرچه به عملیات نزدیکتر می‌شدیم حال و هوای محمد حسین روحانی تر می شد او دیگر آن فرد پرجنب وجوش نبود نه به خاطر زخم و جراحتش بلکه حالش طوری بود که بیشتر توی خودش بود در تمام فعالیتها حاضر و ناظر بود اما سعی می‌کرد زیاد محوریت نداشته باشد در واقع بچه‌ها را برای بعد از خودش آماده می‌کرد نمی‌خواست بعد از او کارهای واحد زمین بماند کار می کرد طوری که نقش کمتری در تصمیم‌گیری‌ها داشته باشد می‌خواست راه را برای بچه ها باز کند تا در غیاب او بتوانند کارها را به عهده بگیرند علاوه بر این ها سعی می کرد خودش را برای عملیات آماده کند او هیچ وقت دوست نداشت سربار کسی باشد حالا هم که به منطقه آمده بود نمی‌خواست دست و پاگیر باشد و بر مشکلات واحد اضافه کند برای کمک و باز کردن گره ای آمده بود وجودش در آن لحظات روحیه‌بخش بود (به نقل از مجید آنتیک چی) *به رفتن چیزی نمانده* چند روز مانده بود به عملیات نم نم باران حیاط را شسته بود و موزاییک های کف حیاط ساختمان را خیس کرده بود محمد حسین را دیدم که با دو عصای زیر بغلش به طرف ما می‌آید گفتم محمدحسین چطوری؟ گفت خوبم فقط این عصا ها مزاحم است گفتم چاره ای نیست باید تحملشان کنی گفت چرا چاره این است که بیندازمشان کنار هنوز می‌خواستم دلداریش بدهم که عصا را به گوشه‌ای انداخت و سعی کرد کف حیاط راه برود مشخص بود خیلی درد می‌کشد چون به سختی راه می‌رفت اما به قول خودش *حسین پسر غلامحسین* بود اگر اراده‌اش بر انجام کاری بود هر طور شده آن را انجام می‌داد گفتم محمدحسین می‌خوری زمین و اون وقت مجبور میشی دوباره به عقب برگردی سرش را پایین انداخت و گفت حسین جان دیگر چیزی به رفتن نمانده این عصاها را هم دیگر نمیخواهم اگر به این ها وابسته باشم حالا حالاها ماندگارم او دیگر تا آخرین لحظات هیچ وقت عصابه دست نگرفت مرتب راه می‌رفت و تمرین می‌کرد (به نقل از حسین ایرانمنش) *قفس دنیا* یکی دو روز پیش از عملیات قرار شد غواصان خط‌شکن به همراه بچه های اطلاعات روی رودخانه بهمنشیر مانوری انجام دهند تا آمادگی لازم را برای مأموریت اصلی پیدا کنند هیچ‌کس باور نمی‌کرد او با این تن مجروح در این مانور شرکت کند اما آن روز محمدحسین روی شن‌های کنار بهمنشیر مانند یک غزال تیز پا می دوید شور و شعف خاصی داشت چشمانش از خوشحالی برق می‌زد وقتی دیدم با آن تن نحیف و پای زخمی اش چطور روی شنها می‌دود صدایش کردم محمد حسین در چه حالی؟ همان‌طور که می‌دوید گفت خوب خوب چهره‌اش طوری بود که همان لحظه فهمیدم دیگر محمدحسین رفتنی است شب که همه بچه‌ها بودند با هم مشغول صحبت شدیم دوستان شهیدش را یاد می‌کرد و به حالشان غبطه می‌خورد بچه‌های واحد را که خواب بودند نشان داد و گفت اینها را نگاه کن ضمیرشان پاک پاک است و مستعد رشد و تعالی از راه می‌رسند دو ماه نشده پر می کشند و می روند به قول معروف ره صد ساله را یک شبه طی می‌کنند اما ما هنوز مانده ایم وقتی این جمله را گفت اشک توی چشمانش حلقه زد و بغض گلویش را گرفت در واقع این قفس دنیا برایش تنگ شده بود دیگر نمی‌توانست بماند و این بار آمده بود که برود شب عملیات فرا رسید بچه ها همه تقسیم شدند و هر کس به یگانی مامور شد چون انتقال و هدایت نیروهای رزمی به سمت دشمن به عهده بچه‌های اطلاعات بود همه کسانی که شب‌های قبل بارها و بارها به آن طرف اروند رفته بودند و کار شناسایی کرده بودند باید جلودار و راهنمای یگان‌های خط شکن می‌شدند (به نقل از مجید آنتیکچی) 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef