eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠امیرالمؤمنین علیه السلام: ✨ خداوند روزه را واجب کرد تا بوسیله آن اخلاص خلق را بیازماید. 📚حکمت ۲۵۲ نهج البلاغه 🌋 @hedye110
. میرسد آوای تیغی پشت مسجد‌های شهر قاتل مولایمان شمشیر صیقل میدهد ... 🖤 🏴🏴🏴🏴🏴 @hedye110
سخنرانی حاج آقا دانشمند موضوع: حکایت شنیدنی ملاقات امام زمان عج با حیدر علیِ فقیر @hedye110
ــ كجا مى روى، آقاى نويسنده؟ ــ به خانه مى رويم. ما از سفرى طولانى آمده ايم و نياز به استراحت داريم. ــ بعدها آن قدر فرصت داريم كه استراحت كنيم. بيا برويم ببينيم ماجراى آن نامه چه بوده است؟ ــ باشد. برويم. راستش را بخواهى، من از اين اخلاق تو خيلى خوشم مى آيد، به خاطر همين است كه تو اين قدر پيش من عزيز هستى! به سوى خانه شيخ مى رويم. خانه او پشت بازار است. ما وارد بازار مى شويم. مغازه هاى زيادى است. با خود فكر مى كنى در هنگام بازگشت براى خانواده خود سوغاتى بخرى. وارد كوچه باريكى مى شويم، در كنار خانه شيخ مى ايستيم. درِ خانه را مى زنيم، كسى در را براى ما باز مى كند. وارد خانه شده و درون اتاق مى نشينيم. تو نگاهت به گوشه اى خيره مى ماند. صدايت مى زنم، متوجّه نمى شوى. نمى دانم به چه فكر مى كنى. دوباره صدايت مى زنم، تو نگاهم مى كنى و مى گويى: "سادگى اين خانه مرا به فكر فرو برد. خانه اى كوچك و ساده! چگونه باور كنم كه اينجا خانه بزرگ ترين دانشمند جهان تشيع است؟". درِ اتاق باز مى شود و شيخ وارد مى شود، ما از جا برمى خيزيم. سلام مى كنيم و جواب مى شنويم. من سينه ام را صاف مى كنم و مى گويم: ــ شما نماينده امام عسكرى(ع) هستيد. مى خواستيم بدانيم در آن نامه اى كه صبح به دست شما رسيد چه نوشته شده بود. شما چرا آن نامه را براى مردم نخوانديد؟ ــ آن نامه اى خصوصى بود و نبايد مردم از آن باخبر مى شدند. ــ آيا مى شود شما براى ما آن نامه را بخوانيد؟ ــ گفتم آن نامه خصوصى بود. ــ من دارم كتابى براى جوانان مى نويسم، جوانان شيعه حق دارند بدانند در اين نامه چه چيزى نوشته شده است. ــ گفتى كه نويسنده اى! باشد. من نامه را براى شما مى خوانم تا آن را براى جوانان آينده بنويسى. روزگارى فرا مى رسد كه دشمنان مكتب شيعه به فكر غارت اعتقادات جوانان خواهند افتاد. آن روز بايد قلم نويسندگان شيعه از اين مكتب دفاع كند. شيخ از جاى خود بلند مى شود و از اتاق بيرون مى رود. وقتى شيخ برمى گردد، نامه امام در دست اوست. او نامه را بر چشم مى كشد و آن را باز مى كند و شروع به خواندن آن مى كند: به نام خدا خداوند به وعده خود وفا نمود و فرزند من به دنيا آمد. تو اين مطلب را نزد خودت نگه دار و به مردم قم نگو. من اين خبر را فقط به دوستان خصوصى خود گفتم و دوست داشتم كه تو هم از آن با خبر شوى تا قلبت شاد شود همان طور كه خدا قلب مرا شاد نموده است. والسلام. با شنيدن اين نامه خيلى به فكر فرو مى روم. چرا امام عسكرى(ع) دستور داده اند كه خبر ولادت مهدى(ع) در شهر قم هم منتشر نشود؟ اينجا كه قم و مركز تشيع است. بيشتر مردم از علاقهمندان به اهل بيت(ع) هستند. چرا بايد اين خبر از آنها هم پنهان بماند؟ درست است كه همه مردم اين شهر شيعه هستند، امّا كشور ايران زير نظر حكومت عبّاسيان اداره مى شود. آنها در همه شهرها، جاسوسان زيادى دارند كه تمام خبرها را به خليفه گزارش مى دهند. حتماً شنيده اى كه روزگارى گريه بر حسين(ع) جرم بود و حكمش اعدام! ولى روزى كه حسين(ع) در مدينه به دنيا آمد، همه مدينه غرق شادى شد. آرى، هيچ گاه خبر ولادت او جرم محسوب نمى شد. امّا اگر تو امروز خبر ولادت مهدى(ع) را بدهى، هم جانِ خود و هم جانِ امام خود را به خطر انداخته اى. به راستى كه مهدى(ع) خيلى مظلوم است! حكومت عبّاسى سال هاست امام عسكرى(ع) را در سامرّا زندانى كرده است او زنان جاسوس استخدام كرده است تا اگر نرجس حامله بشود به او خبر بدهند. اين حكومت مى خواهد هر طور شده است مهدى(ع) را به قتل برساند! 💐💐💐💐💐🍃🍃🍃🍃🍃 🌹🌹 https://eitaa.com/hedye110 @hedye110
دوستان از مسابقه جا نمونید برا عید فطر ان شاءالله سوال مسابقه مطرح خواهد شد🌺🌺🌺🌺