4_6041950651011827053.mp3
2.13M
🔸ترتیل صفحه 132 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام صبا
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
132-anam-ta-1.mp3
5.5M
132-anam-ta-2.mp3
6.37M
#کتابدا🪴
#قسمتچهارصدبیستهفتم🪴
🌿﷽🌿
رییس مجلس، آقای رفسنجانی، آن روز به خاطر تشدید درد محل
جراحتش که مربوط به حادثه ترورش می شده به مجلس نیامده بود
و آقای سحابی که او هم جزه ملی گراها بوده مجلس را اداره می
کرد. وقتی بحث خیلی بالا گرفت یکی از موافقین این موضوع با
عصبانیت جلو آمد، به طرف حجت الاسلام منتظری حمله برد، بقه
اش را گرفت و همچنان که داد می کشید او را تکان می داد. حجت
منتظری هیچ عکس العملی نشان نداد و حرفی نزد، فقط او
را نگاه می کرد. یک دفعه نفر دومی از گروه ملی گراها جلو آمد و
سیلی محکمی توی گوش حجت الاسلام منتظری خواباند
او هم فقط گفت: اینه منطق ملی گراها؟!
همیشه این وسط یک عده از کسانی که انگار به قصد برهم زدن
فضای مجلسی آمده و
عده دوم نشسته بودند، از خدا خواسته به آتش جنجال ها و هیاهوها
دامن می زدند : از اینکه این قدر راحت افراد اجازه حضور در
مجلس را پیدا میکنند و نظم و کار قانونگذاری را مختل می کنند،
عصبانی می شدم. به خودم می گفتم ما در حال جنگیم. تصمیماتی که اینجا گرفته می شه، با جان و مال مردم این کشور سر و کار
دارد. چرا اجازه میدن یه عده که اگه اسمشون را منافق نذاریم، یقینا
نادان و کوته فکر هستند، همه چیز را به مسخره بگیرند.
بالاخره بعد از ترورهای پی در پی منافقین، مخصوصا جریان هفتم
تیر و هشت شهریور و از دست دادن آن همه افراد زیبنده و دلسوز،
مسئولین به فکر افتادند امنیت مجلس را تامین کند و برای مناطقی
که لازم است پست های بازرسی بگذارند. نماینده های مردم در
مجلس آن روزها، انسانهای ساده و بی تکلفی بودند که مردم به
راحتی می توانستند با آنها ملاقات
کند و حرف هایشان را بزنند چند باری که من در مجلس غذا خوردم،
غذای شان خیلی ساده و معمولی بود. نماینده ها بدون هیچ محافظ و راننده ای خودشان می آمدند و می رفتند
یکبار که با آقای محمدی از مجلس بیرون آمدیم، دکتر آیت با ماشین
پیکان خودش آمد و در یکی از کوچه های ضلع شمالي مجلسی
پارک کرد. یکدفعه یک عده از منافقین که انگار از قبل منتظرش
بودند، به طرفشي هجوم بردند، چند لحظه بعد کسانی که داخل مجلس بودند، آمدند و آنها را متفرق کردند. نماینده های آن دوران چنین
بودند و خیلی از آنها از جمله دکتر دیالمه در انفجار حزب جمهوری
به شهادت رسیدند. دکتر آیت هم در جلوی خانه اش ترور شد و به
شهادت رسید
آقای محمدی هم مرد بی خوبی بود، سال بعد باز من به خانه شان
رفتم، از شدت سرما خانواده اش مریض شده بودند یک قطره نفت
نداشتند توی بخاری بریزند. کف خانه را موکت انداخته و رویش پتو
پهن کرده بودند. حال زن آقای محمدی آنقدر بد بود که نمی توانست
بچه کوچکش را به راحتی شیر بدهد. من یک هفته خانه آنها بودم.
چون می دیدم وضعیت مسئولین مثل وضع و زندگی خودمان است،
مشکلاتی که داشتیم برایمان آسان و پذیرفتنی بود،.....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتچهارصدبیستهشتم🪴
🌿﷽🌿
آقای محمدی گاهی اوقات تکه گویی هایی هم داشت. مثال یک بار از مجلس تا میدان انقلاب پیاده می آمدیم، در راه به من و برادرش
گفت: بچه ها شما می دانید سچفخا چیست؟
گفتیم؛ این اسم مخفف شده سازمان چریکهای فدایی خلق گفت: نه ،
سچفخا یعنی ساواکی چاقوکی فراری خائن آمریکایی
یکی از روزها با نامهایی که آقای کروبی به من داده بود، پیش آقای
مازندرانی رفتم. نمی دانستم آقای کروبی برای چه مرا به بنیاد شهید
معرفی کرده است. بعد از صحبت با آقای مازندرانی، او خیلی با
احترام مرا به قسمت دیگری راهنمایی کرد. مسئول آن قسمت سه تخته پتو و پانزده هزار تومان پول جلویم گذاشت. چا خوردم و قبول
نکردم. به او گفتم: من اینجا نیامده ام که چیزی بگیرم
گفت: ولی شما در شرایطی هستید که چیزهایی لازم دارید و باید
تهیه کنید من می گفتم نمی خواهم. او می گفت باید ببرید
خجالت می کشیدم، پول و پتوها را بردارم. با اینکه کلی در زحمت
و مضیقه بودیم، طبعم اجازه نمی داد آن ها را بپذیرم. بالاخره با کلی
توجیه و توضیح متقاعدم کردند. باز به سختی هدایا را برداشتم.
وقتی دیدم پول به دستم رسیده، با خودم گفتم: خوب است اؤل مانتو
بگیرم. به خیاطی مردانه ایی در میدان امام حسین رفتم و سفارش
دوخت دو تا مانتو دادم. گفتم یکی از مانتوها اندازه خودم و یکی را
برای ما کوتاهتر و گشادتر بدوزد. بعد از بیرون آمدن از خیاطی
فکر کردم هنوز که برایم امکان تهیه چادر هست، دوباره برگشتم و
به خیاط گفتم تا می تواند مانتوها را گشاد بدوزد
دو، سه روز بعد رفتم و مانتوها را گرفتم خیلی خوب دوخته بود.
دو تا مانتوی سرمه ایی رنگ که قیمتش روی هم چهار صد تومان
شد. بالاخره مانتویی که الهه حجاب به من داده بوده از تنم بیرون
آوردم و به عنوان یادگاری نگه داشتم.....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
ساده نگذر از کنار پوتین های بی پا
که پاهایشان بدن ها را بردند
تا تو آسوده قدم برداری...
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
جلسه بیست و ششم عنوان بصری.mp3
20.94M
💌نکاتی در باب ترک گناه
🔖گناه، جنگ با خدا
🏷معنای وسیع تکبر
📝جمع بندی نکات امام
📜سه مانع در دنیا
#عنوان_بصری
#رضا_مهدوی
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ شبهه : توسل شرکه یعنی خدا احتیاج داره یکی این وسط بیاد کمکش کنه
پاسخ به شبهات دختری که این روزا تو فضای مجازی دائما شیعه رو زیر سوال میبره و میگه مشرک...
شیخ حسین مرادی
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
کدام شیعه! کدام سنی ؟.mp3
2.01M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینا از آزادی همینو میخوان ....
از حجاب اجباری میرسند به شورت اجباری ....
🌀این روزها #جهاد_تبیین همان همراهی مسلم در زمان امام حسین(ع) است
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
صبح شد
بازهم آهنگ خدا می آید
چه نسیم ِخنکی!
دل به صفا میآید
به نخستین نفسِ
بانگِ خروس سحری
زنگِ دروازه ی
دنیا به صدا میآید
سلام صبحتون بخیر🌺
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷