eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5929224681662973660.mp3
9.12M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 9⃣2⃣ جزء ۲۹ 🎤توسط استاد احمد دباغ 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🦋🌹💖
دلم می لرزد، خــــدا فقط یک افطار دیگر تا سوت پایان باقی مانده است. دلم می لرزد، خـــدا از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است. از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم. از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند، نه حاصل عنایت هايت! خـــدا..... دلم، تو را برایِ همیشه می خواهد! آغوش گرم و بی همتای تو را، که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام. مـن....از دنیای بدون تو، می ترسم. از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند. از روزهای سپيدي، که بدون هم نفسی با تو، تاریک ترین لحظه های عمر من هستند. قلبــ ــم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است. و دستانم، لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند. چه کنــــم...؟ بی سحرهای روشـــن؟ بی زمزمه های ابوحـــمزه؟ بی اشکهای افتتــــاح؟ نـــرو از خانه ما، دلبـــرم! من بی تو، از پرِ کاهی سبک ترم، که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود. نـــرو از خانه مـا، بمــان، همین جــا، در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است. 🌹💖🦋 @hedye110
کاش باشی و بتوان شامه پر کرد از بوی تو، اي شب بوی شبهای بی بوی من کجایی اي منِ من؟ کجایی اي من تا جانی دوباره بخشی این من را؟ بی تو این من تهی است، هیچ است و پوچ با تو این من، من است آری با تو اي مادرم ۱۲ اوردیبهشت سالگرد مادر مدیر کانال کمال بندگی و دلنوشته و حدیث شادی روحش صلوات و فاتحه 🖤🖤🖤🖤
┄┅─✵💝✵─┅┄ به نام خداوند لــــوح و قلم حقیقت نگـــار وجود و عـــدم خـــــدایی که داننده رازهاست نخســــــتین سرآغاز آغازهاست باتوکل به اسم اعظمت الهی به امید تو💚 💖🌹🦋
دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ والقَبولِ علی ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْکَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین. خدایا، روزه ام را در این ماه، بر پایه آنچه تو و پیامبر آن را می پسندد مورد سپاس و پذیرش قرار ده، درحالی که فروعش بر اصولش استوار باشد، به حق سرورمان محمّد و اهل بیت پاکش و سپاس خدای را پروردگار جهانیان. التماس دعا 🌹🌼🌻
و میخندد،بلند.. اولین بار است که قهقهه زدنش را میبینم. چقدر بیریا... تنم بی حس میشود سرم را تکان میدهم،آب دهانم را قورت میدهم :_من معمولا به کسی قرض نمیدم. :+منم تصمیم گرفتم دیگه قرض ندم.. :_اینو خوندی؟ )استخوان خوک و دست های جذامی( را برابرش میگیرم،چهره درهم میکشد :+خوندم‌ :_چطوره؟خوشت میاد اینجوری؟ :+میدونین... قلم نویسنده عالیه ها..ولی فضای داستان،خاکستریه. یه جوری پر از ناامیدیه... من ) چند روایت معتبر( همین نویسنده رو ترجیح میدم. جالب شد! عقاید این دختر،عجیب به دل مینشیند. چند کتاب مختلف انتخاب میکنم و جلو میروم و روی زمین مینشینم. همان جا ایستاده و به حرکاتم زل زده کتاب ها را روی زمین میگذارم و به طرفش برمیگردم :_بیا بشین مثل یک بچه ی حرف گوش کن،جلو میآید و مینشیند. خودش را کمی جلو میکشد و نزدیکم میآید. چقدر حس خوشبختی دارم،از اینکه نیکی به من، اعتماد دارد... از افکاری که از سرم میگذرد،وحشت میکنم. من... به غرورم قول داده ام.. باید بحث را منحرف کنم.. )کوری( را نشانش میدهم. :_این چی؟ لبخند میزند :+این خوبه... یعنی یه ایده ی جدید و جالب داره.. خوشم اومد یه جورایی ازش .... :_یه کم راجع بهش حرف بزنیم؟ :+آره حتما... :_بگو :+چی بگم... آها.. شخصیت ها با اینکه زیادن و فضای داستان شلوغه،ولی خوب توصیف شدن و ملموسن.. آدمایی ان،از جنس مردم.. حرف میزند و من به صورتش زل میزنم. حرفش که تمام میشود،با خنده میگویم :_باشه،باورم شد خوندی میخندم تا حرفم را جدی ـنگیرد. او هم میخندد،زیاد از این بحث،خوشش آمده، خوشحالم.. هم حوصله مان سر نرفت،هم نیکی ناخواسته مرا آرام کرد... )بادبادک باز( را برمیدارم،با دیدنش لبخند میزند. :+من اینو خیلی وقت پیش خوندم... راستش دوازده سالم بود،خیلی بچه بودم... ولی همین چند ماه پیش دوباره خوندمش و تازه فهمیدم قضیه چیه! سرخ میشود،یک لحظه خیلی احساس راحتی با من کرد! خنده ام را میخورم :_چطوره؟ :+موضوع داستان،تازه است و هم اینکه جمله بندی ها عالی ان و کلمات خوب کنار هم چیده شدن.. البد کتاب بعدی هم هزارخورشیدتابانه؟ لبخند میزنم :_از کجا فهمیدی؟ شانه بالا میاندازد. :+یه لحظه! بلند میشود،چادر مشکی اش را درمیآورد و روی صندلی میگذارد. دوباره مینشیند،با اینکه مانتو به تن دارد و حجابش کامل تر از کامل است،ولی حس خوبی به من دست میدهد. :+گرم بودا ... سرم را تکان میدهم :+خب... هزار خورشید تابان خوبه،متن و موضوعش جالبه و مشکلات خانم های افغان رو خوب توضیح داده،اما... قُبح بعضی چیزا رو شکسته.. جواب سؤالم را میدانم،اما میپرسم :_مثلا چی؟ :+خب.. مثلا اینکه .. دست میبرد و گوشه ی روسری اش را تا می کند. دلم میخواهد بلند بزنم زیر خنده،دست هایش را بگیرم و بگویم:خجالت نکش خانم کوچولو اما فقط میخندم. 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹   ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
16.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺سخنرانی استاد عالی ✍️موضوع: حق پدر و مادر               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
AUD-20220415-WA0008.mp3
4.04M
[تند‌خوانی‌ جزء سی ام قرآن‌کریم🌱 با‌نوای‌‌ استاد‌ معتز‌آقائی‌🎤] 🌙 💛 @hedye110
AUD-20220415-WA0008.mp3
4.04M
[تند‌خوانی‌ جزء سی ام قرآن‌کریم🌱 با‌نوای‌‌ استاد‌ معتز‌آقائی‌🎤] 🌙 💛 @hedye110
●⇦ حدیث لا فَتَى إِلَّا عَلِی این حدیث به‌معنای این است که جوانمردی جز علی وجود ندارد. برپایه منابع حدیثی و تاریخی، این حدیث را جبرئیل به‌علت فداکاری و شجاعت امام علی(ع) در جنگ اُحُد بیان کرده است. این حدیث در منابع شیعه و سنی نقل شده است. 📚 منابع: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۱۰. طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۵۱۴.               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸