┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
#سلام_امام_زمانم
مولاےمهربان و تو اےعشق من سلام
عجل ولیڪ الفرج آقاے من سـلام❤️
بحق مادر و عمه سادات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔸شاعر: حسین منزوی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿💚﷽ 💚🌿
🍃💐☀️سلاااام دوستان خوب و الهی
🍃🌸💫روزتون بخیر و بشادی
🍃🌷🌸🤲خدایا دلهای ما را به یکدیگر نزدیک بفرما
🍃🌷🌸🤲و امتی متحد از ما بساز
🍃💐🍀☀️تا دستانِ حمایتگر تو را در زندگی خود احساس کنیم
🍃💐🤲آمین یا رب العالمین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ بهترین ها در قرآن (7⃣)
✅💐 بهترین دین
💐✨ بهترین دین و آیین، پیروی از دین و آیین کسی که خداوند او را برای دوستی ِ خود انتخاب کرده است.
💐✨ در آیه 125 سوره نساء، دین و آیین حضرت ابراهیم (ع) که یگانه پرستی بود، به عنوان بهترین دین معرفی میشود:
💐💫 وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۗ وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا (آیه 125 سوره نساء)
دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاکِ ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستیِ خود، انتخاب کرد.
✅💐 برترين آيين، پيروى از دين ابراهيم است.
✅💐 بهترين الگوهاى مردم كسانى هستند كه خداوند آنان را براى خود برگزيده است.
#بهترین
#بهترین_دین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_صدنودهفتم
:_الو سلام فاطمه..
:+سالم عز یزدلم،خوبی؟
:_قربونت برم.. خانم دکتر سرم درد میکنه...
:+عه،چرا عزیزدلم؟
:_هیچی ولش کن،تو خوبی؟
:+من خوبم ولی نگرانت شدم ...
:_خوبم خواهری،چه خبرا؟
:+خداروشکر،فدات بشم نیکی با زحمتای ما چطوری؟
:_چه زحمتی این حرفا چیه؟امانتی مادربزرگت با احترام به صحافی منتقل شد...
:+وای دستت درد نکنه،بین این همه دردسر خودت،این قرآن مادربزرگ منم اذیتت کرد...
:_نه بابا این حرفا چیه؟صحافی سرراه بود دیگه،منم بردمش...
بلند میشوم و سینی فنجان های خالی را به طرف آشپزخانه میبرم.
:+خلاصه شرمنده خواهر... نمی دونی اگه مادربزرگ ببینن چقدر خوشحال میشن... حالا گفت
کی تحویلش میده؟
شیر آب را باز میکنم و فنجان اول را میشویم.
:_قول داد کارش رو یه ماهه تموم میکنه..
فنجان را وارونه داخل آبچکان میگذارم.
فنجان دوم را زیر شیر آب میگیرم.
:+وای چقدر خوب...
:_آره خیلی... من رو قولش حساب کردم.. یه ماه یعنی تقریبا تا عید حل میشه...
فنجان دوم را کنار فنجان اول میگذارم و فنجان سوم را برمیدارمـ.
:+الهی قربونت برم نمیدونی نیکی چقدر خوشحالم..
:_وای فاطمه،از دل من خبر نداری... خیلی ذوق دارم.. ولی امیدوارم سرقولش بمونه...
:+آره منم همینطور...بازم یه دنیا مرسی خواهرجونی.. جبران کنم ان شاءالله.. کاری نداری؟
:_نه عزیزم... خداحافظ..
:+خداحافظ..
شیر آب را میبندم تا گوشی را از زیر سرم دربیاورم.
موبایل را روی کابینت میگذارم و دوباره آب را باز میکنم و فنجان سوم را میشویم.
اب را میبندم و برمیگردم که ناگهان مسیح را جلوی آشپزخانه میبینم.
حوله ی دست و صورتش را روی شانه اش انداخته و دستش مشت شده..
نمیدانم چرا برق خشم، و یا حتی غم در چشمانش میدرخشد.
:_پسرعمو...چرا اینجا وایسادین؟
هیچ نمیگوید...
فقط این بار به وضوح میبینم که پلک چپش میپرد.
:_راستش پسرعمو... من فکر میکنم یه کم تند..
صدای آرام و از قعر چاهش،میان کلامم میدود.
:+من سر قولم هستم...
:_چی؟
سرش را پایین انداخته... دوباره بلند میکند.
عصبی در چشمانم زل میزند.
رگ برجسته ی گلویش،نگرانم میکند...
بی حرف به طرف مبل میرود،دست میاندازد و کش را از روی دسته ی مبل برمیدارد.
کلافه دست در موهای خیس و بهم ریخته اش میکند وبلند نفس میکشد.
چشمانش را میبندد و باز میکند
:+سر قول یه ماهه ام هستم....
قبل از اینکه به خودم بیایم،قبل از اینکه چیزی بگویم،حتی قبل از اینکه فرصت فکرکردن
بدهد،در را باز میکند و سریع از خانه بیرون میرود.
خشکم زده...
مات و مبهوت مانده ام..
رفت...
واقعا رفت...
مسیح رفت...
💧💧💧💧💧💧
🌹به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
انسان شناسی ۶۳.mp3
12.33M
#انسان_شناسی
🔺من چه کسی هستم؟
من چه کسی نیستم؟
جنسِ من از چیست؟
🔺جنس فرشتگان از چیست؟
جنس موجودات دیگر، از چیست؟
تفاوت من با بقیهی نظام خلقت در چیست؟
#استاد_شجاعی
#دکتر_دینانی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#حدیث_نور
امام هادی علیه السلام به مردی از اهالی ری که به زیارت امام حسین (ع) رفته بود فرمودند:
✨اگر قبر عبد العظیم را در شهر خود زیارت کنی، چنان است که گویی امام حسین ع را زیارت کرده ای✨
#وفات_حضرت_عبدالعظیم_ع_تسلیت_باد
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند:
همانا در روز قيامت بندگان به مقدار عقل و درک و شعورشان مجازات می شوند.✨
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اعتراف اپوزیسیون و خارج نشینها به پاکدستی و باهوشی امام خامنهای
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#هفتشهرعشق
#دوازدههمینمسابقه
#صفحهصدچهلهشتم
به يزيد خبر مى رسد كه بعضى از مردم شام با ديدن كاروان اسيران و آگاهى به برخى از واقعيت ها، نظرشان در مورد او عوض شده و در پى آن هستند كه واقعيت را بفهمند.
پس زمان آن رسيده است كه يزيد براى فريب دادن و خام كردن آنها كارى بكند. فكرى به ذهن او مى رسد. او به يكى از سخنرانان شام پول خوبى مى دهد و از او مى خواهد كه يك متن سخنرانى بسيار عالى تهيه كند و در آن، تا آنجا كه مى تواند به خوبى هاى معاويه و يزيد بپردازد و حضرت على و امام حسين(ع) را لعن و نفرين كند و از او خواسته مى شود تا روز جمعه وقتى مردم براى نماز جمعه مى آيند، آنجا سخنرانى كند.
در شهر اعلام مى كنند كه روز جمعه يزيد به مسجد مى آيد و همه مردم بايد بيايند.
روز جمعه فرا مى رسد. در مسجد جاى سوزن انداختن نيست، همه مردم شام جمع شده اند.
يزيد دستور مى دهد تا امام سجّاد(ع) را هم به مسجد بياورند. او مى خواهد به حساب خود يك ضربه روحى به امام سجّاد(ع) بزند و عزّت و اقتدار خود را به آنها نشان بدهد.
سخنران بالاى منبر مى رود و به مدح و ثناى معاويه و يزيد مى پردازد، اينكه معاويه همانى بود كه اسلام را از خطر نابودى نجات داد و...، همچنان ادامه مى دهد تا آنجا كه به ناسزا گفتن به حضرت على و امام حسين(ع) مى رسد.
ناگهان فريادى در مسجد بلند مى شود: "واى بر تو، كه به خاطر خوشحالى يزيد، آتش جهنم را براى خود خريدى!".
اين كيست كه چنين سخن مى گويد؟ همه نگاه ها به طرف صاحب صدا برمى گردد.
همه مردم، زندانى يزيد، امام سجّاد(ع) را به هم نشان مى دهند. اوست كه سخن مى گويد: "اى يزيد! آيا به من اجازه مى دهى بالاى اين چوب ها بروم و سخنانى بگويم كه خشنودى خدا در آن است".
يزيد قبول نمى كند، امّا مردم اصرار مى كنند و مى گويند: "اجازه بدهيد او به منبر برود تا حرف او را بشنويم".
آرى! اين طبيعت انسان است كه از حرف هاى تكرارى خسته مى شود. سال هاست كه مردم سخنرانى هاى تكرارى را شنيده اند، آنها مى خواهند حرف تازه اى بشنوند.
يزيد به اطرافيان خود مى گويد: "اگر اين جوان، بالاى منبر برود، آبروى مرا خواهد ريخت" و همچنان با خواسته مردم موافق نيست.
مردم اصرار مى كنند و عدّه اى مى گويند: "اين جوان كه رنج سفر و داغ پدر و برادر ديده است نمى تواند سخنرانى كند، پس اجازه بده بالاى منبر برود، چون او وقتى اين همه جمعيّت را ببيند يك كلمه نيز، نمى تواند بگويد".
از هر گوشه مسجد صدا بلند مى شود: "اى يزيد! بگذار اين جوان به منبر برود. چرا مى ترسى؟ تو كه كار خطايى نكرده اى! مگر نمى گويى كه اينها از دين خارج شده اند و مگر نمى گويى كه اينها فاسق اند، پس بگذار او نيز سخن بگويد كه كيستند و از كجا آمده اند".
آرى! بيشتر مردم شام از واقعيّت خبر ندارند و تبليغات يزيد كارى كرده است كه همه خيال مى كنند عدّه اى بى دين عليه اسلام و حكومت اسلامى شورش كرده اند و يزيد آنها را كشته است.
در اين هنگام، كسانى كه تحت تأثير كاروان اسيران قرار گرفته بودند، فرصت را غنيمت مى شمارند.
آنها اصرار و پافشارى مى كنند تا فرزند حسين(ع) به منبر برود.
بدين ترتيب، جوّ مسجد به گونه اى مى شود كه يزيد به ناچار اجازه مى دهد امام سجّاد(ع) سخنرانى كند، امّا يزيد بسيار پشيمان است و با خود مى گويد: "عجب اشتباهى كردم كه اين مجلس را برپا كردم"، ولى پشيمانى ديگر سودى ندارد.
مسجد سراسر سكوت است و امام آماده مى شود تا سخنرانى تاريخى خود را شروع كند:
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#امامحسینعلیهالسلام
#دوازدههمینمسابقه
#ویژهیماهمبارکرمضان
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef