eitaa logo
عفاف وحجاب
508 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
184 فایل
ارایه مطالب ناب در زمینه عفاف و حجاب و قران ادرس سایت : http://zahraiyan.ir/ ویدیو های جذاب را در کانال ما در اپارات دنبال کنید https://www.aparat.com/zahraiyan لینک کانال دوم : @kanonemahdavi ارتباط ادمین ها: تبلیغات و تبادل: @zahrayan313 @YaZahra14213
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو همانی که می‌شود چای را کنارت بدون قند نوشید ... 🍃شهید مدافع وطن محمود رفیعی میاندشتی مورخ 1397/08/16حین انتقال متهم موادمخدر به دلیل درگیری مسلحانه همدستان متهم با اصابت گلوله به شهادت می رسند. @shohadanaja
‌ آیا اثر گذار است؟ ‌‌ آیا تاثیر همیشه به طور کامل و در لحظه اتفاق می افتد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ آیا اثر گذار است؟ ‌‌ آیا تاثیر همیشه به طور کامل و در لحظه اتفاق می افتد؟....
🌺🌺🌺🌺🌺 🌸🌸🌸🌸🌸 💠وقتی برای ما فقط یک مسافرت شده و 💠از همین مسیر می شوی 💠ما اهل زمینیم و تو اهل شمادعوتی به↙️ ♡♥◾کانــال مـــــداح شهیـد کربلایی حجت اللّٰه رحیمی ◾♥♡ https://eitaa.com/joinchat/3381264386Cabc12ef325
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حجاب به معنای"چادر" نیست، به معنای پوشیدن سالم است! ❌نه‌پوشیدنی‌که‌از نپوشیدن‌بدتراست‼️ (مقام معظم رهبری) http://eitaa.com/joinchat/1655439360C3ac9fe7eda این پیام را منتشر کنید..
‹📘🔗› - - ازخدآپرسیدم: چرآفآسدهآخوشگل‌ترن؟ چرآآدمآی‌الکی‌وسیگآری‌بآحآل‌ترن؟ چرآاونآیی‌که‌دیگرآن‌رومسخره‌میکنن... بیشترتودل‌مردم‌میرن؟ چرآاونآیی‌که‌خیآنت‌میکنن، تهمت‌میزنن،غیبت‌میکنن، دروغ‌میگن‌موفق‌ترن؟ چرآ‌همیشه‌بدآبهترن😄؟ پرسید: پیش‌من‌یآمردم🚶♂؟ دیگه‌چیزی‌نگفتم🖐🏽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تاوان ازدواج بهنگام ⭕️ آزار کلامی، فشار روانی و محدودیت و طرد دانش آموزان متأهل! تاوان در سن زیر 18 سال... ⚠️ و در عین حال، بی تفاوتی مسئولان مدارس نسبت به ارتباط خارج از شرع دانش آموزان با جنس مخالف! 🍂🍂🍃🌹🍃🍂 🍂🍃🌹🍃🍂 🍃🌹🍃🍂 🍂🍃🌹🍃🍂 🍂🍂🍃🌹🍃🍂 @umefafgaraei
🔻لطفاً پاسخ چالش و نظر خود را به سامانه ۱۰۰۰۰۵۴۷ پیامک کرده 🔻یا در صفحه چراغ به آدرس https://www.instagram.com/p/CQoZhkJCsMf/?utm_medium=copy_link کامنت بگذارید. 🔻مخاطبینی که در ۱۰ نظرسنجی برنامه شرکت کنند یک شانس در قرعه کشی خواهند داشت، در نهایت به تعدادی از عزیزان هدایایی اهداء خواهد شد. چراغ؛ همـراهی برای درست تـر دیدن ✨ 🔻 بــرنامه تـلویـزیـونی چــــراغ 🔻 [بله][ایتا][اینستاگرام][آپارات][تلوبیون][تلگرام]
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ۴ تا کار راه بکنید.👇👇🌿 . اونوقت ببینید چطور محبت امام زمان به دلتون می افته... هدیه به امام زمان👇👇👇🌿 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 بعد از اینکه کمی میوه خوردیم و عکس های دوران کودکیم را با هم دیدیم،به پایین رفتیم. سفره‌ی ناهار را در ایوان انداختیم . الحق که مامان سنگ تمام گذاشته بود و همه چیز را به نحو احسن،اماده کرده بود. به کمک مهتاب سفره را چیدیم.البته محمد هم کمک مان میکرد. حس میکردم محمد زیادی به مهتاب نگاه های زیر چشمی میکند . کنار سفره از قصد ،کنار محمد نشستم . با آرنج به پهلویش زدم و طوری که فقط من و او بشنویم ،گفتم: _قبلنا دست به سیاه و سفید نمیزدی؟ _ خواستم کمکی کرده باشم . _اهان ! بعد نگاه هایی که به دوست من میکنی اونا چی؟ فکر نکن حواسم بهت نبود. _ غذا تو بخور بچه . _دیدی گفتم خبراییه. میخوای به مامان بگم برات ،مهتاب و... چپ‌چپ نگاهم کرد که ادامه جمله را نگفتم. ناهار آن روز در جمعی گرم و صمیمی خورده شد . محمد و امیر‌صدرا باهم حرف می‌زدند و بابا بیشتر شنونده بود. آن روز امیر‌صدرا مثل دفعه ی قبلی که دیدمش،نبود . هربار که نگاهش به من می‌افتاد ،زود روی برمیگرداند یا اخم میکرد. از طرفی دوست نداشتم علت را از مهتاب بپرسم . مهتاب و مامان از تغییر پوشش من خوشحال به نظر میرسیدن اما من دوست داشتم تنها به چشم یک نفر بیایم و آن هم امیر‌صدرا بود . اما او هیچ توجهی نداشت . _____________________________ بعد از تعطیلات عید دوباره به خوابگاه برگشتیم. مهتاب با انرژی بیشتری برگشته بود. دیگر مثل سابق کسل نبود سر به سر من و نیلوفر می گذاشت و صدای خنده‌اش قطع نمی‌شد. از خوشحالی او من هم خوشحال بودم. اما موضوعی که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود و آن هم خواستگاری حسین، پسر خاله‌م از من بود. من دوست نداشتم به این زودی ها ازدواج کنم اما مامان و خاله، اصرار که حتماً باید ازدواج کنی. هر بهانه می آوردم قبول نمی کردند حتی بابا هم به این وصلت راضی بود آنقدر فکر کرده بودم که سرم درد میکرد .راهی به ذهنم نمی‌رسید برای همین از مهتاب کمک گرفتم: _حالا مشکل تو چیه؟ _من دوست دارم درسم و تا آخر ادامه بدم،کار کنم ، قصد ندارم به این زودی ازدواج کنم و مسولیت یک زندگی و به عهده بگیرم . _این حرفارو به مامانت بگو _گفتم ولی گوش نمیکنه . میگه تو خونه شوهرم میتونی درس بخونی. _به نظرم بذار بیان . _تو هم که حرف مامان و خاله رو میزنی . اصلا می‌دونی چیه من از حسین خوشم نمیاد . _چرا؟ ! چه عیبی داره مگه ؟ _ هیچی ، طرف دکتره ، مطب داره ، خونه داره ، ماشین داره . ولی حسین اون کسی نیست که من دلم براش بره .‌ من اون و مثل محمد میبینم . _ همه این حرفا رو به پسرخاله ت هم بگو. فقط در این صورته که میتونی مشکلت را حل کنی. _یعنی بهش بگم دوسش ندارم ؟!به این صراحت؟! _آره اصلاً شاید اونم تورو نخواد. شاید دختری مد نظر داشته باشه. _خدا کنه... با دست صورتش را جلو آوردم و بوسیدم _وای مرسی که هستی !سر نمازت دعا کن برام. فعلا من برم به مامان زنگ بزنم . _باشه برو . ولی خودتم میتونی دعا کنی برای خودت. _آخه میدونی چیه؟ خدا خیلی وقته صدای منو نمی‌شنوه. _چرا اینطور فکر می کنی ؟ تا حالا چیزی خواستی که بهت نداده؟ _نمی‌دونم .شاید . _خدا همیشه دعای بنده اش و میشنوه و جواب میده. اگه به خواسته‌ت نرسیدی ،شاید به صلاحت نبوده یا شایدم بهتر از اونو بهت داده. صداش بزنی حتما جواب میده. _خیلی قشنگ حرف میزنی !حرفات بوی آرامش میده. _منم یه روزی مثل تو بودم و این حرفا رو می‌زدم. اما یه‌روز که تو اوج ناامیدی بودم .امیر صدرا این حرفا رو بهم زد. پاشو برو زنگت و بزن ، تا من به کارام برسم. ادامه دارد ... نویسنده:وفا 🚫 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 می‌توانید مارا در در پیام رسان های سروش و ایتا دنبال کنید . آیدی ما👇 🆔 @downloadamiran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 از تشنگی زیاد از خواب بیدار شدم .ساعت حدودای سه بعد از نیمه شب بود .از شانس خوبی که داشتم ، شیشه آبی که بالای تختم می‌گذاشتم،خالی بود. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم. چراغ آشپز خانه روشن بود . هر چه نزدیک تر می‌شدم صدای مامان و بابا واضح تر به گوشم می‌رسید. _بهش گفتی؟ _نه. نرگس بعد کلی اصرار قبول کرده .ناراحت میشه اگه بفهمه حسین راضی نیست. _ بلاخره که چی؟ وقتی باهم حرف بزنن میفهمه‌ که. _نه خواهرم به حسین گفته یا نرگس یا هیچ‌کس. حسین‌م قبول کرده. _ولی به نظرم بیش از حد اصرار نکنید بهشون.دلیل نیست که وقتی بچه بودن تو گوش‌شون گفتین مال هم هستید ،الان به زور بگید باهم ازدواج کنید. تازه من با نرگسم حرف زدم ،میگه دوست نداره ازدواج کنه. _ نرگس حرف زیاد میزنه. هرچی زودتر ازدواج کنه ، من خیالم راحتره. _چی بگم والا . از دست کارای شما خانوما من موندم . از خوشحالی نمی‌دانستم چه کار کنم. در دلم عروسی به پا شده بود که نگو و نپرس . از ته دلم خدارو شکر کردم که حسین‌ هم راضی نیست. تشنگی را فراموش کردم و همان طور بی‌صدا برگشتم. مراعات مهتاب را کردم وگرنه همان موقع زنگ میزدم و از او تشکر می‌کردم. دعایش خیلی خوب گرفته بود. _____________________________ مقابل هم نشسته بودیم و هیچ کدام حرفی نمیزدیم. حسین هنوز هم مثل کودکی‌های‌مان ، ساکت و کم حرف بود. همیشه در ادب و احترام به پدر و مادرش ،زبان زد فامیل بود . اصلا به همین دلیل که نتوانست روی حرف خاله حرف بزند ،پزشکی خواند. از دوران کودکی علاقه به موسیقی سنتی داشت و گاهی در جمع خانوادگی و مدرسه می‌خواند. مطمئناً اگر ادامه می‌داد،موفق می‌شد. _نمی‌خوای شروع کنی؟ _ ببینید نرگس خانم.....میدونید چیه؟......چه طور بگم ؟ _راحت باش! _ من می‌دونم که مامان و خاله از بچگی من و شما رو برای هم در نظر گرفتن و هر جا رفتن گفتن این دوتا مال هم هستن. اما من هیچ وقت به شما فراتر از خواهر نگاه نکردم . راست شو بخوام بگم ،من به این وصلت راضی نیستم . حرفش که تمام شد نفس عمیقی کشید و به من نگاه کرد . وقتی دید من لبخند میزنم ،تعجب کرد و گفت: _شما ناراحت نشدید؟! _به هیچ وجه .تازه خوشحالم شدم . من دعا دعا میکردم که شما هم راضی نباشید. چون من به اصرار خاله و مامان اینجا نشستم . ببین پسرخاله، من هیچ وقت به ازدواج فکر نکردم و قصدم ندارم به این زودیا ازدواج کنم . شما ماشاءالله دکتری و آرزوی هر دختر دم‌بختی . به نظرم نباید توی این موضوع جلوی خاله کوتاه بیای . _ نمیتونم . کلی بحث کردیم با هم ولی فایده نداشت. _من نمی‌فهمم مگه ازدواج زوریه. دیگه بچه که نیستیم بزرگترا برای ما تصمیم بگیرن . _به نظرتون من چیکار میتونم بکنم ؟ مرغش یه پا داره . _رفتی بیرون بگو با هم تفاهم نداریم منم پشتت در میام . راستی من یه سوالی ذهنم و درگیر کرده ،بپرسم ؟ _بفرمایید. _کسی و زیر نظر داری؟ با تعجب سرش و بالا آورد و گفت: _از کجا فهمیدید؟ _ از اون جایی که برای بار اول نتونستی به حرف دلت گوش نکنی و روی حرف خاله نه اوردی ....حالا به خاله گفتی ؟ _ نه هنوز .‌میخواستم تازه بگم که حرف شما رو پیش اورد. _ اگه میگفتی دیگه الان لازم نبود اینجا بیاین ، یه راست میرفتین خونه عروس خانم آینده. _به این راحتی که میگین نیست. _چرا؟!! _من هنوز نمی‌دونم که اونم منو دوست داره یا نه ؟ _ نپرسیدی هنوز؟! مگه کی و دوست داری ؟ ادامه دارد.... نویسنده:وفا 🚫 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 می‌توانید مارا در در پیام رسان های سروش و ایتا دنبال کنید . آیدی ما👇 🆔 @downloadamiran
❖ برایتان "آرزو" می کنم رنگین کمانی به ازای هر طوفان "لبخندی" به ازای هر اشک "دوستی" فداکار به ازای هر مشکل!! نغمه شیرین به ازای هر آه و "اجابتی" نزدیک برای هر دعا.... شب زیباتون‌ در سایه لطف خدا🌙 🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🏴«گوشه‌ای از فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)» ✍حجت الاسلام قرائتی: 🌼در بخشش و کرامت: در شب عروسى، زمانی که فقيرى پيراهن كهنه‌‏اى درخواست كرد، به ياد آيه‏ «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» پيراهن عروسيش را به او بخشيد. 🌼در عفت: براي سخن گفتن با نابينا،‌ محجبه رفت و در پاسخ به سئوال پدرش راجع به اين موضوع فرمود: گرچه ما را نمي‌بيند، ليك من او را مي‌‌بينم. 🌼در صداقت: عايشه مي‌‌گويد: پس از پدرش هيچكس را راستگوتر از فاطمه نيافتم و در روايات، بهترين نمونه‏‌ى صدّيقه، فاطمه‏‌ى زهرا(سلام‌الله‌علیها) معرّفى شده است. 🌼در دانش: در خطبه فدكيه اصول و فروع دين در بين كلماتش چون جواهر مي‌‌درخشد و كتابى به نام مصحف دارد كه امامان معصوم(علیهم‌السلام) گاهى براى كسب اطلاع از آينده به آن كتاب مراجعه مى‏كردند. 🌼در شجاعت و حمایت از امام زمانش: كدام زني را سراغ داريد كه براي دفاع از شوهر ‌و بهتر بگويیم امامش تا سر حد جان،‌ مايه بگذارد و باز خود را مقصر دانسته و از كوتاهي خود شرمسار باشد. همان کسی که پس از وفات پیامبر(صلى الله عليه و آله)، به در خانه ‏هاى مردم مى‏رفت و مى ‏گفت: مگر نبوديد و نشنيديد كه رسول خدا در غدير خم چه فرمود؟ «مَن كنتُ مولاه فهذا فعلىّ مولاه» هر كه من مولاى اويم، علىّ مولاى اوست. 🌼در مقامش: همین بس که عطیه خدا به پیامبر است: «إِنَّا اعطیناک الکوثر» کوثری است که نسل كثير پيامبر از طريق اوست. در ميان چهارده معصوم، وجود يك زن لازم بود. وجود حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) الگويى بود كه به زنان ثابت شود آنچه اسلام مى ‏گويد قابل عمل است. نه تنها زهرا(سلام‌الله‌علیها)، بلكه دخترش حضرت زينب نيز الگوى زنان تاريخ است.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیا و عفاف و پاکدامنی 🦋🦋🦋 حضرت آیت الله مجتهدی 🦋🦋🦋🦋 جلسه اول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیا و عفاف , عفت جلسه دوم ... حجت الاسلام مسعود عالی
. با مباحث جوان خدمت می رسیم
هدیه به امام زمان👇👇👇 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇 @hejabmahdavy
.ادامه 🌿جوان و ارتباط.... همه جوانان دنبال کسب منفعت اند تا با بر قراری تعامل و ارتباط بتوانند به نیازهای مادی و معنوی و روحی شان پاسخ بدهند.
واین مسئله در یک مقطع از زندگی مطرح می شود. چه در محیط خانواده. چه در محل کار وچه در جامعه... اما حدود را در هر کدام مشخص کرده است.... قرآن زنان را از داشتن روابط پنهانی با مردان برحذر داشته و هم مردان را منع کرده. البته به معنای نفی مطلقِ ارتباط نیست... روابط صمیمانه که در آن نوعی صمیمیت مطرح باشد و باعث تحریک عواطف شود را مدنظر است...... لذا زن ومرد باید روابطشان حساب شده باشد و این حدّ برای مصلحت و حمایتشان است... فرزندم در مقابل نامحرم رفتاری متکبرانه داشته باش.نه صمیمانه.... متاسفانه روابط حرام زن ومرد در محل کار و محیط درس و بعضا فامیل لذت حلال را کمرنگ می کند...ونقطه آغازی برای فساد در جامعه است.
باید در نظر بگیریم که مردان نامخرم همه جا نامحرمند... چه در فامیل . چه در محل کار. وچه در محل های درس و بحث و.... لذا در همه موارد بالا. ۱.از گفتگوهای تحریک کننده پرهیز شود ۲.از نگاه های آلوده وشهوانی خودداری شود. ۳.حجاب شرعی رعایت شود. ۴.دو نفر نامحرم در یک محیط بسته تنها نباشند که شیطان قسم خورده نفر سوم خواهد بود. ۵‌...قصد سوئ رفتار در این روابط نباشد. متاسفانه برخی به بهانه های واهی در موارد متعدد که قصدمان ازدواج است وارد مقوله ارتباط می شوند. .بهرحال این جوان هم قصدش خیر است یا ....باید راه درست را انتخاب کند و از طریق خانواده وارد بشود تا هر دو دچار سوئ تفاهم و مشکلات نشوند... بنابر این سعی کنیم که خود را عادت دهیم به 👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا