eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💫شب آرامشش را از 💥خدا قرض ڪَرفتہ 💫ڪہ این چنین آرام است 💥آرامشی از جنس خدا 💫برای امشبتون خواستارم‌ 💞شبتون بخیر🌙💞 🦋❤️✨🌟🌙❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 🌷🎗💚🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
آقای من! من منتظرم به تمنای دیرار رخت؛ روی بنما و پرده بر انداز که جانم به لب آمد. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ وظایف ما در قبال قرآن (1⃣) ✅💐 تلاوت قرآن و ایمان به آن 💐✨ همه ما در قبال قرآن وظایفی برعهده داریم که در قرآن به آنها اشاره شده است. در مطالب گذشته به آداب تلاوت قرآن اشاره شد. در ادامه می‌خواهیم به وظایف مسلمانان در قبال قرآن بپردازیم. 💐✨ در آیه 121 سوره بقره، به یکی از این وظایف اشاره شده است: 💐💫 الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (ایه 121 سوره بقره) کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کرده ایم، آن را به طوری که شایسته آن است قرائت می‌کنند [و آن قرائت نمودن با تدبر و به قصد عمل است] اهل ایمان به آن [کتاب] هستند و کسانی که به آن کفر می ورزند فقط آنان زیانکارند. ✅💐 حقّ تلاوت، در تلاوت با صوت زيبا و رعايت نكات تجويد خلاصه نمى‌شود، بلكه ملاک، ايمان و عمل است. ✅💐 براساس روايات، كسانى كه حقّ تلاوت قرآن را ادا مى‌كنند، تنها امامان معصوم (ع) مى‌باشند. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
سرم را پایین میاندازم،ادامه ی حرفش را میخورد. دستم را میگیرد و با لحن پشیمانش می گوید :+ببخش نیکی نمیخواستم ناراحتت کنم.. سرم را بلند میکنم،این واقعیت زندگی من است! :_نه تو راست میگی... واقعا من یه همچین آدمیام...ولی فاطمه...باید حرمت نگه دارم،زندگی من وتو خیلی با هم فر ق داره...مامان و باباهامون خیلی متفاوتن... تو خیلی راحت با پدر و مادرت صحبت میکنی حرف دلت رو میفهمن،نگاهتون به آینده شبیه هم دیگه اس... ولی ما زمین تا آسمون باهم فرق داریم... من،قبلا شبیه الان تو بودم.ولی الان،اینجوری بودنم به نفعمه.. نگاه فاطمه رنگ شرم دار د،اما تقصیر او چیست؟ مثل خواهر،نگران آینده ام است،درکش میکنم... اما من همین پوسته ی ساکت و گوشه گیرم را ترجیح میدهم. نگاهی به ساعت میاندازم،باید به مامان تلفن کنم و بگویم اینجا هستم. برای آن ها فرقی ندارد اما من وظیفه میدانم خبرشان کنم. دست میبرم تا موبایلم را بردارم،اما نیست.... فاطمه نگاهم میکند :+چی شده؟ :_موبایلم نیست،باید به خونه زنگ بزنم. موبایلش را روی پایم میگذارد :+بیا حالا با مال من زنگ بزن،پیداش میکنیم بعدا موبایل را میگیرم و با لبخندی،از کارش قدردانی میکنم. جرعه ای از آب انار مینوشم و شماره ی خانه را میگیرم. چادرم را سفت میکنم،حاج خانم را پشت یک میز دونفره میبینم. نفس عمیقی میکشم و به طرفش قدم برمیدارم. با دیدنم بلند میشود بازهم در سلام،پیش دستی میکنم و با هم دست میدهیم :_سلام،ببخشید که دیر شد :+سلام دخترم،خواهش میکنم،اتفاقا به موقع اومدی. بشین عزیزم پشت میز مینشینم و چادرم را مرتب میکنم. گارسون بالای سرمان میایستد،حاج خانم با لبخندی،متین نگاهم میکند :+خب چی میخوری نیکی جان؟ :_من چیزی نمیخورم،ممنون :+مگه میشه آخه؟ :_باور کنین میل ندارم،ممنون حاج خانم به گارسون اشاره میکند :+لطفا کیک شکالتی بیار ید و قهوه. گارسون یادداشت میکند،تعظیم کوتاهی میکند و میرود. مشتاق به حاج خانم نگاه میکنم. :_شما....کاری داشتین با من؟؟ حاج خانم باطمأنینه و آرام نگاهم میکند. لبخندی کنج لبش نشسته :+حالا چه عجله ایه؟مگه کار داری؟ :_نه..کارخاصی ندارم ولی...راستش یه کم کنجکاو شدم.. :+نگران نباش دخترم.. گارسون با سینی جلو میآید و کیک و قهوه را روی میز میچیند. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: هرکس به خاطر خدا در ماه رجب صدقه بدهد، خداوند وى را آنچنان اکرام فرماید که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بر قلب انسانى خطور کرده باشد.✨ موضوع: ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ فواید فرزند بیشتر از زبان استاد قرائتی ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
یادمون‌باشه... مقاومت‌های‌‌روزانه‌دربرابر‎گناه 🔥 شب‌هنگام لبخندِدلبرانهٔ‌مولاجانمون حضرت‌‌مهدی ‌«علیه السلام»را در‌پی‌دارد :)♥️ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💙💙 امنیت چیست ؟ امنیت به این نیست که نصفه شب بمباران نمیشوی، اینها یعنی جنگ نیست. عدم امنیت یعنی پس انداز چندساله برای خرید خانه و هنگام خرید قیمت خانه 100% افزایش یابد. عدم امنیت یعنی تا صبح ده بار به ماشین و درب خانه سرک میکشی تا مبادا سرقت کنند. عدم امنیت یعنی نمیتوانی ازدواج کنی مبادا فردا در مخارج زندگی مشکل داشته باشی. عدم امنیت یعنی پس‌اندازت را از این بانک به اون بانک میبری مبادا ورشکسته شود. عدم امنیت یعنی به مسافرت راحت نمیتوانی بروی مبادا پس اندازت تمام شود. عدم امنیت یعنی فرزندت را برای کسب علم و دانش به مدرسه بفرستی اما... عدم امنیت یعنی از غذایی که می‌خوری می‌ترسی مبادا تقلبی باشد. عدم امنیت یعنی میترسی گلی را بو کنی که مبادا به تو بگویند دیوانه! عدم امنیت یعنی با هر مراسم جشن و عزا استرس دخل و خرج بگیری عدم امنیت یعنی نرخ سکه و تورم امروز و فردایت مشخص نیست. عدم امنیت یعنی نمیدانی فردا سر کار خواهی بود یا نه عدم امنیت یعنی نتوانی به راحتی چیزی را بنویسی... 🦋🌹💖 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
تاكنون نام نافِع بن هلال را شنيده اى؟ آن كه تيرانداز ماهر كربلاست. او تيرهاى زيادى همراه خود به كربلا آورده و نام خود را بر روى همه تيرها نوشته است. اينك زمان فداكارى او رسيده است. او براى دفاع از امام حسين(ع)، تير در كمان مى نهد و قلب دشمنان را نشانه مى گيرد و تعدادى را به خاك سياه مى نشاند. تيرهاى او تمام مى شود. پس خدمت امام حسين(ع) مى آيد و اجازه ميدان مى خواهد. امام نيز به او اجازه جنگ مى دهد. گوش كن اين صداى نافع است: "روى نيازم كجاست، سوى حسين است و بس". او مى رزمد و به جلو مى رود. همه مى ترسند و از مقابلش فرار مى كنند. عمرسعد، دستور مى دهد هيچ كس به تنهايى به جنگ ياران حسين نرود. آنها به جاى جنگ تن به تن، هر بار كه يكى از ياران امام حمله مى كند، دسته جمعى حمله كرده و او را محاصره مى كنند. دشمنان دور نافع حلقه مى زنند و او را آماج تيرها قرار مى دهند و سنگ به سوى او پرتاب مى كنند، امّا او مانند شير مى جنگد و حمله مى برد. دشمن حريف او نمى شود. تيرى به بازوى راست او اصابت مى كند و استخوان بازويش مى شكند. او شمشير را به دست چپ مى گيرد و شمشير مى زند و حمله مى كند. تير ديگرى به بازوى چپ او اصابت مى كند، او ديگر نمى تواند شمشير بزند. اكنون دشمنان نزديك تر مى شوند. او نمى تواند از خود دفاع كند. دشمنان، نافع را اسير مى كنند و در حالى كه خون از بازوهايش مى چكد، او را نزد عمرسعد مى برند. عمرسعد تا نافع را مى بيند او را مى شناسد و مى گويد: "واى بر تو نافع، چرا بر خودت رحم نكردى؟ ببين با خودت چه كرده اى؟". نافع مردانه جواب مى دهد: "خدا مى داند كه من بر اراده و باور خود هستم و پشيمان نيستم و در نبرد با شما نيز، كوتاهى نكردم. شما هم خوب مى دانيد كه اگر بازوان من سالم بود، هرگز نمى توانستيد اسيرم كنيد. دريغا كه دستى براى شمشير زدن نمانده است". همه مى فهمند اگر چه نافع بازوان خود را از دست داده، امّا هرگز دست از آرمان خويش بر نداشته است. او هنوز در اوج مردانگى و دفاع از امام خويش ايستاده است. شمر فرياد مى زند: "او را به قتل برسان". عمرسعد مى گويد: "تو خود او را آورده اى، خودت هم او را بكش". شمر خنجر مى كشد. (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُونَ). روح نافع پر مى كشد و به سوى آسمان پرواز مى كند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef