خاطرات

رزمنده دلاور غلام عرب فرزند ابراهیم تاریخ 18/4/1343در روستای قوش خزایی دیده به جهان گشود تا مقطع ابتدایی تحصیل کرد تاریخ 18/3/1365جهت انجام خدمت مقدس سربازی به لشکر 21امام رضا در اهواز معرفی شد سپس جهت انجام آموزشی سربازی به ایلام غرب رفت یک ماه که آموزشی دید عملیات کربلای یک برای آزادسازی مهران آغاز شد با توجه به نیاز نیرو تعدادی از نیروهای آموزشی را به عنوان نیروی پشتیبانی در قسمت مهندسی سنگر سازی وذاغه مهمات به کارگیری نمودند بعد از عملیات به پادگان آموزشی مراجعه و سپس از پایان آموزشی در واحد تدارکات قسمت تقسیم غذا وجیره جنگی سازماندهی گردید در خط مقدم شلمچه در عملیات کربلای4و5حضور داشت در حین عملیات وغیر عملیات باید غذای گرم وسرد را به خط مقدم می رساند ودر عملیات کربلای5یک روز داخل سنگر مورد استشهام گاز شیمیایی قرار گرفت تا متوجه شد مقداری گاز وارد شش های بدنش گردید که براثر تنگی نفس متوجه شد واز ماسک استفاده نمود در خط جزیره مجنون حضور داشت به نیروهای مستقر در خط مقدم وپشت خط غذای سرد و گرم می رساند در پاتک عراق هم درمنطقه حضورداشت باتوجه به اینکه درخط دوم بود فرصت انتقال به خط دوم را داشت وبا بقیه نیروها به عقب برگشت تاریخ 18/7/1367بعد از پایان قطعنامه خدمت به پایان رسید

• رزمنده دلاور حسن عرب خزایی فرزند علی تاریخ 1347/6/25در سرخس دیده به جهان گشود تا مقطع سیکل تحصیل نمود تاریخ 1366/3/18جهت انجام خدمت مقدس سربازی به پادگان نجف اشرف نیشابور اعزام گردید مدت 45روز آموزشی دید از آنجا به اهواز لشکر 5نصر اعزام گردید ودر جزیره مجنون در سراهی مرگ به عنوان نیروی تامین و احتیاط آماده مشغول به خدمت گردید وی از همرزمان شهید محمد نوروزی واحمد کریم کشته می باشد یک روز که برای استراحت به اهواز بر می گرددحدود بعد از ظهر سوار بر تویوتا بودند که یک توپ فرانسوی کنار ماشین منفجر شد وی با 3نفر دیگر دچار موج گرفتگی می شوند خودرو واژگون می شود امداد گران آنها را به پشت جبهه منتقل می نمایند مدت یک ماه در اهواز بستری بودند سپس مرخصی وبه شهرستان باز می گردد بعد از بهبودی نسبی دوباره به اهواز و خط مقدم بر می گردد که به علت کمبود نیرو دوباره سمت خرمشهر و شهرک دوئیچی عراق سمت بصره به عنوان خط نگهدار نیروی پیاده انجام وظیفه می نماید وی دارای 5درصد جانبازی می باشد تاریخ 1368/3/18خدمت به پایان رسید حفظ آثار ونشر ارزش های دفاع مقدس سرخس

🌷قبل از عملیات، ساعت ٤ بعد از ظهر بود. برای استراحت به طور فشرده در یک سنگر خوابیده بودیم. باد می آمد و داخل سنگرها پر از گرد و خاک شده بودیم. حتی دندانها و چشمانمان خاکی بود. از بس خسته بودم سریع خوابم برد. خواب دیدم برادرم شهید علی میرزایی، شهید احمد امینی، شهيد محسن باقریان و شهید احمد قنبری در سنگر ما هستند و مثل همیشه چای می خوریم و با لحن همیشگی که مرا دایی محمد صدا می زدند با یکدیگر شوخی می کردیم. 🌷حاج احمد گفت: چرا ناراحتی؟ گفتم: همه بچه های کادر، زخمی شده اند و رفته اند و من دست تنها هستم. حاج احمد گفت: ناراحت نباش. ما امشب همه به تو کمک می دهیم. جناح راست را به ما بسپار. اگر نتوانستید عمل کنید، کانال را باز می کنیم و از معبر ما بروید. گفتم: شما که شهید شدید. گفت: تو به ما شک داری؟ گفتم: نه، سمت راست ما لشکر ٢٥ کربلاست. گفت: ما بین شما و ٢٥ کربلا هستیم. تو ناراحت نباش. 🌷با من دست دادند و خداحافظی کردند و رفتند. آخرین نفر برادرم علی بود. معاون گردان ٤١٠ بود. دست مرا آنقدر تاب داد که جدا شد. درد داشتم و در خواب ناله می کردم. از خواب پریدم. 🌷دسته ویژه را فرستادیم. من با دسته اول گروهان اول رفتم و محمودی با گروهان بعدی. سینه خیز از خاکریز رفتیم پایین. نزدیک میدان مین بودیم که شعله آتشی بلند شد. بچه های دسته ویژه جلو بودند. به فداکار گفتم: معبر ماست؟ گفت: بله. همه زمین گیر شده بودند. فداکار گفت: نرو ولی من رفتم. ٦-٥ متر به میدان مین دیدم معبریست نیم متر فاصله. 🌷یک نفر را دیدم که افتاده بود. سه تا موشک تو کوله پشتی اش بود. موشکها منفجر شده و به هوا می پریدند. رسیدم کنارش. دستم را روی شکمش گذاشتم دستم فرو رفت! به صورتش دست زدم، سوخته بود. او را شناختم. علی عرب بود. گفتم: علی تویی؟ در حین سوختن گفت: حاجی تو برو. فقط یک چفیه در دهان من بگذار تا خفه شوم و صدایم در نیاید وگرنه عملیات لو می رود. 🌷تشنه اش بود. گفت: اگر آب داری به من بده. اما من هیچوقت قمقمه ای برنمی داشتم. لباسهایش کامل سوخته بود و قمقمه خودش هم داغ شده بود. چفیه را از گردنم باز کردم. با آب قمقمه آن را خیس کردم و در دهانش گذاشتم. صورتش را بوسیدم .... آتش خاموش شده بود. التماسم می کرد که بروم. می گفت: معبر لو می رود. اینجا تیر می خوری. برو. گفتم ١٠ دقیقه تحمل کن، به امدادگرها می گویم تو را ببرند. و به عقب رفتم. 🌷بعد از عرب یک ترکش هم به پهلوی حسین شمسی خورد. عباس تقی پور هم که زخمی شد و بعد در بیمارستان شهید شد. در این مدت، فداکار بچه ها را برده بود پشت معبر. زود خط را سر و سامان دادیم. وقتی داشتیم می رفتیم حاج قاسم بی سیم زد. گفتم: خط شکسته شد. گفت: آفرین حاج محمد! آفرین! یک لحظه غرور مرا گرفت. به زمین نشستم و تو سرم زدم. علی اسماعیلی گفت: چرا تو سرت می زنی؟ گفتم: بچه های مردم زحمت کشیدند، آنها زخمی شدند، کشته شدند، علی عرب در میدان مین، سوخت و جان داد. حاج قاسم به من می گوید آفرین... راوی: حاج محمد میرزایی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #السلام_علیک_یا_امیر_المومنین #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء #السلام_علیک_یا_ام_البنین

🌷شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد! اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط می‌کرد او به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاڪت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد شهید#عبدالکریم_پرهیزگار ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ گاه دومین پسرش را ندید...💔 #شهید #سوریه #یادشهداباصلوات نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا⤵️ http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🔴 سرلشکر سلامی: حالا قدر مقاومت را می‌فهمیم فرمانده کل سپاه: مردم در دمشق الان می‌فهمند که وقتی رجال مقاومت هستند، چقدر عزیز هستند و اگر نباشند چه بلایی بر سر ملت می‌آید. ♻️#انتشارش_با_شما👇🏻 ⚠️کانال #پاسدار_مدیا: 🚨 https://eitaa.com/joinchat/2162098380C1015543783

📣 سلامی: صهیونیست‌ها تاوان سنگینی خواهند پرداخت فرمانده کل سپاه: 🔺تا ما بودیم مردم سوریه زندگی می‌کردند چون به‌دنبال عزت‌شان بودیم. 🔺صهیونیست‌ها می‌توانند با چشم غیر مسلح درون خانواده‌های دمشق را ببینند؛ این واقعا قابل تحمل نیست. 🔺صهیونیست‌ها تاوان سنگینی خواهند پرداخت آنها در همین سرزمین دفن خواهند شد اما این به قدری زمان نیاز دارد. #جارچی https://eitaa.com/jaarchi 📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا

🎥 سرلشکر سلامی: مردم در دمشق الان می‌فهمند که وقتی رجال مقاومت هستند، چقدر عزیز هستند و اگر نباشند چه بلایی بر سر ملت می‌آید. ♻️#انتشارش_با_شما👇🏻 ⚠️کانال #پاسدار_مدیا: 🚨 https://eitaa.com/joinchat/2162098380C1015543783

🌷🌷خاطرات مادر شهید رسول درودی سالروز وفات حضرت ام البنین (س) را تسلیت عرض می کنیم و روز تکریم مادران و همسران شهدا را گرامی می داریم. چه روز مبارکی را روز تکریم از این شیر زنان و دلاور زنان تاریخ در تقویم نامیده اند روز وفات زنی که پسران خود را سینه چاک برادر و مقتدای خود ساختند. #یادشهداباصلوات🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar

🌷🌷مادر چهارشهید جوادنیا، در شب وفات مادر چهارشهیدِکربلا به فرزندان شهیدش پیوست. داستانی حیرت‌آور از #عشق_به_ولایت توسط این مادر نقل‌ شده که #حجت_الاسلام_راجی آن را در منبر فاطمیه امسال در حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها بیان کردند. این داستان ۴۵ثانیه بیشتر طول نمی‌کشد، اما یک عمر شرمندگی برای ما به همراه خواهد داشت. 🏴🥀 به مناسبت سالروز وفات حضرت #ام_البنین و روز تکریم مادران و همسران شهدا #سلام_وصلوات_خدابرمادران_صبورشهدا #یادشهداباصلوات🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar

❗️دستت بشکند حرامی ❌کفتار ها به گرد حرم زوزه می کشند باشد زمان غرش شیران حیدری.. #زینب #زینبیه #حرم_حضرت_زینب

❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم 🔆اخلاق که نداشته باشی؛ به هیچ دردی نمیخوره! #شهیدمحمدهادی‌امینی

📹 شهید مدافع حرمی که پیکرش برنگشت 🔹️بخشی از مستند "جاذبه"؛ گوشه‌هایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر انقلاب با خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم 🖥 مشاهده از farsi.khamenei.ir/live

پسرم حتما باید پاسدار تکاور شود بخشی از مستند "جاذبه"؛ گوشه‌هایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر انقلاب با خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم @BisimchiMedia

♦️ویدئوی کمتر دیده شده از حضور شهید سلیمانی در خط مقدم مبارزه با داعش 📌 کانال"مدافعان ولایت "در پیام رسان ایتا ⓙⓞⓘⓝ↡ @modafeane0velayat

•°🌿🖤 ارزش‌تسبیحات‌حضرت‌زهرا... #فاطمیه #زن_عفت_افتخار کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar

‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ #احادیث_فاطمی ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: ضمن وصیّتى به امام على علیه السلام اظهار نمود: پس از آن كه مرا دفن كردى، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا كن، چون كه میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد.✨ کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar

🎥تبیین دلیل حضور ایران در سوریه از زبان رهبر انقلاب اسلامی @Qodss1🚩

این‌متن‌خیلےزیباست: رفتم‌سوپر‌مارکتےدیدم بالاےدر‌مغازه‌نوشتھ‌ ‌"این‌مغازه‌مجهز‌بہ‌دوربین‌مداربستہ‌مے‌باشد." موقع‌حساب‌کردن‌نگاهےبھ‌سقف‌وگوشہ‌و‌ کنارانداختم‌ولےهیچ‌اثرےازدوربین‌ندیدم. گفتم:این‌دوربین‌مداربستھ‌راکجانصب‌کردیده‌اید اشاره‌بہ‌قاب‌بالاےسرش‌کرد‌کھ‌دیدم‌کلمه "خدا"نوشتھ‌شده‌وگفت: این‌بهترین‌دوربین‌مداربستھ جهان‌است‌ونوشتھ‌من‌هم‌براے یادآورےبھ‌خودم‌ومردم‌مے‌باشد‌کھ‌بدانیم همیشھ‌یک‌نفراعمال‌مارازیرنظرداردواو‌ خداونداست. تلنگرانه | خدا ݁₊ ⊹ . ݁˖ . ݁⋆.˚✮✨✮˚.⋆. ݁₊ ⊹ . ݁˖ . ݁ ‍‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#حجاب #اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   ┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈ 「⃢🦋➺@hejab_o_efaf ┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈

🔴 یک کامیون حامل سربازان صهيونيستی در شمال نوار غزه مورد هدف رزمندگان مقاومت قرار گرفت و بالگردها در حال تخلیه كشته ها و مجروحان هستند. 🇮🇷 #نیروی_قدس | حتماعضوشوید👇 @niroughodssepah جبهه مقاومت🚀

پیشانی‌بندهای جبهه، خود حکایتی داشت و خود توسلی برای نشان دادن ارادت به همان که ریسمان وصل می‌شد برای رسیدن به خدا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #السلام_علیک_یا_امیر_المومنین

❌ شهید یوسف قربانی شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه‌ می‌نوشت 🔹محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه 🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛ زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند 🔹چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از هم‌رزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج) 🔹 نامه برای آب... هم‌رزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد! با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. 🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه می‌نویسی؟ نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ 🔹دست مرا گرفت، قدم‌زنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم، کسی را ندارم که 🔻به یادش همین الان، در گروه‌ها ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهر این شهید عزیز هدیه شود ‎‎‌‌‎‎