eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅خاصیت قرآن ✅💐 شفا و رحمت برای مؤمنان و مایه خسارت ظالمین 💐✨ با آنكه قرآن براى هدايت همه است؛ «هُدىً لِلنَّاسِ» ولى تنها كسانى از اين نور بهره مى‌برند كه پنجره‌ روح خود را به سوى آن باز كنند و لجاجت و عناد را كنار گذاشته، با روحى سالم به سراغ قرآن روند؛ «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» و لذا لجوجان ِ بيماردل را جز خسارت نمى‌افزايد. مانند باران كه وقتى بر مردارى ببارد، بوى تعفّن برخيزد، هر چند باران زلال و پاک است. ✅💐 استدلال قرآن، ركود فكرى را شفا مى‌دهد؛ ✅💐 موعظه‌ قرآن، قساوت را درمان مى‌كند؛ ✅💐 تاريخ قرآن تحيّر را برطرف مى‌سازد؛ ✅💐 زيبايى آهنگ و فصاحتش روح فرارى را جذب مى‌كند؛ ✅💐 قوانين و احكامش عادات خرافى را ريشه كن مى‌سازد؛ ✅💐 تلاوت و تدبر در آن، بيمارى غفلت را شفا مى‌بخشد؛ ✅💐 تبرّک به آن، امراض جسمى را شفا مى‌دهد و ✅💐 رهنمودهاى آن، تاريكى‌ها را روشن مى‌كند. 💐✨ آیه 82 سوره اسراء بیان می‌کند که خاصیت اصلی قرآن، شفا و رحمت بودن قرآن برای مؤمنین و خسارت بار بودن آن برای ظالمین است (واژه ظالمین معانی گسترده ای را دربرمیگیرد که در آینده به آن اشاره خواهد شد): 💐💫 وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ۙ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (آیه 82 سوره اسراء) و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می‌کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید. ✅💐 كلمه‌‌ «مِنَ» در «مِنَ الْقُرْآنِ»، به معناى «بعض» نيست تا دلالت كند بر اينكه بعضى از قسمت‌هاى قرآن شفاست، بلكه بيان مى‌كند كه هر آنچه از قرآن كريم نازل مى‌شود، شفابخش است. 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
سلام دوستان عزیزم صبحتون بخیر 🌹🌹 با کمال شرمندگی امروز آماده نیست اگر آماده شد تو طول روز گذشته خواهد شد 🌹🌹🌹 @kamali220
کلاس سوم راهنمایی بودم که با مامان به حمام خیابان شهناز رفتیم برای مامان کیسه می کشیدم که ناگهان احساس کردم چیزی مثل روشوره (سفید آب) گیر کرد ولی سفیداب نبود دوتا غده سر بسته بود که خیلی ناراحتم کرد به خانه برگشتیم حال عمومی مامانم خوب نبود مرتب بی حال می شد به دایی حسین در تهران اطلاع دادیم دایی پروفسور شمس را که جراح معروفی بود با خودش به همدان آورد پروفسور شمس معاینه کرد به دایی یه چیزی گفت و رفت نمی‌دانم چه حرفی بینشان رد و بدل شد اما مامان فهمید گریه اش گرفت و گفت داداش بگو که شیرپنجه (سرطان) گرفتم دیدی به درد بی درمان دچار شدم دیدی؟ دایی به تهران برگشت آقام همچنان در سفر بود حسین هم که دستمون رو میگرفت تازه از خدمت آمده بود و در گمرک تهران به عنوان انباردار سه شیفت کار می‌کرد مامانم دل گرفته و تنها برای خانم ها از مریضی اش تعریف کرده بود گفته بودند برو تهران همدان دکتر و دوای درست و حسابی نداره چند روز بعد دایی حسین از تهران خبر داد که پروفسور شمس گفته خانم بیاد عملش کنم مامان داشت آماده رفتن می‌شد که آقا از سفر رسید تو سرش زد مامان را خیلی دوست داشت چون می‌خواست هم به خودش هم به او دلداری بدهد گفت ناراحت نباش هر چقدر خرج عمل و دوا میشه میدم فقط غصه نخور به خدا توکل کن آقام با اینکه راننده بیابان بود و ۶ کلاس بیشتر درس نخوانده بود فهم بالایی داشت تمام سختی‌هایی که در سفر می‌کشید به خاطر مامان و ما بود مامان را برداشت و برد پیش پروفسور شمس همان وقت حسین هم خبردار شد دایی حسین برای جنگ به ظُفّار (بخشی از کشور عمان که به دستور شاه یگان هایی از ارتش برای ماموریت به آنجا گسیل شدند) رفته بود همه کارهای مادرم به دوش حسین افتاد مامان رو عمل کردند و شیمی درمانی شروع شد من به خاطر درس و مدرسه نمی توانستم به تهران بروم اما تمام حواسم به مامان بود البته دایی حسین قبل از رفتن به ماموریت خارج از کشور به حسین گفته بود من تا ۱۲ روز دیگر برمی‌گردم و آبجی را می برم مشهد برای زیارت دکتر شمس هم بعد از عمل و شیمی درمانی به پدرم گفته بود عمل خانم شما خوب جواب داد تضمین می کنم تا ۲۰ سال دیگر راحت زندگی کنه با شنیدن این خبر آقام خوشحال و ذوق زده رفت یک دست النگوی ۶ تایی به عنوان هدیه برای مامان خرید و داشت همه چیز خوب پیش می‌رفت که خبر رسید دایی در ماموریت کشور عمان فوت کرده است عده‌ای می‌گفتند توی ماشین بوده تصادف کرده و عده‌ای هم می‌گفتند هواپیمایشان را زدند قرار شد خبر مرگ دایی را به مامان ندهند چرا که شنیدن خبر مرگ دایی حسین برای مامان یک جور مردن بود خیلی به دایی علاقه داشت ما کوچک بودیم برای مان گفته بود دایی شما عزیز دردونه خانواده بود پدر بزرگ و مادربزرگ تا ۷ سالگی موهای سرش را کوتاه نکردند تا به کربلا بردند و به وزن موهاش طلا دادند حالا همه مانده بودند با وجود این اندازه عشق و علاقه بین این دو چگونه خبر مرگ برادر را به خواهر بدهند... و آنها با هم مشورت کردند و گفتند که می‌گیم برادرت تصادف کرده و حالش خوب نیست او کم کم خودش میفهمه اینجوری شوک بهش وارد نمیشه کسی پا پیش نمی گذاشت بگوید تا بالاخره یکی جرأت کرد و به خیال خودش حرف را لای پنبه گذاشت و ماجرا را گفت مامان اولش جا نخورد همین اندازه را هم باور نکرد و گفت حسین ایران نیست که بخواد تصادف کنه خانم ها گفتند ماموریت خارج از کشور هم تصادف رخ می‌دهد مامان یکباره ترکید و با گریه گفت چی شده؟ برادرم مرده؟ وقتی سکوت خانم ها را دید خودش را آنقدر زد که از هوش رفت جای عمل روی سینه اش خون آلود شد و دوباره کارش به بیمارستان کشید از آن روز خنده از لبانش رفت و روز به روز پژمرده تر شد ناله میکرد و با گریه میگفت این خونه برای ما خوش‌یمن نبود از وقتی به چاله قام دین اومدیم روز خوش ندیدیم از خدا می خوام برم پیش برادرم ایران، افسانه، من و برادرانم علی و رضا گریه می کردیم دختر عمه منصور دلداری میداد و میگفت خانم عروس پیش بچه ها از این حرفها نزن دلشون می‌شکنه راستی راستی دل ما می‌شکست و هر کدام یک گوشه کز می‌کردیم و ضجه می زدیم و چشم به راه آمدن آقام بودیم که پسرعمه حسین با جیپ از تهران آمد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 🌺✨ «سنگین‌ترین فتنه قبل از ظهور» که از فتنه دجال سخت‌تر است . . . 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
شفای همه ی مریضها یه حمد شفا 🌹🌹
. کوهیم و به دل آتشی از غم داریم با یاد غم تو اشک نم‌نم داریم سردار عزیز و آسمانی برگرد آرامش چشمان تو را کم داریم ✍️، ۱۴۰۱/۰۸/۲۰ هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سکوت شب نقش رویاهایت را به تصویر بکش.... ایمان‌ داشته باش به خدایی که نا امید نمی‌کند و رحتمش بی پایان است... ‌┏━━✨✨✨━━┓ ❣ پگاه. ❣ ┗━━✨✨✨━━┛ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷           @hedye110
📿 📅🦂 📚 👇👇👇👇👇👇👇 eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📘حس خوب زندگی با ماگ های فانتزی شخصیتی ریحانه eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a 📘روزنه ای رو به آگاهی،کلی اخبار دست اول این روزا eitaa.com/joinchat/3493789698C3de69687f7 📘با خدا رفیق باش 2 eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632 📘درس حکمت ومعرفت eitaa.com/joinchat/4280746001Ce24584ec87 📘وقایع آخرالزمان همراه با کلیپهای ناب eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207 📘تسنیم تخصصی‌ترین‌تفسیرقرآن‌ کریم eitaa.com/joinchat/313589760C3ebce84f57 📘شهیدی که سر بریده اش سخن گفت eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 📘تعبیــــ خواب ـــــــــر eitaa.com/joinchat/1562050661Ca783c7a21d 📘اگه دلت برای کودکیت تنگ شده بیا(فقط دهه شصتی هفتادیا بیان) eitaa.com/joinchat/1408630881Cc37b077998 📘اگر غذاها و دسرهات♡خوب نمیشه ، اینجا با فیلم یادت میده :) eitaa.com/joinchat/1404436591C3c36c8acfe 📘ترک خودارضایی با مسیر مومنانه eitaa.com/joinchat/1744109600C1a5cd62545 📘رفاقت با شهدا eitaa.com/joinchat/3469017138C966326f2fc 📘اذکار روزانه و ذڪرهاےگرـღگشا eitaa.com/joinchat/1501757468C885d27dfb4 📘آموزش حلوا و شیرینی های مجلسی eitaa.com/joinchat/2559836309C06c85bb166 📘کانال مجمع الذاکرین eitaa.com/joinchat/2771255314C0f5943798f 📘غذاهاے_سہ_سوتہ و غذاهای نذری eitaa.com/joinchat/969867344C9d4c0c0809 📘مجموعه آموزشی خانواده بهشتی eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 📘انرژی مثبت در حال خوب eitaa.com/joinchat/2270035985Ca3a29be68f 📘بانک جزوه، تلخیص و کتب حوزوی eitaa.com/joinchat/922091681C1b5ada3ae8 📘عکس نوشته ایتا eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💟راهکار شیخ‌ حسنعلی‌ نخودکی‌ برای رفع مشکل و اشتغال👇👇 💞 eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a ✨ 🕋✨ آیه‌ای که باخواندن آن تماااام طلسمات زندگیتون از بین میره!😳👆 👆🌹 ➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖ لیست‌ویژه‌روزانه 21 آبــان؛ @Listi_Baneri_110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @emame_mehraban           
اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يَا أَبَا الْقاسِمِ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🌿 ✨﷽✨ چون و چرایی نداشتم باز سکوت کردم و حسین سعی کرد به حرفم بیاورد جدی‌تر گفت راهی که من انتخاب کردم توش راحتی و رفاه نیست برای شما مهم نیست؟ یک کلمه بیشتر نگفتم نه خودمانی شد و گفت بیخود نیست که دایی بهت میگه سالار تصمیمم جدی بود در سیمای نجیب و نورانی حسین آینده‌ای بود که سعادت و خوشبختی من در آن موج می زد ذره‌ای تردید نداشتم و مدت زیادی بود که منتظر این اتفاق بودم چقدر دوست داشتم آن لحظه تمام نشود چند ماه بعد عمه و حسین اسباب کشی کردند و به همدان آمدند همه فکر می‌کردند که او برای سر و سامان دادن زندگی من به همدان آمده است مامان به آقام اصرار می‌کرد که تا من زنده‌ام پروانه رو بفرست سرخونه و زندگیش حسین از این دربدری نجات پیدا کنه بالاخره آقام قبول کرد و به عمه پیغام داد که گوهر جان بیا دست عروست را بگیر و ببر اما خیلی خودت و حسین را به زحمت نینداز قضیه برعکس شده بود حسین سنگ تمام گذاشت یک سرویس طلای عالی خرید لباس عروسی را که همه کرایه می‌کردند خرید خانه مشت قنبر را هم توی کوچه خودمان درچاله قام دین اجاره کرد و من در ۱۸ سالگی به خانه بخت رفتم خانه مشت قنبر ساده و یک طبقه بود دو تا اتاق برای خانواده مشت قنبر بود و دو تا اتاق هم برای ما از این دو تا یکی را عمه می نشست و دیگری را حسین و من آشپزخانه کوچک هم مشترک برای همه بود خانه نه آب داشت و نه حمام سر حوض باآب سرد لباس‌ها و ظرف ها را می شستیم سخت اما شیرین بود برای اولین وعده برنج با مرغ درست کردم یک گاز کوچک داشتیم که با کپسول کار می‌کرد خانه مامانم آشپزی نکرده بودم و نازپرورده بودم حسین که آمد آنقدر شاد و سرحال شدم که یادم رفت مرغ روی گاز دارد می سوزد بوی مرغ سوخته خانه را برداشت سفره را انداختم اما مرغ به حدی سوخته بود که از قابلمه جدا نمی‌شد برنج هم شفته و خمیر شده بود خجالت کشیدم حسین گفت به به چه غذایی و چنان اشتهایی برای خوردن نشان داد که من هم دستم به قاشق رفت دیدم اصلاً خوردنی نیست گفتم خجالت می‌کشم که اولین دست‌پختم سوخت و خراب شد خندید و در حالی که مرغ‌های سوخته را به دندان می کشید گفت باور کن تا به حال غذا به این خوشمزه ای نخوردم غذا را با میل تمام خورد و گفت پروانه من اینجا را اجاره کردم چون نزدیک خونه مامان توئه باید بری بهش سر بزنی بمونی کمکش کنی اصلا به فکر من نباش ناراحت نمیشم اگر بیام ببینم صبح تا شب پیش مادرت بودی و غذا درست نکردی ناراحت نمیشم فقط فکر مادرت باش حرفهای حسین پر از انرژی بود سرحال می شدم و فکر می‌کردم خوشبخت ترین عروس عالمم عمه هم که می‌دید زندگی ساده و بدون امکانات ما اینقدر گرم و صمیمی است خوشحال بود دوران دوری تمام شده بود ما در یک زندگی گرم و پر محبت کنار هم بودیم حسین سر کار می رفت اگر یک روز می ماند آن را نصف می کرد نصفش را برای صله رحم مادر و خواهرانش می‌گذاشت و نصف دیگر را به تفریح می رفتیم گاهی از کنار باغ فخرآباد رد می‌شدیم و خاطرات کودکی را مرور می کردیم حسین می گفت اینجا بود که شاخه غول بیابونی را شکستم یک روز با موتور آمد و گفت دو ساعت وقت دارم بریم سینما سوار موتور شدم و به سینمای دور میدان مرکز شهر سینما تاج رفتیم فیلم مربوط به محرومیت های جهان سوم بود که در شکل یک داستان روایت شده بود وقتی از سینما بیرون آمدیم حسین مثل یک کارشناس با دقت مسائل فیلم را برایم تجزیه و تحلیل کرد متوجه شدم که من فقط صورت فیلم را می‌دیدم و حسین لایه های عمیق سیاسی و اجتماعی آن را روز دیگر توی یک کیف چند کتاب آورد و گفت اینها را بخوان کتاب‌های حج و فاطمه فاطمه است دکتر علی شریعتی بود خواندم وقتی دید اشتهای زیادی برای خواندن کتاب نشان می‌دهم تاکید کرد که باید مطالعه کنی و درست را هم بخوانی کار جدید حسین در همدان در شرکت شن و ماسه بود مثل تهران ۳ شیفت کار نمی‌کرد اما مشغله دیگری داشت شب‌ها اعلامیه‌های امام را از رابطین قم و تهران می‌گرفت و قبل از نماز صبح برای توزیع از خانه بیرون می‌رفت یکبار دوتا ضبط صوت آورد و پتو را روی سرش کشید پرسیدم این زیرچه خبره؟ گفت باید تا صبح نوارهای پیام امام را پیاده و تکثیر کنم مبادا صدا بره بیرون و صاحبخانه بشنوه تاصبح چند نوار تکثیر کرد و طبق معمول قبل از اذان صبح از خانه بیرون زد هدیه به روح بلند شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸