eitaa logo
عفاف وحجاب
505 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
184 فایل
ارایه مطالب ناب در زمینه عفاف و حجاب و قران ادرس سایت : http://zahraiyan.ir/ ویدیو های جذاب را در کانال ما در اپارات دنبال کنید https://www.aparat.com/zahraiyan لینک کانال دوم : @kanonemahdavi ارتباط ادمین ها: تبلیغات و تبادل: @zahrayan313 @YaZahra14213
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 مانتوی مهتاب گویا از اول هم برای من دوخته شده بود. آستین هایش از آرنج تا مچ به حالت پفی بود و بالاتنه تا روی کمر تنگ و از کمر به پایین هم آزاد بود. تنها ایرادش بلندی آن بود. مانده بودم شال چه رنگی سر کنم که مهتاب جلو آمد و شالی هم رنگ مانتو را رو سرم انداخت . وقتی شال را روی سرم تنظیم می‌کرد حتی اعتراضم نکردم که «چرا موهایم را زیر شال پنهان میکنی؟» با تک زنگی که مامان به گوشیم زد، فوری کیفم را برداشتم و از مهتاب خداحافظی کردم. در لحظه آخر تصمیمم را عوض کردم و مهتاب را هم با خودم به پایین بردم میخواستم از رفیق عزیزم جلوی خانواده ام رونمایی کنم. آنقدر هولش کردم که همان چادر نماز گل‌ریز سفیدش را سر کرد و همراهم شد . از خوابگاه بیرون آمدیم و به سمت تنها ماشین پارک شده در کوچه به راه افتادیم. بعد از سلام و احوال پرسی مهتاب را معرفی کردم .برق تحسین را از چشمان مامان می‌دیدم.برای مامان از مهتاب تعریف کرده بودم، اما فکر نمی‌کرد به این خانومی و زیبایی باشد. مهتاب در ان دیدار کوتاه خودش را در دل مامان جا کرد .لحظه خداحافظی وقتی مامان او را به آغوش کشید تا خداحافظی کند. دیدم که مهتاب به سمت آغوشش پرواز کرد. از او قول گرفتم که در عید به خانه مان بیاید .تا وقتی ماشین از پیچ کوچه گذشت، ایستاده بود و با چشم هایش ما را بدرقه کرد . میدانستم درد تنهایی را به دوش میکشد . هرچه قدر هم که شاد بود اما از درون غمی را تحمل می‌کرد که هیچ وقت به زبانش نمی‌آورد . نگاه مهتاب من و یاد این شعر انداخت که چند وقت پیش توی دفترش دیدم: *دلم سرد می‌شود گاهی در این سرمای تنهایی دلم تنهای تنها می‌شود در این فصل‌های تنهایی برایت شعر می‌گویم در این پاییز تنهایی در آن شعر می‌گویم ازهمه رنج‌های تنهایی قلبم آهسته می‌گوید به من که این تنهایی به پایان می‌رسد، صبر کن در دنیای تنهایی گاهی آرزوهایم را به آخر می‌کشد تنهایی اما به امید دیدار تو زنده‌ام به پای تنهایی غم سنگین مرا کسی نمی‌فهمد ز تنهایی دلم آرام می‌لرزد در این شب‌های تنهایی هنوز اما امیدی هست در این تالاب تنهایی که بازآیی و رها بخشی‌م از این ژرفای تنهایی* *حمید کاوه* ادامه دارد... نویسنده:وفا ‼️ 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━━┓ 📌 @downloadamiran ┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱━┛