﴿• #ازخالق_بہمخلوق📿 •﴾
.
.
یا أیُها الَّذینَ آمَنوا عَلَیکُم أنفُسَکُم لا یَضُرُکُم مَّن ضَلَّ إِذا اهتَدَیتُم إلی اللهِ مَرجِعُکُم جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتم تَعمَلون (مائده/105)
حواست به خودت باشد!
تو برای عطر زدن به کسی نگاه نمی کنی،اصلا برایت مهم نیست دیگران عطر می زنند یا نه😕
خوب شدن هم مثل عطر زدن است،چه کار داری دیگران خوبند یا نه؟🤫
خوبی می کنند یا نه؟
این حرف و نصیحت خداست:⇩❤️
عَلَیکُم أنفُسَکُم؛ حواستان به خودتان باشد...✋🏻
.
.
.❣↻ نامـہ اے از عآشق تَـرین رفیـقِ تو👇
.📖↻ Eitaa.com/Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯. . . #افزایش_ظرفیت_روحی 26 ازدواج، دوری از راحت طلبی 🔶 یکی از وجوه راحت طلب
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯.
.
.
#افزایش_ظرفیت_روحی 27
🔶 یکی از دلایل اینکه افراد دچار راحت طلبی میشن، گاهی وقتا برمیگرده به طبع و مزاجشون.
🔵 معمولا طبایعی که #سردتر هستند بیشتر در معرض راحت طلبی قرار میگیرند.
و معمولا هرچقدر #رطوبت بدن بیشتر باشه و آدم به اصطلاح تپل تر باشه راحت طلبیش بیشتر خواهد بود.
🔹 بنابراین بین همه طبایع، راحت طلبی در بلغمی ها بیشتر دیده میشه. بعد سودایی ها، دموی ها و در اخر صفراوی ها.
☢️ اگه کسی میبینه هرچقدر تلاش میکنه بازم نمیتونه دست از راحت طلبیش برداره، تنها راهش "اصلاح تغذیه" هست
اصلاح تغذیه رو میتونید از مشاورین متخصص طب اسلامی دریافت کنید.
❇️ اگرچه برخی مواد غذایی مثل عسل، ژل رویال، زعفران، مویز، روغن زیتون و پیاز میتونن آدم رو حسابی شاداب و فعال و پرانرژی کنند و شما بزرگواران میتونید برای زدن راحت طلبی از این موارد استفاده کنید.
🔶 خوردن #مویز روزی 21 عدد موقع صبح و خوردن نون و عسل به عنوان صبحانه، برای همه طبایع و مزاج ها توصیه میشه. این سیستم تغذیه ای موجب میشه که بدن انرژی کافی برای فعالیت رو به دست بیاره.
.
.
↯.♥.↯ یـٰا مـَنْ عِشـقَہُ شِـفٰـاء ..👇
.↯🌱↯. @Eitaa.com/Heiyat_majazi
•🍃⇩ #منبر_مجازے ⇩🔑•
.
.
🍃•°حاج شیخ جعفر ناصرے:
☔️•°اینکه مےگویند:بعضےها دوست
دارند راه صدساله را یک شبه بروند،
اسرار همهے این ها در صــلاة است.
یعنے اگر انــسان یک نماز، یک نــماز
درست خواند احساس مےکند کودکے
[است] که دیگر فردےموزون و بزرگ
شــده است، افکار او یک شبه تغــییر
مےکند، دل او آرام مےگیرد، نگرش او
توحیدےمےشود خیراتو برکات است
که پشت سرهم براے او مےرسد.
#حَےَّعَلَےالصَّلاة
.
.
↫ و عشـق؛
مَرڪبِحرکتاستنہمقصـدِحَرکتـ👇
•🔐⇩ Eitaa.com/Heiyat_majazi
Hard Revenge.wav
473.7K
【 #ڪد_عاشقے📲♥️ 】
راهِ تو ادامــــــــــھ داره
انتقــــــــــامِ سخت توےِ راهِ . . .
📳🎧 #گروه_بیان
🌱همــراه اول ⬅️
ارسال ڪد 98698 به شماره ۸۹۸۹
🌱ایراݩــسل⬅️
ارسال ڪد 44132260 بہ شماره۷۵۷۵
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم_سلیمانے
.
.
پـیشــ🎶ــوازِتو خــ💞ـدایـے ڪن👇
๑|😃🍃|๑ @heiyat_majazi
[• #ڪوتاه_نوشت📝•]
•
+🌵
°|• خونِ #حــاجقاســم ڪلیدِ
#فتــحقــدس خواهدبودواین
ڪلیدازآنجنس #ڪلید ها
نیستڪہنچرخد...☺️
خواهیددیدツ...✋
#حاجحسین_یکتا
#پرانرژیپیشبهجلوبسیجۍ✌️🏻
:: #در_مبارزه🌱
+🌵
•
•|♻️|• این تازه شـروع ماجـراست...
↗️ @heiyat_majazi
【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
[صبحشد
ظهـرشد
شبمیشود
نمۍخواهۍ
ڪهبرگردۍ؟!]
★إِنَّاللهَیحِبُّالتَّوَّابینَ★
بقره/۲۲۲
#خداازبندهاشانتظاربازگشتدارد💚
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😌☝️
@heiyat_majazi
•🍃•☝️•
🕊🍃
[• #شـبهاے_بلھبرون🌙 •]
.
.
•\• کشـتہشدنعادتما،
وشھـٰادتکرامـتماست!🌿
-قالالسجاد،بحارالانوار-
📿| #شادۍروحشهداصلوات
🕊| #شهید_باشیم
.
.
🌷سربازِ آقا
نمےمـــونھ تــــــــا
ظهور رو ببینھ!
بلڪھ|شهید| مےشھ
تـ⇜ـا ظهور نزدیڪ شھ
@heiyat_majazi
🌿⃟🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
∫ #نوحه_خونے🎤 ∫
یکمیحرفبزنعلینمیره...💔
حرفرفتننزنعلیمیمیره...🥀
#حاج_مهدی_رسولی
#سلام_ودرود_برشهیدان
#ایام_فاطمیه
#بسیار_دلنشین👌👌
.
- گاھیدراینھیاهویدنیا . . ؛
یڪصوتحرفھاییبرایگفتندارد👇
∫🍃🎙∫ Eitaa.com/Heiyat_majazi
░•. #فتوا_جاتے👳🏻 .•░
.
.
سوال:
شغل من طراحے لباس بانوان است،
آیا این شغل که مربوط به سبڪ و مُد می شود از نظر شرعی اشکال دارد ؟؟🤔
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
🧐.•░ درمیانِشڪوشبہبارهاگمگشتھام
یڪنشانےازخودت؛درجیبِایمانمـگذار👇
📖.•░ Eitaa.com/Heiyat_majazi
#منبر_مجازے |≡📜≡|
.
.
امام علے؏:
❄️چه دور اسٺ
میان آسایش و تن پرورے
و رسیدن به خوشبختے✨
📖 غررالحكم، حدیث 10028
.
.
- خدایانَـزارازدَستِـتبِـدَمـ👇
|≡💖≡| Eitaa.com/Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
°/• #قصه_دلبرے💞 •/° #رهایی_از_شب #قسمت_هجدهم کامران با یک نفس عمیق کنارم نشست و تا ته ابمیوه
°/• #قصه_دلبرے💞 •/°
#رهایی_از_شب
#قسمت_نوزدهم
زنگ را زدم.لحظه ای بعد مادرش در را باز کرد. با دیدن من حسابی جاخورد.انگار انتظار یک دختر با وقار چادری را میکشید! با خجالت سلام کردم و او با همان حالت تعحب وسوال منو به داخل خانه هدایتم کرد. خانه ی ساده ومرتب اونها منو یاد گذشته هایم انداخت.دورتا دور پذیرایی با پشتی های قرمز رنگ که روی هرکدام پارچه ی توری زیبا وسفیدی بصورت مثلثی کشیده شده بود مزین شده بود.مادرش مرا به داخل یک اتاق که در سمت راست پذیرایی قرار داشت مشایعت کرد .فاطمه به روی تختی از جنس فرفوژه با پایی که تا انتهای ران درگچ بود، تکیه داده بود و با لبخند سلام صمیمانه ای کرد.زیر چشمانش گود رفته بود و لبانش خشک بنظر میرسید.دیدن او در این وضعیت واقعا برایم غیر قابل هضم بود.بازهم بخاطر شوکه شدنم نفسم بالا نمی آمد وبه هن هن افتادم.بی اختیار کنار تختش نشستم وبدون حرفی دستهای سردش رو گرفتم و فشار دادم.هرچقدر قشار دستانم بیشتر میشد کنترل بغضم سخت تر میشد.
مادرش از اتاق بیرون رفت و فاطمه مثل همیشه با خوشرویی و لحن طنزآلود گفت:
-بی ادب سلامت کو؟!قصد داری دستم رو هم تو بشکنی؟ ! چرا اینقدر فشارش میدهی؟!فکر میکردم دیگه نمیبینمت.گفتم عجب بی معرفتی بود این دختره!!رفت و دیگه سراغی از ما نگرفت!
چشمم به دستانش بود.صدام در نمی آمد:
-خبر نداشتم! من اصلن فکرش هم نمیکردم تو چنین بلایی سرت اومده باشه.
خنده ای کرد و گفت:
-عجب! یعنی مسجدی ها هم در این مدت بهت نگفتند من بستری بودم؟!
سرم را با تاسف تکان دادم!
چه فکرها که درباره ی او نکردم! چه قدر بیخود وبی جهت او را کنار گذاشتم درباره اش قضاوت کردم سرم را بالا گرفتم و آب دهانم را قورت دادم:من از آخرین شبی که باهم بودیم مسجد نرفتم.
گره ای به پیشانی اش انداخت و پرسید:
-چرا؟!
سرم دوباره پایین افتاد.
فاطمه دوباره خندید:چیشده؟!
چرا امروز اینقدر سربزیر ومظلوم شدی؟
جواب دادم:-از خودم ناراحتم.من به تو یک عذرخواهی بدهکارم.
با تعجب صدایش را کمی بالاتر برد:
-از من؟!!!!!
آه کشیدم.
پرسید:
-مگه تو چیکار کردی؟! نکنه تو پشت فرمون نشسته بودی ومارو اسیر این تخت کردی؟ هان؟
خندیدم! یک خنده ی تلخ!!!
چقدر خوب بود که او در این شرایط هم شوخی میکرد.سرم را پایین نگاه داشتم تا راحت تر حرف بزنم.
-فکر میکردم بخاطر حرفهام راجع به چادر ازمن بدت اومد و دیگه نمیخوای منو ببینی!
او با تعحب گفت:
-من؟؟؟؟؟ بخاطر چادر؟ !
وبعد زد زیر خنده!!!
وقتی جدیت من را دید گفت:
-چادری بودن یا نبودن تو چه ربطی به من داره؟! من اونشب ناراحت شدم.ولی از دست خودم.ناراحتیم هم این بود که چرا عین بچه ها به تو پیشنهادی دادم که دوستش نداشتی! و حقیقتش کمی هم از غربت چادر دلم سوخت.
آهی کشید و در حالیکه دستش رو از زیر دستم بیرون میکشید ادامه داد:
-میدونی عسل؟!!!چادر خیلی حرمت داره.چون لباس حضرت زهراست.دلم نمیخواد کسی بهش بی حرمتی کنه.من نباید به تویی که درکش نکرده بودی چنین پیشنهادی میدادم اون هم فقط بخاطر بسیج! تو خیلی خوب کاری کردی که سریع منو به خودم آوردی وقبول نکردی.من باید یاد بگیرم که ارزش چادر رو بخاطر امورات خودم وبسیج پایین نیارم.میفهمی چی میگم؟!
من خوب میفهمیدم چه میگوید ولی تنها جمله ای را که مغزم دکمه ی تکرارش را میزد این بود:
-چادر لباس حضرت زهراست...میراث اون بزرگواره
بازهم حضرت زهراا.چرا همیشه برای هرتلنگری اسم ایشون رو میشنیدم.؟! آه عمیقی کشیدم و با حرکت سر حرفهاش رو تایید کردم.
ادامه دارد...
✍بھ قلمِ:ف.مقیمے
°\•💝•\° اوستگرفتہشهردل
منبھڪجاسفربرم...👇
°\•📕•\° Eitaa.com/Heiyat_majaz
هیئت مجازی 🚩
°/• #قصه_دلبرے💞 •/° #رهایی_از_شب #قسمت_نوزدهم زنگ را زدم.لحظه ای بعد مادرش در را باز کرد.
°/• #قصه_دلبرے💞 •/°
#رهایی_از_شب
#قسمت_بیستم
مادرش با یک سینی چای ومیوه وارد شد.بخاری دیواری را کمی زیادش کرد و گفت: -هوا سرد شده.یک پتوی دیگه برات بیارم مامان جان؟ !
فاطمه با نگاهی عاشقانه رو به دلواپسی مادرش گفت:
-نه قربونت برم.من خوبم.اینحا هم سرد نیست.برو یک کم استراحت کن تا قبل از اذان.خسته ای.
مادرش یک نگاه پرسروصدایی به هر دوی ماکرد.نگاهش میگفت خیلی حرفها برای دردل دارد ولی از گفتنش عاجز است.من لبخند تلخی زدم و سرم را پایین انداختم.مادرش رفت و فاطمه نجواکنان قربان صدقه اش رفت.پرسیدم:
-از کی به این روز افتادی؟
جواب داد:
-ده روزی میشه.روزای اولش حالم خیلی بد بود..دکترا یه لخته خونم تو مغزم دیده بودن که نگرانشون کرده بود.ولی خدا روشکر هیچی نبود..چسمت روز بد نبینه.خیلی درد کشیدم خیلی.
دوباره خندید.
چرا این دختر اینقدر به هرچیزی میخندید؟ یعنی درد هم خنده داره؟
دستش محکم اومد رو شونه هام و از فکر بیرون پریدم. گفت :
بیخیال این حرفها. اصل حالت چطوره؟
بزور لبخند زدم:
-خوبم.اگر ملاک سلامت جسم باشه!!!
-پس روحت حالش خوب نیس!!
-آره خوب نیست
-میخوای راجع بهش حرف بزنیم؟!
اهی کشیدم:
-شاید اگر علتش رو بدونی دیگه دلت نخواد باهام بگردی
پوزخندی زد:
-هه!!!! فک کن من دلم نخواد با کسی بگردم!! من سریش تر از این حرفهام.اصلن تو رفاقت جنبه ندارم.مورد داشتم طرف یه سلام داده .بوده بهم اونم محض کارت عضویت بسیج اینقدر سریشس شدم که از بسیج کلن انصراف داده بود بخاطر مزاحمت های من
-تو دختر بی نظیری هستی.با تو بودن سعادت میخواد
بادی به غبغب انداخت وگفت:
-بله خودمم میدوووونم.پس لیاقت خودت رو اثبات کن.سعادت رو من تضمین میکنم!
دلم میخواست همه چیز رو براش تعریف کنم ولی واقعا نمیتوانستم.اعتراف به گناهان بزرگم در مقابل دختر پاکدامنی مثل فاطمه کار مشکلی بود.
گفتم:شاید یک روز که شهامتش رو داشتم اعتراف کردم!
او پاسخ داد:
-مگه اینجا کلیساست که میخوای اعتراف کنی؟! اگه اعتراف به گناه داری که اصلن به من ربطی نداره! بقول حاج آقا مهدوی اگر خدا میخواست گناه ما رو دیگرون بدونن وبفهمن که ستارالعیوب نمیشد؟ اگر خواستی باهام درددل کنی من سنگ صبور خوبیم و رازدار نمونه ای.اما اگر اعتراف به گناهه نمیخوام بشنوم.همه ی ما گنهکاریم!
باز هم فاطمه با یک جمله ی قصار دیگه حالم رو دگرگون کرد و اشکم جاری شد.
او آرام نوازشم میکرد.میان نوازشهاش سوالی ذهنم را درگیر کرد.رو کردم بهش پرسیدم :حاج اقا مهدوی همون طلبه ایه که پیشنماز مسجده؟!
تا اسم حاج آقا مهدوی را آوردم فاطمه نگاهش محترمانه شد و گفت:
-ما بهشون طلبه نمیگیم.ایشون یکی از نخبه های فقهه.مدرس قرآن و سخنور قدریه. ایشون سال گذشته هم حاجی شدند.
دلم میخواست بیشتر از او بدانم.گفتم:
-ایشون در برخورد اولشون با من خیلی رفتار خوبی داشتند.من که هیچ وقت محبتشون یادم نمیره.چقدر خوبه که همچین آدمهایی در اجتماع داریم.فاطمه که از تعریفات من صورتش گلگون شده بود گفت:
-اره ایشون حرف ندارن! از وقتی وارد این مسجد شدند بیشترین قشر نمازگزارانمون جوانان شدند.ایشون اینقدر محترم و با ملاحظست که هیچ کس ازشون نمیتونه کوچکترین انتقادی کنه. با تردید از فاطمه که انگار در رویایی غرق بود پرسیدم:
-آقای مهدوی....اممم ..متاهل هستند؟!
فاطمه با شتاب نگاهم کرد و در حالیکه سیبی برمیداشت و پوستش میکند گفت:
-امممم نه فعلن.ولی هییت امنا گویا میخوان براش آستین بالا بزنند!البته اگه بتونن راضیش کنن
دلم هری ریخت.طلبه ی جوان مجرد بود..!!
ادامه دارد...
✍بھ قلمِ:ف.مقیمے
°\•💝•\° اوستگرفتہشهردل
منبھڪجاسفربرم...👇
°\•📕•\° Eitaa.com/Heiyat_majaz
《 #وقت_بندگے🌙 》
امام على عليه السلام :
أفضَلُ العِبادَةِ ، سَهَرُ العُيونِ بذِكرِ اللّه ِ سبحانَهُ .
برترين عبادت ، شب زنده دارى به ياد خداوند سبحان است .
( غرر الحكم : ۳۱۴۹ )
؏ـمـرے گذشت بعدِ تو و
نرفت عادتِ شب زندھ دارے امـ👇
《🍃🕕》 http://Eitaa.com/Heiyat_majazi
﴿• #ازخالق_بہمخلوق📿 •﴾
.
.
بسم الله
اگر انسان مریض🤕شیرینترین میوه🍉را هم بخورد از آن لذت نمےبرد..!
در بعد معنوی و عبادت هم این گونه است📿✨
کسے که (في قلوبِهِم مَرَض) یعنی قلبش بیمار است
از نماز و عبادت لذت نمی برد😟💔
و گاهی هم خسته می شود.
بیماری قلب همان #گناهان است.
تا انسان گناه را ترک نکند؛
علاوه براینکه از گناهان لذت
نمی برد بلکه خسته هم میشود🍂
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ
ﺩﺭ ﺩﻝِ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱِ [ ﺳﺨﺘﻲ ﺍﺯ ﻧﻔﺎﻕ ] ﺍﺳﺖ ، ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮِ ﻧﻔﺎﻗﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﺸﺎﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ ، ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ.[١٠ ، بقره]🌸🌿
.
.
.❣↻ نامـہ اے از عآشق تَـرین رفیـقِ تو👇
.📖↻ Eitaa.com/Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯. . . #افزایش_ظرفیت_روحی 27 🔶 یکی از دلایل اینکه افراد دچار راحت طلبی میشن،
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯.
.
.
#افزایش_ظرفیت_روحی 28
#راحت_طلبی و ازدواج
❇️ گفتیم که ازدواج یه نوع مبارزه با راحت طلبی هست.
بله ممکنه به ظاهر کسی که ازدواج نکنه و یه سری شادی هایی داشته باشه اما خب این شادی ها #سطحی هست و بعدا شدیدا پشیمان میشه.
💢 طبیعتا هرچقدر هم سن ازدواج بالا بره، هم مورد مناسب دیگه پیدا نمیشه، هم خود آدم سخت گیر تر میشه و هم اون انعطاف لازم برای زندگی رو نخواهد داشت.
✅ دخترو پسری که در سن پایین ازدواج میکنند خیلی زود و راحت میتونن اخلاقیات همدیگه رو تغییر بدن و تحمل کنند. خصوصا اگه یه ذره تفکرات تنهامسیری رو داشته باشن که دیگه لذت دنیا و آخرت رو میبرند.😊💥
⭕️ ولی وقتی سن یه دختر و پسر به 25 برسه دیگه انعطاف و تحمل کم میشه و همین موجب میشه که خیلی زود به مشکل بر بخورن و سوهان روح همدیگه بشن...
بسیاری از طلاق ها به خاطر همین دیر ازدواج کردن اتفاق میفته.
اینا فقط یکی از آثار راحت طلبی در مورد ازدواج هست...
.
.
↯.♥.↯ یـٰا مـَنْ عِشـقَہُ شِـفٰـاء ..👇
.↯🌱↯. @Eitaa.com/Heiyat_majazi
•🍃⇩ #منبر_مجازے ⇩🔑•
.
.
💌••امام علے عليه السلام:
🍃•شرافت ادب، ارجمندتر از
شرافت نسب است.
⇦غررالحكم،حدیث4893
🌸•ارجمندترين شرافت، ادب
نيكوست.
⇦غررالحكم،حدیث3319
🌿•اندكے ادب، بهتر از نَسَبِ
بسيار است.
⇦غررالحكم،حدیث6734
#جایگاهوالاےادب
.
.
↫ و عشـق؛
مَرڪبِحرکتاستنہمقصـدِحَرکتـ👇
•🔐⇩ Eitaa.com/Heiyat_majazi
『 #ترکش_خنده シ 』
.
.
- و شھدا چہ زیبا نصیحت میڪنند!♥️
ما از #حلالش گذشتیم؛
شما از #حرامش بگذرید!
.
.
اےكشتگانعشقبرایمدعاکنید
يعنےنميشودڪهمراهمصداكنيد؟👇
『😇:🍃』 Eitaa.com/Heiyat_majazi
[• #ڪوتاه_نوشت📝•]
•
+🌵
°|• وقتی آقای رئیسی زمان مناظرات
«برنامه جامع دولت کار و کرامت» رو
نشون داد و الان از «سند تحول ق.ق»
رونمایی کرده، یعنی یه انقلابی تو هر
سِمَتی که باشه کارش درسته!☺️✋
#نیروی_انقلاب
#پرانرژیپیشبهجلوبسیجۍ✌️🏻
:: #در_مبارزه🌱
+🌵
•
•|♻️|• این تازه شـروع ماجـراست...
↗️ @heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°! #مغزبانـے😎 ¡°
🎥 آیا خریدن یا نخریدن
واکسن کرونا با پیوستن ما
به fatf مرتبط است؟
🔸یاسر جبرائیلی، کارشناس
بینالملل: ظاهرا خلاف گویے
در کشور هزینهای ندارد.
🔸دروغهایی که برخی در
این ایام به بهانه خرید واکسن
کرونا به خورد دیگران دادند.
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
#تولیدی_خودمون
.
✌️🏿°¡ جوان حزب اللهے بصیر باشیمـ 👇
📡°! Eitaa.com/Heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
〖 بچه با دعاے مادرش زندھ ست
#دعامکنمادر . . .♥️🌱 〗
#فاطمیه
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😌☝️
@heiyat_majazi
•🍃•☝️•
🕊🍃
[• #شـبهاے_بلھبرون🌙 •]
.
.
•\• تویِ قلبی که
جایِ #شهید نیست؛
اون قلب نیست...
قبره...!!
-دلامون نَمیره یه وقت!
#حاجحسین_یکتا🌱
📿| #شادۍروحشهداصلوات
🕊| #شهید_باشیم
.
.
🌷سربازِ آقا
نمےمـــونھ تــــــــا
ظهور رو ببینھ!
بلڪھ|شهید| مےشھ
تـ⇜ـا ظهور نزدیڪ شھ
@heiyat_majazi
🌿⃟🕊
b5_2.mp3
20.16M
∫ #نوحه_خونے🎤 ∫
هوای این خونه مثل زمستونه❣🌨
#کربلایی_سیدرضا_نریمانی
#جدید_ویژه_ایام_فاطمیه🏴
#بسیار_دلنشین👌👌
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
.
.
- گاھیدراینھیاهویدنیا . . ؛
یڪصوتحرفھاییبرایگفتندارد👇
∫🍃🎙∫ Eitaa.com/Heiyat_majazi
#منبر_مجازے |≡📜≡|
.
.
▪️امام صادق؏:
وقتے دعا🤲🏻 میکنے؛
از روی دل
وبا اخلاص دعا ڪن
آنگاھ یقین داشتہ باش
ڪہ دعایٺ مستجاب مےشود👌🏻🏴
📖 وسائل، ج ٤، ص ١١٠٥
#فاطمیه🖤🥀
#حاج_قاسم
.
.
- خدایانَـزارازدَستِـتبِـدَمـ👇
|≡💖≡| Eitaa.com/Heiyat_majazi