eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح روز يازدهم محرّم است. خولى در خانه خود هنوز در خواب است. ناگهان از خواب بيدار مى شود و نگاهى به بيرون مى كند. آفتاب طلوع كرده است، اى واى، دير شد! به سرعت لباس هاى خود را مى پوشد و به حياط مى آيد. سر امام را از زير طشت برمى دارد و به سوى قصر ابن زياد حركت مى كند. او كنار درِ قصر مى ايستد و به نگهبانان مى گويد: "من از كربلا آمده ام و بايد ابن زياد را ببينم". آرى! امروز ابن زياد عدّه اى از بزرگان كوفه را به قصر دعوت كرده است. ابن زياد بر روى تخت نشسته است. خولى وارد قصر مى شود و سلام مى كند و مى گويد: "اى ابن زياد! در پاى من طلاى بسيارى بريز كه سر بهترين مرد دنيا را آورده ام". آن گاه سرِ امام را از كيسه بيرون مى آورد و پيش ابن زياد مى گذارد. ابن زياد از سخن او برآشفته مى شود، كه چه شده است كه او از حسين اين گونه تعريف مى كند. خولى براى اينكه جايزه بيشترى بگيرد اين گونه سخن گفت، امّا غافل از آنكه اين سخن، ابن زياد را ناراحت مى كند و هيچ جايزه اى به او نمى دهد و او با نااميدى قصر را ترك مى كند. ابن زياد، سرِ امام را داخل طشتى روبروى خود مى گذارد. آن مرد را مى بينى كه كنار ابن زياد است؟ آيا او را مى شناسى؟ او پيشگو يا همان رَمّال است كه ابن زياد او را استخدام كرده است. گويى او جادوگرى چيره دست است و چه بسا ابن زياد با استفاده از جادوى او توانسته است مردم كوفه را بفريبد. گوش كن! او با ابن زياد سخن مى گويد: "قربان! برخيزيد و با پاى خود دهان دشمن را لگد كوب كنيد". واى بر من! ابن زياد برمى خيزد، من چشم خود را مى بندم. در اين هنگام از گوشه مجلس فريادى بلند مى شود: "اى ابن زياد! پاى خود را از روى دهان حسين بردار! من با چشم خود ديدم كه پيامبر همين لب هاى حسين را بوسه مى زد، تو پا بر جاى بوسه پيامبر گذاشته اى" ابن زياد تعجّب مى كند. كيست كه جرأت كرده با من چنين سخن بگويد؟ او زيد بن اَرْقَم است. يكى از ياران پيامبر كه در كوفه زندگى مى كند و امروز همراه ديگر بزرگان شهر نزد ابن زياد آمده است. ابن زياد با شنيدن سخن زيد بن اَرْقَم فرياد مى زند: ــ اى زيد بن ارقم، تو پير شده اى و هذيان مى گويى. اگر عقلت را به علّتِ پيرى از دست نداده بودى، گردنت را مى زدم. ــ مى خواهى حكايتى از پيامبر برايت نقل كنم. ــ چه حكايتى؟ ــ روزى من مهمان پيامبر بودم و او حسن(ع) را روى زانوى راستش نشانده بود و حسين(ع) را روى زانوى چپ خود. من شنيدم كه پيامبر زير لب، اين دعا را زمزمه مى كرد: "خدايا، اين دو عزيز دلم را به تو و بندگان مؤمنت مى سپارم". اى ابن زياد، تو اكنون با امانت پيامبر اين چنين مى كنى! زيد بن اَرْقَم در حالى كه اشك مى ريزد، از قصر خارج مى شود و رو به مردم كوفه مى كند و مى گويد: "اى مردم! واى بر شما، پسر پيامبر را كشتيد و اين نامرد را امير خود كرديد". 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 ======👇====== @hedye110
دوستان عزیزم از مسابقه جا نمونید کتاب هفت شهر عشق داره به آخرش میرسه🌹🌹🌹@kamali220
امام صادق عليه السلام : اگر دنیا فناپذیر است، پس دل خوش کردن به آن چرا؟ 🌺ما رو به معرفی کنید:👇 🌺 @hedye110
🔹من  به اسلام علاقه زیادی پیدا کردم و سوالات زیادی درباره اسلام همیشه در ذهن داشتم به‌خصوص بعد از حادثه 11سپتامبر این کنجکاوی من بیشتر شد زیرا تبلیغات زیادی علیه اسلام می‌کردند از آن به بعد بود که شروع به تحقیقات و مطالعات زیاد درباره اسلام کردم. 🔸خیلی برایم عجیب بود که رسانه‌ها این‌طور علیه اسلام ومسلمانان به‌خصوص زنان محجبه تبلیغ منفی می‌کنند  درحالی‌که می‌دانستم در اسلام اجباری وجود ندارد و هیچ  وقت کسی را به زور دعوت نکرده است دین صلح و آشتی است 🔹چیزی که من در اسلام به ان رسیدم و کشف کردم این بود که  مسلمانان همه دوستان و یاران خوبی هستند که همدیگر را دوست  دارند خیلی خوشحال بودم وقتی می‌دیدم خواهران و برادران مسلمان در مسجد نماز جماعت می‌خوانند و چه  ارتباط صمیمی با هم دارند همین باعث همبستگی و اتحاد جامعه اسلامی است 🔸برای همین بعد از چند ماه تحقیق اسلام را پذیرفتم و شهادتین گفتم.‌ احساس خیلی خوبی است که انسان دارای حجاب باشد من به عنوان یک زن مسلمان تصمیم دارم محجبه و پوشیده باشم. 💕💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 @hedye110
♦بانوی آمريكايي تازه مسلمان من عاشق حجابم هستم،  زیرا احساس می‌کنم داشتن حجاب از من در جامعه  محافظت می‌کند تا در معرض دید همه قرار نگیرم و به من آسیبی نرسد و این نعمتی است که خدا رو شکر نصیب زنان مسلمان شده است. 💞💞💞🍃🍃🍃🍃 @hedye110
🔸امام حسین علیه السلام : 🔹 ، مایه آسایش تن است. 🌺ما رو به معرفی کنید:👇 🌺 @hedye110
4_270538606995571405.mp3
1.22M
آغاز روز با دعای عهد👆 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏🙏 https://eitaa.com/hebye110
🌼🇮🇷🌸🌻 🇮🇷🌺🌸🌻 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ‍ 🌼🇮🇷🌸🌻 🇮🇷🌺🌸🌻 رهبر معظم انقلاب اسلامی: 🔹حاج قاسم سلیمانی را باید به چشم یک مکتب نگاه کنیم ، یه یک مدرسه دست آموز باید نگاه کنیم تا اهمیت این قضیه روشن خواهد شد. 🌼🇮🇷🌸🌻 🇮🇷🌺🌸🌻 🌹🍂 سلام صبحتون بخیر و نیکی💐 💓صبحتون به طراوت شبنم 🍂و به شادابی و زیبایی گلها روز دوشنبه تان پر خاطـره. 🌻🍃 🔵 🌺 📢 تنفس با قرآن 🔵 سوره یوسف آیه ۹۳ اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هٰذٰا فَأَلْقُوهُ عَلىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۹۳﴾ «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهرهء پدرم بیفکنید[تا] بینا شود، و همهء کسان خود را نزد من آورید.» (۹۳) 🌹🌷🌹🌷🌹 🌹روزمان را پر برکت کنیم با ذکرصلوات🌹 الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم 🌹🌹🌹🌹🌹 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ه وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن  السلام 🌻🍃 🔵 💦💦💦💦 حضرت امام على عليه السلام: طُوبى لِمَن شَغلَهُ عَيبُهُ عَن عُيوبِ النّاسِ ، و تَواضَعَ مِن غَيرِ مَنقَصَةٍ خوشا به حال كسى كه (تلاش برای اصلاح) عيب هايش او را از پرداختن به عيب هاى مردم باز دارد و بى آنكه او را نقص و كاستى باشد فروتنى كند ميزان الحكمه جلد۱۳ صفحه ۲۱۷ 🌹🥀.🌹🥀🌺⚘🌻 🌈🌈🌈🌈🌈🌈 💠 ذکر روز دو شنبه : یا قاضی الحاجات (ای بخشنده تری بخشندگان)100 مرتبه 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍوَآل ِ مـُحـَمـَّد 🌹🥀.🌹🥀🌺⚘
﷽ 💫پروردگارا توبر هر چیزے بینایی و بر هر چیزے توانایی 💫با توکل به اسم اعظمت امروز یارے مان کن 💫 در دیدن نعمتهاے بیکرانت بینا باشیم و ناسپاسے نکنیم سلام، ☀️صبحتون بخیر @hedye110
✨🌹بہ رسم شروع هرصبــح آقــاے خــوبم هرجا کہ هستے باهزاران عشق ســـلام...✨🌹 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ اَلاعظم ✨اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج✨ 🌹✨ @hedye110
عصر روز يازدهم محرّم است. عمرسعد از صبح مشغول تداركات است و دستور داده كه همه كشته هاى سپاه كوفه جمع آورى شوند تا بر آنها نماز خوانده و به خاك سپرده شوند، امّا پيكر شهدا همچنان بر خاك گرم كربلا افتاده است. عمرسعد دستور مى دهد تا سر از بدن همه شهدا جدا كنند و آنها را بين قبيله هايى كه در جنگ شركت كرده اند تقسيم كنند. كاروان بايد زودتر حركت كند. فردا در كوفه جشن بزرگى برگزار مى شود، آنها بايد فردا در كوفه باشند. امام سجّاد(ع) بيمار است. عمرسعد دستور مى دهد تا دست هاى او را با زنجير بسته و پاهاى او را از زير شتر ببندند. شترهاى بدون كجاوه آماده اند و زنان و بچّه ها بر آنها سوار شده اند. كاروان حركت مى كند. در آخرين لحظه ها، اسيران به نيروهاى عمرسعد مى گويند: "شما را به خدا قسم مى دهيم كه بگذاريد از كنار شهيدان عبور كنيم". اسيران به سوى پيكر شهدا مى روند و صداى ناله و شيون همه جا را فرا مى گيرد. غوغايى بر پا مى شود و همه خود را از شترها به روى زمين مى اندازند. زينب(س) نگاهى به برادر مى كند، بدن برادر پاره پاره است. اين صداى زينب(س) است كه همه دشمنان را به گريه انداخته است: "فداى آن حسينى كه با لب تشنه جان داد و از صورتش خون مى چكيد". صداى زينب(س) همه را به گريه مى اندازد. زمان متوقّف شده است و حتّى اسب ها هم اشك مى ريزند. سكينه مى دود و پيكر بى جان پدر را در آغوش مى گيرد. در كربلا چه غوغايى مى شود! همه بر سر مى زنند و عزادارى مى كنند، امّا چرا امام سجّاد(ع) هنوز بر روى شتر است؟ واى، دست هاى امام در غل و زنجير است و پاهاى او را از زير شتر به هم بسته اند. نزديك است كه امام سجّاد(ع) جان بدهد؟ زينب به سوى او مى دود: ــ يادگار برادرم، چر اين گونه بى تابى مى كنى؟ ــ عمّه جانم، چگونه بى تابى نكنم حال آنكه بدن پدر و عزيزانم را مى بينم كه بر روى خاك گرم كربلا افتاده اند. آيا كسى آنها را كفن نمى كند؟ آيا كسى آنها را به خاك نمى سپارد؟ ــ يادگار برادرم، آرام باش. به خدا پيامبر خبر داده است كه مردمى مى آيند و اين بدن ها را به خاك مى سپارند. دستور حركت داده مى شود و همه بايد سوار شترها شوند. سكينه از پيكر پدر جدا نمى شود. دشمنان با تازيانه، او را از پدر جدا مى كنند و كاروان حركت مى كند. كاروان به سوى كوفه مى رود و صداى زنگ شترها به گوش مى رسد. خداحافظ اى كربلا! ❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃 ======👇====== @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از پیرمردی پرسیدند انسانیـت چیسـت گفت: تواضع در وقت رفعت! عفو هـنگام قدرت! سخاوت هنگام تنگدستی! و بخشـش بدون منت...! ❤️❤️❤️❤️❤️ @hedye110
🔹 امام صادق علیه السلام: 🍃 زن همانا گردنبندی است، نیک بنگر که چه گردنبندی را به گردنت آویزان می کنی. 📖 وسائل الشیعه، ج20، ص33 @hedye110
هدایت شده از 
واسه جهیزیه دخترم #سرویس‌‌آشپزخونه ، #کاوروسیله‌برقی و #روتختی از این کانال سفارش دادم😍👇 برا اون یکی دخترمم #ست‌سیسمونی😳 تازه کلی #تزیینات‌نمدی هم برا هردوشون داشت😍 یعنی یه کانال پیداکردم که همه رو باهم داره😱😱 اونم شیک و تمیز و باسیلقه😋 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1723138057C8514fcf60b
۹:۱۸ دقیقه
نگاه کن که نگاهت چنان دوا گردد دلم ز گرمی مهر شما طلا گردد السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا 🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 @hedye110
غم‌مخور!ایام‌هجران‌روبه‌پایان‌می‌رود این‌خماری،از‌سرِمامیگساران‌می‌رود وعده‌ی‌دیدارنزدیک‌است‌یاران!مژده‌باد روزوصلش‌می‌رسد،ایام‌هجران‌می‌رود 🆔 @hedye110
نظام تقديم 76.mp3
6.98M
🔈 🔇 جلسه سوم دوستانی که میدونن نمیتونن تاقت بیارن لطفا فایل رو گوش نکنند🌹🌹🌹 💕 @hedye110
🌱🕊 ⭕️✍حکایتی زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روز برای انجام کاری روانه ی بازار شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت . ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم. در ادامه راه، شتر هایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند، قطار وار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دیدم به مسجد رفتم و این پرسش در ذهنم من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه گرفته است ؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکر گناهی است که کرده ای! گفتم : من که آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد آن شتر هم به تو نخورد. 🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃 @hedye110
☺️☺️ داستان ازدواج شهید مدافع حرم مرتضی زارع 💍عروسی بدون گناه ... 🌷ازدواج به سبک شهدا زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور ۲ شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین (ع) ...💕 ↩️جملاتی تکان دهنده از همسر شهید مرتضی زارع 💝من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیه السلام آغاز کنیم. ✍دعوتنامه را خودمان نوشتیم. آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین (ع) باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان می کرد. 💌کارت های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم.😍 🙏از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم. 😇چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند.❤️ خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید. 👰عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود. 📜برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر… عروسیمان متفاوت بود و شاید به خاطر حضور دو شهید بزرگوار شهیدسجادمرادی و شهیدمرتضی زارع در این جشن بود…🎊 آقا مرتضی همیشه می گفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا (س) هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم. 😅شاید خنده دار باشد اما احتمالا ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آن که مهمانان به تالار بیایند ما آن جا حضور داشتیم، دلمان نمی خواست مهمانان را معطل کنیم. با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه می دانستیم البته یکی از همسایه ها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد. 🚗در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم. یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد. در ماشین به من می گفت: نماز اول وقت مهم تر است تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت: برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.🌹 🌧آن شب باران شدید می بارید عده ای گفتند ته دیگ خوردن های زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می کرد که همسرت سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست… 😌حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود😐 عده ای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد، همان شد خیر و برکت در زندگیمان… همسر عزیزم،❤️ خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت، در جوار امام حسین (ع) با تمام برکاتش…🌺🍃 پس بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی… برای همسفر جا مانده ات دعا کن😔 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @hedye110 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌
خدا وکیلی نخونی از دستت رفته
ياد بعضی نفرات، روشنَم می دارد ...! قُوَّتم می‌بخشد، رَه می اندازد ! و اجاقِ كُهَنِ سردِ سَرايم ، گرم می‌آيد از گرمیِ عالی دَمِشان ! نام بعضی نفرات ، رزقِ روحم شده است ! وقت هر دلتنگی ، سويشان دارم دست ! جرئتم می بخشد، روشنم می دارد ...! @hedye110 🌨🌹☃🌹🌨
دور تا دور نشسته بودیم. نقشه اون وسط پهن بود. حسین گفت: "تا یادم نرفته اینو بگم، اون جا که رفته بودیم برای عملیات، یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن. یه مقدار از گندم‌ها از بین رفته. بگید بچه‌ها ببینن چه قدر از بین رفته، پولشو به صاحبش بدین." 🆔 @hedye110
بـهترین سلام و ظهر بخیر را درقشنگ ترین کادوی آرزو پیچیده و با برچسب سلامت به آدرس زیباترین گلها ❤️تقدیم شما مهربانان میکنم سلام ظهرتون بخیر عزیزان ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌⁦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🌸🌸🌸💕💕💕💕💕 @hedye110