eitaa logo
عفاف وحجاب
508 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
187 فایل
ارایه مطالب ناب در زمینه عفاف و حجاب و قران ادرس سایت : http://zahraiyan.ir/ ویدیو های جذاب را در کانال ما در اپارات دنبال کنید https://www.aparat.com/zahraiyan لینک کانال دوم : @kanonemahdavi ارتباط ادمین ها: تبلیغات و تبادل: @zahrayan313 @YaZahra14213
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💥 *شعرچادر* خدایا چادرم را دوست دارم چقدر این باورم را دوست دارم همین چادر که شد میراث زهرا من ارث مادرم را دوست دارم میان این همه دستور قرآن حجاب برترم را دوست دارم حجاب ، پرواز زن بر آسمان است من این بال و پرم را دوست دارم نشسته همچو تاجی بر سر من من این تاج سرم را دوست دارم بدم می آید از چشمان هرزه نگاه شوهرم را دوست دارم که این چادر برایم جان پناه است چقدر این سنگرم را دوست دارم حریم حرمت زن چادر اوست من این صحن حرم را دوست دارم شنیدم که خدا گفت بر ملائک زنان طاهرم را دوست دارم چو با چادر مرا دیده برادر بلند گفت: خواهرم را دوست دارم به مشهد خادمی زن این چنین گفت زنان محترم را دوست دارم عجب چادر به اندامت می آید پدرم گوید این دخترم را دوست دارم امام هشتم ما هم بگوید حجاب زائرم را دوست دارم چنین با نفس اماره بجنگم جهاد اکبرم را دوست دارم بدم می آید از مانتوی کوتاه من عفت در برم را دوست دارم قیامت می رسد روز حساب است امید محشرم را دوست دارم نگاه مرد نا محرم چو زهر است از این رو ظاهرم را دوست دارم چنین گفت شوهرم بین قنوتش خدایا دلبرم را دوست دارم خدایا انتخاب من به حق بود حیای همسرم را دوست دارم بگویم بیت اول را در آخر خدایا چادرم را دوست دارم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
18.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀...سرود ای که به عشقت زنده منم ... 💫💫...بسیار زیبا ـــــــــــــــــــــــــــــ #.💔 اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 💐💐💐💐💐💐 کانال ما را دنبال کنید ...👇👇 @kanonemahdavi
🌹وصیت نامه شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد کیهانی بمناسبت سالروز شهادت این شهید بزرگوار درحلب سوریه ♦️با یاد خداوند بخشنده مهربان که همیشه لطفش شامل این حقیر سراپا آلوده بوده و با سلام و درود محضر حضرت ولی عصر(عج) و روح پاک شهیدان و امام بزرگوار و رهبری عزیزم امام خامنه‌ای. ♦️به جهت آیه کل نفس ذائقه الموت همه موجودات طعم مرگ را خواهند چشید و حیات ابدی مخصوص به ذات باری تعالی است پس باید از دنیای زیبا سفر کنند، از همه مردم عزیز ایران اسلامی به خصوص اقوام و آشنایان رفقای عزیزم خواهشمندم در درجه اول نسبت به احکام نورانی اسلامی به خصوص نماز، امر به معروف و نهی از منکر، حجاب و غیره عمل کرده و کوشا باشند، و همچنین پشتیبان ولایت فقیه و رهبری عزیز امام خامنه‌ای باشند، تا به این نظام مقدس که زحمات زیادی برای آن کشیده شده و برای آن مجاهدت و خون‌های پاک زیادی ریخته شده است آسیبی نرسد. یکی از سندهای حقانیت این اصل عزیز و بزرگ انقلاب(ولایت فقیه) این است که بیش از ۳۰۰ هزار شهید در وصیت نامه‌های خود بر آن تاکید کرده و با خون خود این موضوع بزرگ با برکت را امضا نموده‌اند. ♦️مردم عزیز و با شرافت ایران عزیز تا می‌توانید از ولایت فقیه مراقبت نمایید، همیشه گوش به فرمان رهبر با بصیرت خود امام خامنه‌ای عزیز باشید. ♦️پدر و مادر عزیزم از شما سپاسگزارم که مرا بزرگ کرده و با محبت اهل بیت(ع) آشنا نمودید. و به خاطر اینکه در حقتان کوتاهی نموده بسیار عذرخواهی می‌کنم و امیدوارم این فرزند حقیرتان را بخشیده و حلال نمایید و از خدا بخواهید که این قربانی را در راه دفاع از حرم بی بی حضرت زینب(س) بپذیرد. ♦️از خانواده می‌خواهم که شهادتم را تبریک بگویند، خوشحال باشید که شیون، ناله و لباس مشکی مخصوص عزای اهل بیت(ع) است اگر بی قرار شدید روضه اربابم حسین(ع) و مادرش را بخوانید که هم من بسیار به آن نیاز دارم و هم خودتان. ♦️از همسر گرامیم بابت این همه سال که در کنارم بوده و سختی‌های زیادی را تحمل نموده سپاسگزارم و از ایشان طلب بخشش و حلالیت می‌نمایم. همسر مهربانم بعد از شهادتم بی تابی و بی قراری نکن و محکم و استوار باش و هر زمان که دلت تنگ شد روضه حضرت زینب(س) را بخوان و به یاد مصیبت‌هایی که آن بانوی بزرگ کشیدند اما مقاوم و استوار پیام عاشورا را به همه رساند، آرام بگیر. ♦️همسر مهربانم، بعد از من با تکیه به خداوند مهربان و اهل بیت(ع) فرزندانم را انقلابی و پیرو ولایت فقیه تربیت کن و همواره آن‌ها را آماده شهادت در راه اسلام و انقلاب نما، انشالله. ♦️فرزندان عزیزم کمیل، مقداد، میثم شما را به تقوای الهی توصیه می‌کنم، نسبت به امر به معروف و نهی از منکر و نماز اول وقت و حجاب همسران و فرزندانتان دقت داشته و کوشا باشید. در انتخاب همسر به ایمان، اخلاق اسلامی، حجاب بسیار توجه داشته باشید و انقلابی، حزب اللهی و بسیجی فکر کنید و همیشه گوش به فرمان رهبری عزیز امام خامنه‌ای باشید. ♦️برادران و خواهران عزیزم مرا حلال کنید، می‌دانم در حقتان کوتاهی کردم برایم دعا کنید و همیشه خدا را سرلوحه کارهایتان قرار دهید. خواهران عزیزم نسبت به حجاب خود و همسرانتان و فرزندانتان مراقبت داشته باشید از خدا می‌خواهم همیشه کمک حالتان باشد، از بستگان و فامیل تقاضای حلالیت دارم و امیدوارم این بنده حقیر را ببخشید و برایم دعا کنید. ♦️رفقا و دوستان عزیز و همکاران گرامی بابت تمام کوتاهی‌ها و بدی هایی که در حقتان روا داشته حلالیت می طلبم و ملتمسانه خواهش دارم مرا عفو بفرمایید. بسیار برایم دعا کنید و در مجالس روضه اهل بیت(ع) به خصوص روضه اربابم حسین(ع) بسیار مرا یاد کنید مخصوصا رفقایم در هیئت حزب الله و انصارالمهدی، از همکارانم خواهشمندم مواظب رضایتمندی مردم عزیز باشند و قدر این فرصتی که خدا اختیار آنان قرار داده برای خدمت رسانی را بدانند و با مردم مهربان و خوش رفتار باشند و در راه اندازی کار آنان تعجیل نموده و مراقب شیطان باشند که خدایی نکرده آن ها را آلوده نکند. ♦️خانواده عزیزم و رفقای خوبم مخصوصا شما رفقای طلبه ام دعا و نماز شب اول قبر برایم فراموشتان نشود. در ضمن خواهشمندم غسل و کفنم نکنید و مرا با همان لباس و بدن خونی به خاک بسپارید در کنار شهید حسین زاده و مجتبی بابایی زاده. یا علی  🌍 @ebratha_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر امر به معروفی که نتیجه عکس بده به معنای غلط بودن نیست ؟؟؟
🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
چالش هفته پانزدهم برنامه چراغ🌟 بهترین گزینه را انتخاب کن.✔️ این چالش با حضور مهمان این هفته سرکار خانم دکتر اسعد؛ بانوی آرژانتینی، مبلغ فرهنگی آمریکای لاتین مورد بررسی قرار گرفته است. 🔻لطفاً پاسخ چالش و نظر خود را به سامانه ۱۰۰۰۰۵۴۷ پیامک کرده 🔻یا در صفحه چراغ به آدرس https://www.instagram.com/p/CQoZhkJCsMf/?utm_medium=copy_link کامنت بگذارید. 🔻مخاطبینی که در ۱۰ نظرسنجی برنامه شرکت کنند یک شانس در قرعه کشی خواهند داشت، در نهایت به تعدادی از عزیزان هدایایی اهداء خواهد شد. چراغ؛ همـراهی برای درست تـر دیدن ✨ 🔻 بــرنامه تـلویـزیـونی چــــراغ 🔻 [بله][ایتا][اینستاگرام][آپارات][تلوبیون][ تلگرام]
🟪🟦🟩🟨🟧🟥 عنوان کلیپ فوق : برای زندگیت محور بِکِش ! 🟦🟩🟨🟧🟥 توضیح مختصر : کشیدن محور عُمر فوایدی داره که واقعا بی نظیره و فوق العاده پویایی ایجاد می کنه.... در این کلیپ کوتاه نحوه ی کشیدن آن را می آموزید و به این ترتیب نگاهی دوباره به زندگی خواهید داشت..... 🟦🟩🟨🟥به نظر من یکی از بهترین کارایی که می تونیم انجام بدیم تا جلوی غفلت مون را بگیره اینه که محور عمرمونو بکشیم و بگذاریم جلوی چشممون و مدام بهش سر بزنیم و روی اون فکر کنیم.... 🟥محور عمر خیلی خوب به ما یادآوری می کنه که کجاییم و چرا هستیم و کجا داریم میریمو چی کار باید بکنیم و.... 🟩محور عمر خیلی راحت جلوی غم و غصه های الکی ، ناراحتی های بی جا، نگرانی ها و اضطراب های دیوانه کننده و کارهای بیهوده و افکار ناجور و.... را می گیره.... 🟪محور عمر خیلی خوب می تونه کمک کنه که از زندگی مون بهره ببریم و از تک تک ثانیه هامون استفاده کنیم و در حال زندگی کنیم.... 🟦محور عمر خیلی قشنگ جلوی انجام کارای بیخودی و الکی و به دردنخور و حرفهای صد مَن ، نُه شاهی را می گیره... 🟧محور عمر خیلی کار ازش میاد البته به شرطی که کار ازش بکشیم... 🟩🟨🟧 مدت زمان کلیپ : حدود ۳ دقیقه 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟪🟦🟩🟨🟧🟥 عنوان کلیپ فوق : برای زندگیت محور بِکِش ! 🟦🟩🟨🟧🟥 توضیح مختصر : کشیدن محور عُمر فوایدی داره که واقعا بی نظیره و فوق العاده پویایی ایجاد می کنه.... در این کلیپ کوتاه نحوه ی کشیدن آن را می آموزید و به این ترتیب نگاهی دوباره به زندگی خواهید داشت..... 🟦🟩🟨🟥به نظر من یکی از بهترین کارایی که می تونیم انجام بدیم تا جلوی غفلت مون را بگیره اینه که محور عمرمونو بکشیم و بگذاریم جلوی چشممون و مدام بهش سر بزنیم و روی اون فکر کنیم.... 🟥محور عمر خیلی خوب به ما یادآوری می کنه که کجاییم و چرا هستیم و کجا داریم میریمو چی کار باید بکنیم و.... 🟩محور عمر خیلی راحت جلوی غم و غصه های الکی ، ناراحتی های بی جا، نگرانی ها و اضطراب های دیوانه کننده و کارهای بیهوده و افکار ناجور و.... را می گیره.... 🟪محور عمر خیلی خوب می تونه کمک کنه که از زندگی مون بهره ببریم و از تک تک ثانیه هامون استفاده کنیم و در حال زندگی کنیم.... 🟦محور عمر خیلی قشنگ جلوی انجام کارای بیخودی و الکی و به دردنخور و حرفهای صد مَن ، نُه شاهی را می گیره... 🟧محور عمر خیلی کار ازش میاد البته به شرطی که کار ازش بکشیم... 🟩🟨🟧 مدت زمان کلیپ : حدود ۳ دقیقه 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄 🦋 از دو کلمه «حج و آب » درست شده 🍊 👈🏻 حج مایهٔ حیاتِ توحیدیِ مومن است✨ و آب مایهٔ حیاتِ مادی اش💧 🌫 کسی که از حجاب فاصله میگیرد 😱، مردهٔ متحرک است.💔 🗣 وقتی میشنوی که جاهلان می گویند :👇🏻 امل! 🤨 کلاغ سیاه 🤦🏻‍♂ چادر نشین! 🙁، 👈🏻 🤫 در این شرایط، سکوت نشانهٔ وقار و آرامش توست. 🍓🌱 البته به نظر میرسد تلفظ اصلی ، جا دُر باشد 😊🌸 یعنی جای دُر 💎 و گوهر 👑 ✴️ پس قدر آن را بدان و سفت و سخت به آن پایبند باش ✊🏻 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
دربحث عفاف و حجاب مطالبی است که باید ازریشه بررسی شوند... خیلی از خانواده ها امروز دغدغه جوان دارند. دغدغه روابط در جامعه ... روابط در بین دوستان. روابط فرزندانشان بین فرزند و خدایشان. شاید بهتر باشه که بگیم اصلی ترین درد این نوع خانواده ها بر می گرده به خانواده وخود فرد.... این فرزندان از همان ابتدای ولادت که بافطرت پاک وخدایی به دنیا آمدند که راه کج را نمی خواستند بروند ولی چطور این فرشته های الهی سراز ناکجا آباد در می آورند. با ماباشید ان شاالله به ریشه این مباحث می پردازیم. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
ان شاالله مطالب را خوب ایراد کنیم تا حق مطلب ادا شود و مطلب را کامل به اتمام برسانیم...واهل عمل باشیم به برکت صلواتی هدیه به محضر حصرت زهرا سلام الله علیها...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لذا دوستان در نظر داشته باشند ما دوشنبه ها وپنج شنبه ها با دو بحث اصلی و باقی ایام با مطالب مختلف ان شاالله درخدمت باشیم‌... . ۱.🌿دوشنبه جوان و روابط ۲.پنجشنبه خانواده. درخدمت هستیم. به شرط توفیق و دعای خیر شما درجهت اخلاص و ادای کامل مطلب و عمل به آموزه ها..ان شالله هدیه به امام زمان👇👇👇🌿 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
. در بحث روابط. با ۷ موضوع بر می خوریم. 🌿۱‌...جوان...ارتباط و دوستی... 🌿۲‌...‌توجهات لازم در برقراری ارتباط... 🌿۳...خانواده ها وشیو های برخورد با نوجوان (پرکردن خلا های روحی و....). 🌿۴...چه عواملی در روابط؛ روابط را به سمت و سوی منفی سوق می دهد 🌿۵...پیامدهای منفی روابطِ منفی درجامعه چه است؟؟ 🌿۶...راهکارهای پیشگیری از این آسیب ها چه است؟؟ در نهایت.... 🌿۷...هشدارها و توجهات‌... 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
درضمن مطالب.مخلّفات هم داریم...‌ مارا از نظرات خود بهره مند بفرمایید... ان شاالله فردا خدمت می رسیم با ادامه مطالب...
༄🤍༄ 😊 برای درست کردن این ته دیگ ابتدا زیر گاز رو روشن میکنیم👍 و سپس ♥️😍 رو چک می کنیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿••• 🍁¦⇢ ❤️ 𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷ 🤍
📝خدﺍﻭﻧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ‌ بگیر: ﺧﻮﺩ ﻣﺤـﻮﺭﯼ ﻭ ﻏـﺮﻭر ❇️ ﮐﻪ اولے ﺩﺍﺷﺘﻪﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ مےگیرﺩ ﻭ ﺩﻭمے ﭘﺎکےام ﺭﺍ... ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ ﺑﺒﺨﺶ:ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺻﺒﺮ 🌸 ﮐﻪ ﺍﻭلے ﺩﺍﺷﺘﻪﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ مےكند ﻭﺩﻭمےﻧﺪﺍﺷﺘﻪ‌ﻫﺎیم ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮏ مےڪند... ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﮕﺮﺩﻡ:ﻓﺮﺍﻣﻮشے ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎسے 💠 که ﺍﻭلے ﭘﺎکے ﺟﺴﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ مےگيرد ﻭ ﺩﻭمے ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﺍ .. 🦋@Moj_Mosbat|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ یه سوال؟ می دونین اولین کسی که عبادت کرد و نماز خوند چه کسی بود؟ ✍ پاسخ: خدا وقتی که حضرت ادم علیه السلام رو آفرید بهش گفت از همه نعمتهای بهشت استفاده کن اما از این درخت نخور به این درخت نزدیک نشو.... ❌ ⭕️ اما حضرت ادم علیه السلام به اون درخت نزدیک شد وازش خورد. دوتا ضرر کرد یکی اینکه مام بدنش سیاه شد.یکی هم از بهشت خارج شد. ناراحت شد روزها و هفته ها گریه می کرد😭😭 🧚‍♂روزی حضرت جبرئیل اومد پیشش و گف: چرا ایقده گریه می کنی؟🤔 حضرت ادم علیه السلام قضیه رو تعریف کرد... جبرئیل گفت: نگران نباش کلید حل مشکلات دست منه....😎 الان موقع هست نماز بخون جبرئیل نماز اول رو که خوند دید از سر تا شکمش سفید شد.😳 جبرئیل رفت و برگشت به حضرت ادم گفت الان موقع نماز دومه نماز بخون حضرت ادم وقتی نماز دوم خوند دید تا زانوها بدنش سفید شد.همینجور تا نماز پنجم رو خوند دیگه تموم بدنش سفید شد.😊 👈 جبرئیل به حضرت ادم فرمود هر وقت یکی از فرزندان تو نمازهای پنج گانه اش رو بخونه خدا روحش رو سفید میکنه پاک نگه میداره خب این از مشکل اول حضرت ادم که اینجوری بوسیله نماز حل شد....✅ ⚠️دختر پسرای جون درسته بدن ما سیاه نمیشه اما روحمون با گناهان سیاه میشه بیاییم بوسیله نماز روحمون رو سفید کنیم سفید و پاک نگهداریم. 🔰اما مشکل دوم حضرت هم حل شد چجوری؟ بله اونم بوسیله نماز که پیامبر صلی الله علیهوآله فرمودند: نماز کلید بهشت است حضرت ادم نماز خوند دوباره وارد بهشت شد. ما هم اگه می خواهیم وارد بهشت بشیم باید با کلیدش که نماز هست وارد بشیم ان شاءالله🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیزدهم آبان یعنی روز جوان مؤمن، جوان انقلابی، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر 🌸─═══════•❖‌─🌸
عفاف وحجاب
این گونه نباشیم.... ان شاللله.. به دعای خیر شما بزرگان و صلواتی هدیه به محضر ۱۴ معصوم. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 کتاب مقابلم باز بود اما فکرم صد جا. تمرکز نداشتم. ساعت حدودهای ۹شب بود که پیامی از مهتاب رسید .از من خواسته بود سر مسئول خوابگاه را گرم کنم تا بتواند به داخل بیاید. جواب دادم :«چند لحظه صبر کن .الان میام» اگر مسئول خوابگاه ،مهتاب را میدید حتما کارت دانشجویی‌اش را می‌گرفت.پس بهترین راه این بود، یک دعوا راه بیندازیم تا مهتاب وارد شود. از نیلوفر کمک گرفتم. با هم جلوی همان اتاقی که سرپرست خوابگاه استراحت می کرد، سر و صدا راه انداختیم .تا می توانستیم بلند حرف می‌زدیم تا همه دورمان جمع شوند .با ازدحامی که در راهرو به راه انداخته بودیم .سرپرست از اتاقش بیرون امد و با سوتی که همیشه در گردن‌ داشت ،سوت زد و همه ساکت شدند. راه باز کرد و جلو آمد. با آن صدای جیغ‌ مانندش گفت : _چه خبر اینجا؟؟ این سر و صداها برای چیه؟ نیلوفر :خانوم این نرگس همش به وسایلای من دست میزنه. سرپرست رو به من کرد و گفت: _ چرا دست میزنی به وسایلش؟ _ آخه همچین میگه وسایل، انگار به چی دست زدم. فقط با حوله‌اش دستم و خشک کردم. نیلوفر: اِ اِ اِ تو نبودی اون‌روز جورابای منو پوشیدی؟ _ خب نخوردمش کِ... پوشیدم بعدشم بهت پس دادم. تازشم، شستم و تحویل دادم . از همانجا دیدم که مهتاب آهسته و بی صدا به سمت پله ها رفت. خیالم راحت شد.به نیلو چشمکی زدم که دعوا را تمام کند. _ اگه قول بده که دیگه به وسایلم دست نزنه من کارش ندارم. _ قول بده خانم صالحی . _باشه توی دلم به این دعوای مسخره‌ای که راه انداخته بودیم. میخندیدم. سرپرست: دیگه نبینم سر این چیزای مسخره دعوا کنینا؟؟ نه تنها شما. با همتونم. الانم برید تو اتاقاتون. نیم ساعت دیگه خاموشیِ. همه که رفتند. منو نیلو هر کدام جدا از هم به سمت اتاق‌مان رفتیم .وقتی وارد اتاق شدم مهتاب با همان لباسهای بیرون روی تختش خوابیده بود. خواستم به سمتش بروم اما نیلو گفت : _خوابیده. گفت که بیدارش نکنیم .حالشم زیاد خوب نبود. منصرف شدم و به سمت تخت خودم رفتم. ذهنم پر از سوال بود اما باید تا فردا منتظر می‌ماندم تا با مهتاب حرف بزنم . کتاب هایم را باز کردم تا برای امتحان فردا بخوانم. امتحانم را فقط در حد اینکه نمره قبولی بگیرم نوشتم .منتظر بودم مهتاب برگه‌اش را بدهد تا با هم از سر جلسه بلند شویم .وقتی برگه را به مراقب داد، من هم پشت سرش بلند شدم. همینطور کنار هم قدم میزدیم اما مهتاب یک کلمه هم حرف نمی‌زد .گویا روزه سکوت گرفته بود .صبرم تمام شد و گفتم : _مهتاب چرا چیزی نمیگی؟ از دیروز تا حالا معلوم نیست چت شده . _چی بگم؟ _ هرچی دوست داری . ناسلامتی رفیقیم. _ بریم توی این پارک یجا بشینیم.تا برات بگم. روی یکی از نیمکت های پارک نشستیم. دستم را زیرِچانه‌ام گذاشتم و به مهتاب زل زدم . _من سراپا گوشم. بگو چی شده که اینقدر به هم ریختی... ادامه دارد... نویسنده:وفا ‼️ 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━━┓ 📌 @downloadamiran ┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 _وقتی پونزده سالم بود ،حقایقی توی زندگیم روشن شد که تاوان فهمیدنش خیلی برام سنگین شد. توی خانواده ثروتمند دنیا اومدم تک فرزند بودم و هرچی میخواستم برام مهیا می‌شد. خونه بزرگی داشتیم باکلی خدمه که برای ما کار میکردن. یکی از خدمه ها که بزرگتر از همه بود ،بهش می‌گفتیم خانم .زن با خدا با ایمانی بود .وقتی بابام به دنیا میاد، خانم هم باردار بوده اما بچه‌ش می‌میره. مامان بزرگم که شیر نداشته. خانم به بابام شیر میده و میشه دایه‌ش. از اون موقع خانم هم از بابام نگهداری می‌کرده هم توی کارای خونه کمک می کرده .تا اون جا که من شنیدم ،مامانم از اول که وارد زندگی بابام شده، چشم دیدن خانم رو نداشته. چون بابام به خانم احترام ویژه ای میذاشته و مامانم حسودی میکرده . مامان به خاطر وضع مالی خوبی که داشتیم بیشتر وقتشُ یا توی آرایشگاه بود یا توی مهمونی های زنونه‌ای که فقط پز وسایل یا شوهراشونُ می‌دادند .وقتی من دنیا اومدم، مامان برای اینکه از دوستاش عقب نمونه و روی مد باشه ،منو بیشتر وقتا میذاشت پیش خانم و میرفت. ۹ سالم که شد خانوم به من گفت به سن تکلیف رسیدم و باید نماز و روزه‌م رو انجام بدم. اوایل انجام می دادم اما مامانم اونقدر توی گوشم خوند که این کارا چیه ؟ بعداً هم میتونی انجام بدی .کم کم نمازامُ نخوندم . خانم روی من خیلی حساس بود برای اینکه ناراحتش نکنم به دروغ میگفتم نماز میخونم. زمان گذشت و من بزرگتر شدم . کم‌کم پای منم به مهمونی‌ها باز شد. مجبور شدم منم مثل اونا بشم .اخلاقم و رفتارم و نوع پوششم مثل مامانم شد. دیگه مثل سابق با خانم هم ارتباط برقرار نمی گردم. چون مامان میگفت «خانوم خونه نباید با خدمتکارا زیاد حرف بزنه. باید فقط دستور بده .» ارتباطم با خانم اونقدر کم شد که فقط سلام خداحافظی می‌کردم .از تو چشماش‌حسرت و میدیدم به روی خودم نمی اوردم. یه روز پسر جوونی اومد خونمون که خیلی شبیه بابام بود. به اینجا که رسید سکوت کرد من مشتاق شده بودم که بقیه داستانش رو بدونم. _خب بقیه داستان و بگو. _باباجان دهنم خشک شد .برو یه چیزی بگیر تا بقیه‌ش رو بگم. کیف پولم را برداشتم و به سمت دکه نزدیک همان جا رفتم .وقتی برگشتم با تلفن صحبت می کرد .نزدیک تر که رسیدم متوجه شدم با عمویش صحبت می کند .از داخل نایلون خریدم ،یک آبمیوه بیرون آوردم و نی را داخلش کردم و به دست مهتاب دادم .با خداحافظی تلفن را قطع کرد. مهتاب: دستت درد نکنه . کمی از آن خورد و گفت: آخیش جیگرم حال اومد! _نوش جون.با عموت حرف می زدی ؟ _آره. می‌گفت کی امتحانات تموم میشه باهم بریم خرید لوازم خونه. _آهان. حالا کی میخوای بری؟ _ نمیدونم باید ببینم کی وقت خالی دارم. _میگم تو چرا اصلاً پیشه خانوادت برنگشتی؟! _داستانش مفصله اول بگم اون مرد کی بود بعد به موضوع بعدی میرسیم. من اون‌روز روی تاپی که انتهای حیاط‌مون گذاشته بودیم ،نشسته بودم و کتاب می‌خوندم که دیدم یه پسر داره توی حیاط ما قدم میزنه. اولش خیلی ترسیدم .به غیر خانم کسی تو خونه نبود. مامان بابا مسافرت بودن و خدمه‌ها رو فرستاده بودم که برن. کتاب و بستم و از جا بلند شدم .آروم طوری که متوجه نشه رفتم توی باغچه . اونقدر تو باغچه‌مون درخت بود که منو نمی دید. دنبال یه چیزی میگشتم. با دیدن بیل باغبون دولا شدم و برداشتمش .منتظر موندم تا نزدیک بشه. خوب که نزدیک شد از باغچه بیرون پریدم.با دیدن من بیچاره سنگ کوب کرد و گوشیش که دستش بود افتاد رو زمین. گفتم: هی اقا تو خونه ما چی میخوای؟ _... _مگه با تو نیستم میگم اینجا چیکار می کنی _... هنوز سکوت کرده بود دسته بیل و بالا بردم که به خودش اومد و دستش را به نشونه تسلیم بالا برد و گفت: _نه صبر کن !....تو چقدر عوض شدی؟ تعجب کردم من تا حالا اونو ندیده بودم اما اِبراز آشنایی می کرد . با این وجود گفتم : _تو کی هستی که منو میشناسی ؟؟ زود باش بگو. _اول اون بیل و بیار پایین تا بگم. _ببین یارو اگه منتظر فرصت میگردی که منو خامم کنی ،باید بگم کور خوندی. یه قدم جلو اومد که فوری گفتم : _من کمربند آبی کاراته رو دارم اگه بلایی سرت آوردم با خودته. (به اینجا که رسید با تعجب گفتم :واقعا کمربند آبی داری ؟!! _نه بابا اینو گفتم که بترسه.) وقتی حرفم تموم شد شروع کرد به خندیدن. انگار که بهش جوک گفته بودم. _ برای چی میخندی ؟ خنده شو جمع کرد و گفت : _ببخشید ولی تا اونجا که من میدونم تازه شیش ماهه کلاس کاراته میری . دهنم باز موند . _تو از کجا میدونی اصلا تو کی هستی؟ _من... ادامه دارد .... نویسنده:وفا ‼️ 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━━┓ 📌 @downloadamiran ┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
عفاف وحجاب
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 #بازگشت #قسمت_شانزدهم #دانلودکده_امیران انروز‌ به یک ر
ادامه رمّان بازگشت....👆👆✨ از اعضای کانال بابت این فاصله زمانی در ادامه رمّان عذر خواهم.... ادامه را ان شاالله تا پایان بارگذاری میکنیم...