eitaa logo
هیئت مجازی 🇮🇷
3.8هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
440 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🇮🇷
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 5⃣1⃣1⃣ غـــم، اندوه را با نیروے صبـ
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت6⃣1⃣1⃣ ڪشیــش خندیــد و دسـت بر شانه ے پدر ڪارپیانس گذاشت و گفت: شمــا ڪه نصــف سن مرا هم ندارید ڪارپیــانس! چگونه جوانــے ها دیده اید؟ پدر ڪار پیـانــس گفت: خودتان را ندیــدم، عڪس هایتان را ڪه دیده ام جنـاب ایـوانــف... حالا بفرماییــد داخــل ڪه مـردم منتظر شما هستند. داخل ڪلیســا گـرم بـود و با ایـن ڪه همه ے نیمڪت ها پر از جمعیــت بـود، اما چنان سڪوتے حاکم بود ڪه وقتــے قـدم بر مےداشتند صداے گام هاے آن ها در سالــن پیچید. همه از جا بلند شدند. هم همه اے فضاے سالن را پر ڪرد. ☝️☝️☝️☝️☝️@Heiyat_Majazi پـدر ڪارپــیانــس بازوے ڪشیش را گرفته بــود و از راهروے بیـن نیمڪت ها عبــور داد، در حالـے ڪه سرگئــے پشت سرشان حرڪت مےڪرد. مردمے ڪه سال ها بـود ڪشیش را ندیده بودند یا آنهایــے ڪه از حضـور یڪ ڪشیش ڪهنسال روسـے با خبر شده بودند، به گرمــے از او استقبال مےڪردند. ڪشیش مثل یڪ ڪاردینال، با تڱان دادن سرودست به آن ها پاســخ مےداد و گاهے هم با پیـرمـرد یا پیرزن هایــے ڪه مےشناخت و سابقه ے دوستــے با آن ها داشت، احوال پرسـے مےڪرد. ڪشیش و سرگئــے در ردیف جلو نشستند. پـدر ڪارپیـانــس پشت تریبــون ڪه سمت چپ زیر بزرگــے قرار داشت، ایستـاد و از حاضریــن خواســت ڪه بنشینند. ڪشیش احساس ڪرد که آن استقبال مــردم خوشحــال شده است و ڪمے هم به وجــد آمده اسـت. شیرینــے و هیجــان استقبال را در دل داشت ڪه به خود نه ڪرد ڪه نبایــد اجـــازه بدهـد غرور و تڪبر او را به هیجــان بیاورد ڪیست؟! مگر خــادم و خدمــت گزارے بیش در ڪلیسا نبــوده و نیــست؟! 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منــبع📥 📩 @chaharrah_majazi رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 🕘 از این ڪانال👇😍 📙 @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃