🍂بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍂
#خاطرات_شهدا
جهادش مجاهدانه بود.
آرام و قرار نداشت. کارش که تمام میشد ، سر کارِ دیگری را میگرفت.
بین رزمندگان خیلی به چشم میآمد.
مدام در حال کار و تلاش بود.🙃
گاهی شوخی میکردیم میگفتیم:
این حاج علی بیش فعاله، استراحت نداره!
.
ماموریتش تمام شده بود. وسایلش را جمع کرد تا برگردد ایران.🇮🇷
بچهها سر به سرش میگذاشتند و میگفتند:
حاج علی دیدی این همه بدو بدو کردی اما شهید نشدی، داری برمیگردی!
در همان حال که وسایلش را در ماشین میگذاشت نگاه عمیقی به ما کرد و گفت:
اگر خدا بخواد به کسی شهادت بده، همینجا جلوی مقر نصیبش میکنه!😍☺️
.
نیم ساعت قبل از انفجار با شهید سرلک خلوت نیم ساعته داشتند که کسی نفهمید چی گفتند و چی شنیدند.
همیشه بر اثر کار زیاد زیر نور مستقیم خورشیدصورتش آفتاب سوخته بود. اما آن روز خیلی سفید و نورانی شده بود.
نیم ساعت بعد درست همانجایی که گفته بود شهادت نصیبشان شد.
تلاش مجاهدانه اش به ثمر رسید.
به نقل از:یکی از همرزمان
#لبیک_یا_زینب
#شهید_مدافع_حرم_روح_الله_قربانی🌷
🥀زمان شهادت: 1394/07/13
🥀مکان شهادت: سوریه ؛ حلب
🥀شهادت خوب است وتقوا بهتر🥀