هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 5⃣3⃣1⃣ تا این ڪه عده اے بر او شـوید
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 6⃣3⃣1⃣
ابو موسی اشعری فرماندار کوفه نگاهی به ابن عباس و مالک اشتر انداخت و گفت:
این همه راه از مدينه تاخته اید و به کوفه آمده اید تا مرا از امری مطلع کنید که خود پیش از شما آن مطلع شده ام؟
اشتر با انگشت به ابوموسی اشاره کرد و گفت:
تو می دانی که وقتی علی فرمانداران عثمان را یکی یکی عزل کرد، نوبت به تو که رسید من مانع #عزل تو شدم.
📚📚📚 @Heiyat_Majazi
آن روز به علی گفتم ابوموسی مردی پیراسته در حفظ بیت المال و عامل به شرع است و بهتر است او را معزول نکنی و علی نیز پذیرفت.
تو با علی بیعت کردی و فرماندار او در کوفه ای.
اما وقتی از ماجرای بصره مطلع شدی، قدمی بر نداشتی و به یاری دوست خود عثمان بن حنیف نشتافتی، علی یک بار محمد بن ابوبکر را به نزدت فرستاد تا به تو گوشزد کند که با سپاهیانت به بصره روی و غائله ی آنجا را ختم کنی، اما تو باز هم نافرمانی کردی.
اینک من و ابن عباس به نزدت آمدیم تا وظیفه ات را گوشزد کنیم و بدان که علی از کردار تو سخت خشمگین است.
ابوموسی محاسن سفید و بلندش را به دست گرفت و تابی به ابروان پر پشتش داد و گفت:
بله، تو راست می گویی؛ من با علی بیعت کرده ام و باید فرمانبردار او باشم، اما من که ریشم را در خدمت به #اسلام سفید کرده ام، این جنگ را برادر کشی می دانم و عقیده دارم که در خانه نشستن، راه آخرت و قیام راه دنیاست.
و بدان مالک که این شورشی است که انسان #خواب در آن بهتر از بیدار است و #بیدار بهتر از نشسته است.
پس بهتر است فقط نظاره گر باشیم.
ابن عباسی با چهره ای برافروخته به ابوموسی نگاه کرد و گفت:
این چه حرفی است میزنی ابوموسی؟
کجا خداوند و رسولش در #خانه #نشستن را راه أخرت و قیام در راه خدا را قیام برای دنیا دانسته است؟!
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منـــبع📥
📩 @chaharrah_majazi
رمـــان فوق العاده👋☝️
هرشب ساعت 🕘 از ایــن ڪانال👇😍
📙 @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃