eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ تمام عبادات من... ✅ امام به دخترم که از شیطنت بچه خود گله می کرد، می گفتند: «من حاضرم را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری، با ثواب تمام خود عوض کنم.» 🎙فرزند امام خمینی(ره) 📚 مهر و قهر eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
ذکر مجرب شیخ نخـــودکی(ره) ☘مرحوم نخودڪی (ره) میگویند: برای حوائج یک‌ هفته قبل از طلوع صبح «قبل از اینڪه آفتــاب بزنه» برای برآوردن‌ حاجتت ۷۱ مرتبه‌ بگو: 🎗(یا مُحَمّــدُ یا عَلِـــیُّ یا فاطِمَــهُ یا صاحِبَ‌الزَّمان اَدْرِکْنِی وَلا تُهْلِکْنِی) @delneveshte_hadis110
🍃🍃🍃🍃 🔺ما هم مثل برنامه‌های گوشی‌مون گاهی به به‌روزرسانی نیاز داریم... 💯تا باگ‌ها و مشکلاتمون از بین بره و با اضافه کردن ویژگی های بیشتر به خودمون بتونیم در برابر ویروس‌های روحی دوام بیاریم و عملکرد بهتری از خودمون نشون بدیم... 👌👌 ✔️تو مسیر سعادت و پاکی باید همیشه در حال آپدیت شدن باشیم... هر روز و هر روز دنبال بهتر شدن... سلااام ... لحظاتتون مملو از یاد خدا 💐😉 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
(ع) 🌿﷽🌿 ماجرای روز عید غدیر غدیر اکمال دین و اتمام نعمت غدیر اساس دین اسلام و ثمره نبوت پیامبر(ص) است. نام غدیر تعیین کننده صراط مستقیم تا آخرین روز دنیاست،‌ و خطابه غدیر زنده‌ترین سند آن نتیجه‌اش، ولایت امیرالمومنین (ع) است. در طول تاریخ بعثت پیامبر اسلام تنها حکم غدیر است که با مقدماتی خاص دور مکانی خاص و در بین اجتماعی عظیم مطرح شده است، زیرا احکام الهی دیگر یا در مسجد پیامبر(ص) و یا در خانه آن حضرت برای عده‌ای گفته می‌شد و بعد خبر به همه می‌رسید. از این رو ما می‌توانیم به متمایز بودن مسئله غدیر پی ببریم. (ع) eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
⭕️ فردریش نیچه : وقتی نزد زن میروی شلاق را فراموش نکن ! ⭕️ برتراند راسل : زن ، دروازه جهنم و ام الفساد است ! ⭕️ ناپلئون بناپارت : زن ساخته شده که تسلیم مرد باشد ! ⭕️ زیگمون فروید : بدبختی زن زمانی تسکین میابد که بتواند دختری به دنیا بیاورد ! ⭕️ آرتور شوپنهاور : زن حیوانی است با گیسوان بلند و افکار کوتاه ! ✅ امام خمینی : زن نقش بزرگی در اجتماع دارد ؛زن مظهر تحقق آمال بشر است @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب از غربت آن غریب کن یاد امشب مسموم شد از زهر،جواد ابن رضا در حجره در بسته‌ بغداد امشب شهادت غریبانه ابن الرضا جواد الائمه(ع) تسلیت باد. @hedye110
از لالــۀ زخـم شهــدا خنـده بر آید کای منتظران! منتظران! منتَظَر آید از چار طرف چشم گشایید به کعبه تـا سوی حرم حجت ثانـی‌عشر آید این یکه‌سواری که نهد روی به کعبه مهدی‌ست که از بهر نجات بشر آید eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 مرد که صدایِ کم توان شده از فرط دردش، گوشهایِ اتاقم را پر میکرد، همان دوستِ مسلمان در عکسهایِ مهربانِ دانیال بود...همان که دانیالم را مسلمان کرد.. همان که سلفی هایِ بامزه اش با برادرم را دیده بودم و مدام از خودم میپرسیدم که مگر مذهبی ها هم شیطنت بلدند؟؟ همان که وقتی دانیالم وحشی شده از اسلامو خدایش ترکم کرد، روزی صدبار تصویرش را در ذهنم غرغره کردم تا خرخره ایی برایش نگذارم.. که نشد... که باز هم بازیش را خوردم و راهی ایران شدم.. درست وقتی که فرصت تیغ زدن بود، نیش خوردم از دردی که سرطان شد و جز زیبایی، تمام هستی ام را گرفت. راستی کجایِ زندگیش بود؟ من که هیزم فروشی نمیکردم... پس هیزمِ تَرِ چه کسی آتش شد به یک کفِ دست مانده از نفسهایِ عمرم.. کاش میدانستم جرمم چیست؟! موجِ صدایش بی حال اما پر از آرامش به گوشم میرسید و من قانعتر از همیشه ،پیچیده از بی رمقی در خود، خواب را زیر پلکهایِ چشمم مزه مزه میکردم. که سکوتِ ناگهانی اش، هوشیارم کرد. چرا دیگر نمیخواند... تنم کوفته و پر درد بود.کمی نیم خیز شدم. با چشمانی بسته، سرش را به چهارچوب در تکیه داده بود. به صورتِ کاملا رنگ پریده اش نگاه کردم. اصلا شبیه رفقای داعشی اش نبود.. ریش داشت اما کم..سرش کچل نبود و موهایِ مشکی و عرق کرده اش در سرمای پاییز، چسبیده به پیشانی اش خود نمایی میکرد. این چهره حسِ اطمینان داشت، درست ماننده روزهایِ اولِ اسلام آوردنِ دانیال.. چرا نمیتوانستم خباثتی در آن صورت بیایم..؟ دستمال و دستِ چسبیده به سینه اش کاملا خونی بودند. یعنی مرده بود؟؟ خواستم به طرفش برم که پروینِ چادر به سر، در چهارچوب در ظاهر شد:( یا حضرت زهرا.. آقا حسام؟؟) حسام چشمانش را باز کرد و لبخندی بی رمق زد:(خوبم حاج خانووم..فقط سرم گیج رفت، چشمامو بستم.. همین.. الانم میرم پیش علیرضا،درستش میکنه.. چیزی نیست.. یه بریدگی کوچیکه..) این مرد هم مانند پدرم هفت جان داشت.. مسلمانان را باید از ریشه کَند! به سختی رویِ دو پایش ایستاد. قرآن را بوسید و به سمت پروین گرفت:(بی زحمت بذارینش تو کتابخونه..خیالتون راحت با دست خونیم بهش دست نزدم.. پاکه.. پاکه) سر به زیر، با اجازه ایی گفت و تلوتلو خوران از دیدم خارج شد. صدای نگرانِ پروین را میشنیدم:(مادرجون، تو درست نمیتونی راه بری.. مدام میخوری به درو دیوار.. صلاح نیست بشینی پشت فرمون.. یه کم به اون مادرِ جگر سوختت فکر کن.. آخه شما جوونا چرا حرف گوش نمیدید.. اون از اون دختره ی خیر ندید که این بلا..) صدای حسام پر از خنده بود:( عه.. عه.عه..حاج خانووم غیبت..؟؟ ماشالله همینطورم دارین تخته گاز میزین..) پیرزن پر حرص ادامه داد:( غیبت کجا بود.. صدام انقدر بلند هست که بشنوه.حالا اون زبون منو حالیش نمیشه، من مقصرم؟؟ بیا بشین اینجا الان میوفتی، رنگ به رخ نداری.. حرف گوش کن با آژانس برو) حسام باز هم خندید اما کم توان:( اولا که چشم.. اما نیازی به آژانس نیست، زنگ میزنم حسین بیاد دنبالم. سرم گیج میره، نمیتونم بشینم پشت فرمون.. دوما،حاج خانوم.. اون دختر فقط بلد نیست فارسی رو خوب حرف بزنه، و الا خیلی خوب متوجه حرفاتون میشه..) هینی بلند از پروین به گوشم رسیدم و خنده هایِ بی جانِ حسام. این جوان دیوانه بود..درد و خنده؟؟ هیچ تناسبی میانشان نمیافتم.. با دوستش تماس گرفت و من مدتی بعد، رفتنش را از پشت پنجره دیدم.. رفت.. بدونِ فریاد، بدونِ عصبانیت، بدون انتقام بابت زخمی که زدم.. برایم قرآن خواند و رفت.. اگر باز نمیگشت؟؟ اگر تمام حرفهایش دروغ باشد چه؟؟ باز هم برزخ.. باز هم زمین و آسمان.. چند روزی از آن ماجرا گذشت و من در موجی ملتهب از درد و پسمانده هایِ درمان دست و پا زدم. به امیدِ آوای اذان و فقیر از آواز قرآن.. بی خبر از حسام و در مواجهه با تماسهایِ بی جوابم به گوشی های عثمان و یان! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
🏴 و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟ به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است زبان به شکوه گشوده‌ست زهر و می‌داند که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است... اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت ولی حسین هم این بین با تو هم‌سخن است گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است شدند بر تن تو سایه‌بان کبوترها؟ هنوز روی زمین، آفتاب، بی‌کفن است eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇