eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض(روی گردانیدن) از لغو محقّق می‌شود؛ کار تمام است. 📚 برگی از دفتر آفتاب، ص١٣٧ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
شبتون مملو از عطر خدا........ 🦋🌹✨🌟🌙🌹🦋
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام....... 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💖 با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولی ... سنگ را با چه زبانب به سخن وادارم؟😔 باز آی امام مهربانم ... ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ اوصاف اصحاب یمین در قرآن (1⃣) ✅💐 ایمان به معاد 💐✨ در سوره حاقه، حال فردی اصحاب یمین در قیامت چنین بیان می‌شود که پس از حسابرسی آسان، از خوشحالی فریاد برمی‌آورد: 💐✨ ای اهل محشر! نامه عمل مرا بخوانید. من در دنیا یقین داشتم که روزی برای حسابرسی خواهم آمد، بدین جهت کارهای ناروا نکردم و اکنون ببینید که جز ‌خوبی در نامه عملم نیست: 💐💫 إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ (آیه 20 سوره حاقه) من یقین داشتم که (قیامتی در کار است و) به حساب اعمالم می‌رسم! ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
صدای باز شدن در حیاط میآید،نگاهی به ساعت می اندازم،سه ساعتی تا صبح مانده.... تمام مدت،فقط مشغول خواندن و نوشتن بودم،مثل یک شاگرد از حرف های قرآن نکته برداری کرده ام،تا اینجا پاسخ بعضی از سوال هایم را گرفته ام. قرآن و دفترم را برمیدارم و داخل کمد مخفی میکنم،لپ تابم را هم برمیدارم،او هم حکم استاد راهنما را دارد،داستان هـایی که دوست داشتم بیشتر بفهممشان را با جست و جوی اینترنتی به دست میآوردم. صدای آرام مامان و بابا در راهرو می پیچد،حتم دارم که خیلی خسته اند،چشمانم را می بندم و به چیزهایی که امشـب خوانده ام فکر میکنم سوره ی بقـــره سرشار بود از آیه آیه،توحید،معاد و احکام اسلامی... جرعه جرعه با استدالل های انکار نشدنی اش،غرق شدم در وحدانیت خدا.... باور کردم رستاخیز را.... اما هنـــوز ابتدای راه است. به ابراهیم،یکتاپرست نمونه فکــر میکنم . به داستان زنده شدن پرندگان. چقدر خـــدا ابراهیم را دوست دارد... داستان آدم و حوا و هبوطشان شگفت زده ام میکند،با خود فکر میکنم یعنی دوری از یک درخت این قدر سخت بود که غضب خدا را به جان خریده اند.... تنم می لرزد،وجدانم مشت سرکوفت را به پیشانی ام میزند،مگــر خدا از من چه خواسته، کار من در این دنیا این است که انسان باشم......... خدایا،تو قادری و حکیم.. دوستت دارم... غرق میشوم در مهربانی خدا و به خواب میروم. ★ یک هفته ای میگذرد از شبی که تصمیم به خواندن قرآن گرفتم. دیگر از فکـر ایمیل ناشناس هم درآمده ام،کنجکاوم ولی فعلـــا فهمیدن حقیقت اسلام برایم مهم تر است. تا اینجای کار،اسلام قرآن،با چیزی که پدر و مادرم همیشــه میگویند فرق دارد،اسلام تعریف نشدنی است،در قالب کلمات نمی گنجد....... مثل بوی نرگس است،شبیه رایحه ی شب بو،شیرین مثل عسل و گوارا مثل شیر..... با لذت،شروع میکنم به خواندن قرآن، در این یک هفته سه بار ترجمه ی بقره را خوانده ام، و سه بار هم آل عمران را،هرشب هم قبل خواب،آیه های سوره ی کوتاه فاتحه را می خوانم،کلماتش جادو میکند. سراغ آیه ی ۳۱ سوره ی نساء میروم،از همان جایی که دیشب تمام شد. شروع به خواندن ترجمـــه میکنم،چند دقیقه ای نمیگذرد که حس میکنم آتش گرفته ام،نگاهم روی سطرها و کلمات کشیده می شود.....دیوانه وار بلند می شوم و مثل یک پلنگ زخمی به دور خودم می چرخم،قرار بر قضاوت نکردن بود اما این....این که دیگر متن صریح قرآن است،این را کجای دلم بگذارم؟؟ به طرف کمد میروم و اولین لباسی که به دستم میرسد میپوشم.... نمیدانم که چه میخواهم بکنم،اما ماندن جایز نیست...... شالی را دور سرمـ میپیچم و از خانه بیرون میزنم... بی هدف در خیابان ها قدم میزنم،نمیدانم کجا باید بروم،به چه کسی اعتماد کنم. فرمان اختیار را به دست دلم می دهم تا هـــرجا که میخواهد مرا بکشاند. سر که بلند میکنم روبه روی مسجدی ایستاده ام . نامش لبخند به لبم میآورد))مسجد سیدالشهدا((.... پاهایم برای ورود یاری ام نمیکنند...جلوی در می ایستم،به نظر خلوت میآید،از اذان ظهــر گذشته. پیرمردی که مشغول جاروکردن حیاط است،سرش را بلند میکند و متوجــه حضور من میشود،به طـــرفمـ می آید،بی توجه به ظاهـــرم با مهــربانی میپرسد :دختـــرم اگه میخوای نماز بخونی من در مسجد رو نبستم. میگویم:نه.....یعنی راستش....من یه سوال داشتم :_بپرس باباجان :+نــــه،من سوالم....یعنی چیزه ...... نمی دونم چطور بگم.... لبخند مهربانش از لب هایش دور نشده:آها،سوال شرعی داری خانمی که مسئول پرسش و پاسخ ان،الان نیستن،موقع اذان مغرب بیا،سوالت رو بپرس. من اصلا نمیدانم شرع چیست،سوال من شرعی است یا نه.... اصلا من اینجا چه میکنم.... شاید جواب سوال من،نزد این پیرمرد دوست داشتنی باشد..... دلیل سماجتم را نمی فهمم:راستش....من در مورد قرآن سوال دارم،میشه ازتون بپرسم؟ واّلا :_ باباجان،من که سوادم به این چیزا قد نمیده، اگه می خوای بیاتو ،از سید جواد بپرس و به طرف مسجد برمیگردد:آسید جواد؟آسید جواد؟ بابا جان بیا ببین این خانم چیکار دارن؟ و به دنبال حرف،به طرف من برمیگردد:بیا تو دخترم،بیا باباجان انگار میترسم از ورود به مسجد! تردید چشمانم را میخواند ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
دلداده ایم ما همه دلداده حسن کاسه به دست سفره افتاده حسن مستیم در کنار تو از باده حسن عطر مدینه می دهی ای زاده حسن شاعر: حجت الاسلام حسین علاءالدین ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
4_5784946482398366359.mp3
6.6M
علیه‌السلام، بالاترین اعمال شیعیان را در یک کلمه، برایشان خبر آورده است... 🔺با این برترین عمل در کارنامه‌ی عمل خود، آماده‌ی ملاقات اهل بیت علیهم‌السلام باشید. ※ ویژه میلاد حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
⭕️ مردی که راضی به فروش قلب خود شد. ☆ مردی در سمنان بدلیل فقر زیاد و داشتن سه فرزند و همسر ( یک پسر ۶ساله ، یک دختر ۳ ساله ، و یک پسر شیر خوار ) قلب خود را برای فروش گذاشت ، و از او پرسیدند که چرا قلبت رو برای فروش گذاشتی، اونم پاسخ داده بود چون میدونم اگه بخوام کلیه ام رو بفروشم کسی بیشتر از ۲۰ میلیون نمیخره که با این مبلغ نمیشه یه سقف بالا سر خود گذاشت، ☆ اون مرد حدود چهار ماه در شهرهای اطراف به صورت غیر قانونی آگهی فروش قلب با گروه خون O+ گذاشت . بعد از ۴ ماه مرد میلیاردی از تهران که پسری۱۹ ساله داشت و پسرش ۳ سال بود که قلبش توانایی کار کردن را نداشت و فقط با دستگاه زنده نگهش داشته بودن ، ☆ مرد تهرانی چند روز بعد از خواندن آگهی به سراغ فروشنده قلب میره و با هاش توافق میکنه که ۲۰۰ میلیون تومن قلبش را برای پسرش بخرد ، و مرد تهرانی بهش گفته بود که من مال و ثروت زیاد دارم و دکتر آشنا هم زیاد دارم و به هرچقدر بگن بهشون پول میدم که با اینکه این کار غیر قانونیه ولی انجامش بِدن ، مرد فروشنده به مرد تهرانی میگه زن و بچه من از این مسئله خبر ندارن و ازت خواهش میکنم اول پول رو به حساب همسرم واریز کن و بعد من قلبم رو به پسرتون میدم ، مرد تهرانی قبول میکنه ، و بعد از کلی آزمایشات دکتر متخصص قلبی که آشنای مرد تهرانی بود میگه با خیال راحت میشه این عمل رو انجام داد، ☆ روز عمل فرا میرسه و مرد فروشنده و اون پسر ۱۹ساله رو وارد اتاق عمل میکنن و دکتر بیهوشی مرد فروشنده رو بیهوش میکنه و زمانیکه میخواست پسر۱۹ ساله رو بیهوش کنه متخصص قلب میگه دست نگهدار و فعلا بیهوش نکن، دستگاه داره چیز عجیبی نشون میده و داره نشون میده که قلب این پسر داره کار میکنه ، دکتر جراحی که اونجا بوده به دکتر قلب میگه آقای دکتر حتما دستگاه مشکل پیدا کرده و به پرستاره میگه یه دستگاه دیگه بیار ، دستگاه جدید رو وصل میکنن و دکتر قلب میگه سر در نمیارم چطور ممکنه قلب این پسر تا قبل از وارد شدن به اتاق عمل توانایی کار کردن رو نداشت ، و میگه تا زمانی که مشخص نشه چه اتفاقی افتاده نمیتونم اجازه این عمل رو بدم ، و دکتر قلب میره پرونده پسر۱۹ ساله رو چک میکنه و میبینه که تمام اکوگرافی که از قلب این پسر گرفته شده نشون دادن که قلب پسر مشکل داره و دکتر ماجرا رو برای پدر پسر ۱۹ساله تعریف میکنه و بهش میگه دو باره باید اکوگرافی و آزمایشات جدیدی از پسرتون گرفته بشه ، دکتر قلب سریعا دست به کار میشه و بعد از گرفتن آزمایشات و اکوگرافی میبینه قلب پسر بدون کوچکترین اشکال در حال کار کردنه به پدرش میگه یک اتفاق غیر ممکن افتاده و باید دستگاهها رو از بدن پسرتون جدا کنیم چون قلب پسرتون خیلی عالی داره کار میکنه ، پدر پسر به دکتر میگه آقای دکتر تورو خدا دستگاهها رو جدا نکن پسرم میمیره ، دکتر قلب بهش قول میده که اتفاقی برای پسرس پیش نمیاد و دستگاها رو جدا میکنه و میبینه قلب پسر۱۹ ساله بدون هیچ ایراد و مشکلی داره کار میکنه و پدر پسر به دکتره میگه چطور همچین چیزی ممکنه ، دکتره بهش میگه فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینه که اون فروشنده باعث شده خدا یک معجزه به ما نشون بده ، پسر ۱۹ ساله به پدرش میگه بابا تو اتاق عمل یه آقایی دستشو گذاشت رو قلبم، چیزی به من میگفت و چند بار تکرارش کرد و بهم میگفت پسرم از حالا به بعد قلب تو واسه همیشه توانایی کار کردن رو داره فقط حتما به پدرت بگو که به مرد فروشنده کمک کنه که بتونه زندگیشو عوض کنه، ☆ پدر پسره و دکتر قلب از شنیدن این حرف نمیدونستن باید چی بگن و فقط منتظر شدن تا مرد فروشنده بهوش بیاد ، وقتی که مرد فروشنده به هوش میاد پدر پسر و دکتر قلب باهاش صحبت میکنن و بهش میگن تو اتاق عمل نمیدونیم چه اتفاقی افتاد که یهو همه چی تغییر کرد و قلبی که۳ سال توانایی کار کردن رو نداشت یهویی بدون مشکل شروع به کار کردن کرد، ☆ مرد فروشنده بهشون میگه من میدونم چی شده ، و بهشون میگه قبل اینکه من بیهوش بشم ، تو دلم گفتم یا الله خودت میدونی بچه یتیم و بچه ی بدون پدر یعنی چی و بهش گفتم الله جان قربونت برم تورو به اون خدا بودنت که زمین وآسمان در دستان توست قسم میدم که بی بی مریم رو در مسجد قفل شده میوه غیر فصل خوراندی به بچهام رحم کن . دکتر قلب و پدر پسر با شنیدن این حرفا بسیار ناراحت میشن و پدر پسره با چشمای پر از اشک بهش میگه چون تو باعث شدی خدا پسرمو شفا بده ۱میلیارد تومن بهت هدیه میکنم که بری زندگیتو تغییر بدی ..... 💥حالا اگه یه ذره هم ناراحت شدی و دلت به الله وصل شد ، بگو اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. 😭😭😭🤲🤲🤲🤲🤲 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال           @hedye110