هدایت شده از علی میرزائی
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(بسم الله الرحمن الرحیم)
(لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم )
(الهی به امیدتو)
خدایا فرج امام زمان ما را نزدیک و نزدیکتر بفرما
مهربان خدا قلب امام زمان عج را از ما راضی و خوشنودبگردان
چشم ما به جمال آقا و فرمانده ما روشن بگردان
خدای رحمان..بهترین حافظ و نگهبان خودت هستی.
مارااز بلاهای طبیعی و مصنوعی در امان بدار
خدایا جمهوری اسلامی ایران را حفظ کن
خدایادشمنان جمهوری اسلامی اگرقابل هدایت نیستند از صفحه روزگارنیست ونابودبگردان
جمهوری اسلامی ایران را به انقلاب حضرت مهدی علیه السلام متصل بگردان
سربازان گمنام امام زمان عج و مرزبانان غیور کشورمان را درپناه خودت حفظ بگردان
اللهم عجل الولیک الفرج
آمین یا رب العالمین
سلام صبحتون منور به نور الهی
۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۹ ذی القعده ۱۴۴۴
ذکر روز پنجشنبه
لا اله الا الله الملک الحق المبین
سلام ما به لب چوب خیزران خورده،
به آن خرابه نشینی که نیمه شب مرده،
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
السلام علیک یا رسول الله
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
السلام علیک یا فاطمة الزهراء
السلام علیک یا حسن بن علی
السلام علیک یا حسین بن علی
السلام علیک یا علی بن الحسین
السلام علیک یا محمد بن علی
السلام علیک یا جعفر بن محمد
السلام علیک یا موسی بن جعفر
السلام علیک یا علی بن موسی
السلام علیک یا محمد بن علی
السلام علیک یا علی بن محمد
السلام علیک یا حسن بن علی
السلام علیک یا صاحب الزمان
آیت_الکرسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ.
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.»
((( اللهم عجل لولیک الفرج)))
بسم رب الشهداء والصدیقین
امروز را آغاز می کنیم به یاد
شهیدان
یوسفعلی محمدیو حسن عوض محمدی
از روستای قوش عظیم و قلعه قصاب
هدیه به ارواح پاک شهیدان
امام شهیدان
پدران و مادران شهیدان
مخصوصا محمدی و عوض محمدی
صلوات
هدایت شده از جهاد تبیین
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ #دکتر_عباسی
" مــا تـــوانــســتــیــم "
استقلال سیاسی بی نظیر ایران اسلامی...
#ایمان_و_امید
#اقتدار_جهانی
☫به کانال جهاد تبیین بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/863436966Cf69e52cb78
هدایت شده از محمدرضا رحمانی
#مسابقه_سردارآفتاب☀️
🔹روز دوم
گفت"برای این که خطرناکه.احتمال داره بری رو مین!💣" چسبیده بود به فرمان و از نگاهش معلوم بود قصد پیاده شدن ندارد.خونسرد گفت"اگر خطری برای شماهست،بذارید برای منم باشه." اشاره کرد به ماشین🚜 و ادامه داد:تازه من خودم به قلق این واردترم.باور کنید کارم رو خوب انجام می دم."🍀
معلوم بود که خیلی علاقه دارد پشت تراکتورش🚜 بنشیند و این ماموریت را خودش انجام دهد،اما #کاوه رضایت نداد.اصرارهای او هم فایده نداشت.برای بعضی هم سئوال شد که چرا #کاوه نمی گذارد کارش را انجام دهد.وقتی از او پرسیدیم،گفت"اگر براش مسئله ای پیش بیاد،دست مایه تبلیغات می شه برای ضدانقلاب.🌱
اون وقت می رن همه جا جار می زنند که پاسدارها مردم کُرد رو سپر بلای خودشون می کنند." بالاخره راننده خلاف میلش از تراکتور🚜 پیاده شد. #محمود یکی از سربازهای تیپ را که به رانندگی وارد بود،نشاند پشت فرمان.🍃
برای این که او دلگرم باشد و ترسش بریزد،خودش هم نشست روی گلگیر. من وچندتا از بچه های اطلاعات و تخریب، رفتیم راه را سد کردیم.گفتیم"خطرناکه آقا #محمود!" لبخندی زد وگفت" نمی خواد حرص و جوش بخورید.برید کنار!"
شروع کردیم به اصرار که"اجازه بده ما کنار دست راننده بنشینیم.شما پیاده شو."🌿
ادامه دارد...
راوی:سیدمحمدموسوی
📚حماسه کاوه
هدایت شده از محمدرضا رحمانی
#مسابقه_سردارآفتاب☀️
🔹روز سوم
گفت:"اگه جون من ارزش داره،جون شما و این سرباز هم برای من ارزش داره." منتظر حرف دیگری نماند.رفتیم کنار و او دستور حرکت داد.تا جایی که احساس کرد جاده،🛣 مشکوک به مین گذاری💣 است،همراه تراکتور🚜 رفت.🌱
وقتی خاطرش جمع شد که خطری ستون را تهدید نمی کند،پیاده شد،آن سرباز را بوسید و تراکتور🚜 را تحویل صاحبش داد.#محمود دوباره دستور حرکت داد و سریع راه افتادیم.یکی از بلدچی هایی که همراه مان بود و بی سیم📞 ضدانقلاب😱 را شنود می کرد،گفت:"رفته اند تو روستای بعدی."🍀
#محمود پرسید:"هدف شون چیه؟" بلدچی لبخندی زد و گفت:"مثل موش🐀 ترسیدند و رفتند اونجا قایم بشن." فرارشان را هم او خبر داد.از همان اول کار،یک بی سیم📞 غنیمتی گرفته بود تو دستش و همه حرف هاشان را شنود می کرد.🌿
یادم هست آن روز با وجود این که کاملاََ تو دید بودیم،خودمان را رساندیم روستا و تا قبل از این که هوا تاریک🌑 شود، محاصره شان کردیم و بعد از یک درگیری درست و حسابی،با گرفتن دو سه اسیر و چند کشته به مقرّمان بازگشتیم.🍃
پایان این قسمت
راوی:سیدمحمدموسوی
📚حماسه کاوه