#رمان_راز_درخت_کاج ...🌲🍃
#قسمت_سه
آشوبی به دلم افتاد. هوا تاریک تاریک بود و باد سردی می آمد. یعنی زینب کجا رفته بود؟زینب دختری نیست که بی اطلاع من جایی برود و خبری ندهد.
بدون اینکه متوجه باشم، خیابان های اطراف #مسجد و خانه مان را جست وجو کردم.اما مگر امکان داشت که زینب توی خیابان ها مانده باشد؟ او باید تا آن ساعت به خانه برمی گشت.مادر و دختر بزرگترم،شهلا و پسر کوچکم شهرام، در خانه منتظر بودند.
به خانه بر گشتم .مادرم خیلی نگران بود اما نمیخواست حرفی بزند که #دلهره ی من بیشتر شود. او مرتب زیر لب دعا می خواند.
شهلا گفت:"مامان باید به خانه ی خانم دارابی برویم و از آنجا با چند نفر از دوستان زینب تماس بگیریم ؛شاید آنها خبری از زینب داشته باشند.
" آن زمان، ما تلفن نداشتیم و برای تماس های ضروری به خانه ی همسایه می رفتیم .
من و شهلا به خانه ی دارابی رفتیم. سفره ی هفت سین خانواده ی دارابی وسط پذیرایی پهن بود و همه دور هم تلویزیون نگاه می کردند و صدای خنده و شادی آنها بلند بود.
خانواده ی دارابی با شنیدن خبر تاخیر زینب خیلی ناراحت شدند خانم دارابی گفت:"راحت باشید و خجالت نکشید.با هر کجا لازم است تماس بگیرید تا ان شاالله از زینب خبری بگیرید."
#نویسنده: #معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد
#رمان
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
Part13_داستانهای شگفت.mp3
690.6K
📚داستانهای شگفت انگیز
🥀داستان سیزدهم
📌کتاب" داستانهای شگفت" شامل داستان اخلاقی و اعتقادی از شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب می باشد.
آیت الله دستغیب در مقدمه می فرمایند: چون هریک از این داستان ها موجب تقویت ایمان به غیب و رغبت قلوب به عالم اعلی و توجه به حضرت آفریدگار است آنها را ثبت کردم تا فرزندانم و سایر خوانندگان بهره مند شوند و خصوصا در شداید و مشکلات دچار یاس نشوند.
#صوتی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
خــــــــــــــــــــودنمایی
خودنمایــــــــــــــــــــی
پدرا ومادرا ، همسرا
زیادی توجه کنین
به چی ؟
به کی ؟
برای چی؟
میگم الان
به ظاهرمون تیپمون 😳😜
به دخترتون، پسرتون ،خانومتون💁♀
بیشتر ما جوونا و خانوما
دوست داریم بهمون توجه بشه😎
توچشم باشیم 👁
دیده بشیم👀
بهمون اهمیت و ارزش و بها بدن💝
میدونید؟خیلی کارا رو که به نظرشما بده فقط به این خاطر انجام میدیم .... ‼️
مطمئن باشید اگه به اندازه کافی به ماتوجه کنید خیلی کارا رو که نباید نمیکنیم👌❌
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔔 #زنگ_تفریح
اگر مایل هستین دو ساعت در روز و سه روز در هفته کار کنید
و ماهیانه حداقل دو میلیون و پانصد تومان حقوق بگیرید
و همچنین از بیمه و مزایا هم استفاده کنید
با ما تماس بگیرید
باهم میگردیم زودتر پیدا می کنیم😂😂
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#معرفی_کتاب📚
📖کتاب:بی پرده با حجاب
✍نویسندگان:نعیمه اسلاملو و آزاده اکبری
📌ناشر:تلاوت آرامش
<<بی پرده با حجاب>> اولین کتاب تخصصی در حوزه ی پاسخگویی جامع به سوالات،شبهات و چالش های موجود در رابطه با عفاف و حجاب است.🍃
درواقع این کتاب به 74 شبهه و سوال کاربردی در زمینه ی عفاف و حجاب به شکلی کاملا اصولی پاسخ می دهد.🍃
اگر به دنبال پاسخی برای شبهاتی با این موضوع هستید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.🍃
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
♨️پیشنهاد برداشتن #حجاب برای تدریس در مدرسه
🔻یک معلم سنگاپوری در حین مصاحبه استخدامی مورد سوال قرار می گیره که حاضره حجابش رو برداره و از لباس فرم مدرسه استفاده کنه
🔻با اینکه یکی از اعضای هیئت مدیره به این خانم گفته بود که حجابش مشکلی ایجاد نمی کنه و فقط کافیه در خواست تدریسش رو ایمیل کنه اما باز هم در مصاحبه استخدامی چنین حرفی رو می شنوه که موجب ناراحتیش میشه
🔻سنگاپور کشوری هست که تنوع نژادی و قومیتی زیادی داره و هر چند وقت مسئله حجاب مورد مناقشه قرار می گیره
📌آیا کشورهای مدعی دفاع از حقوق زنان تبعیض و بی عدالتی علیه زنان مسلمان نمی بینن؟ یا اینکه چون اونها مسلمون هستن مستحق هر گونه ظلمی هستن؟
🌐منبع:https://sg.news.yahoo.com/teacher-alleges-racism-says-preschool-061353539.html
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ❌مثالی از بی اثر کردن تحریم ها! وقتی انقلابی ها میگن تحریم آمریکا رو میتونیم مدیریت
🛑به روز باشیم
🔆 آیا به دلیل گزارش سازمان عفو بینالملل آقای رئیسی امکان سفر خارجی نداره و ممکن است در سفرهای خارجی بازداشت شود؟
✍️ پاسخ: خیر مشکلی برای سفرهای خارجی آقای رئيسی وجوه ندارد چون ایشان در هفتههای آینده رئیس جمهور یک کشور عضو سازمان ملل هستند و از مصونیت قضایی و سیاسی کامل برخوردار هستند.
✍️ فقط با حكم دادگاه بین المللی میشود اين مصونیت قضایی را لغو کرد که آنهم برای جنایتکارهای جنگی مثل میلوشویچ صادر میشود و ربطی به رئیسجمهور یک کشور عادی ندارد
✍️عفو بین الملل برخلاف اسم غلط اندازش، اصلا یک نهاد رسمی بین المللی نیست؛ یک سازمان مردم نهاد (NGO) هست که به دلیل فعالیتهای گستردهش، مقام مشورتی در برخی سازمان های جهانی دارد.
✍️ برای اطلاعات بیشتر در مورد مصونیت دیپلماتیک و قضایی مقامات حکومتی اینجا بخوانید👇
🌐http://shakuri.blogfa.com/post/34
📡 #قرارگاه_پاسخ_به_شبهات_و_شایعات
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج ...🌲🍃 #قسمت_سه آشوبی به دلم افتاد. هوا تاریک تاریک بود و باد سردی می آمد. یعنی ز
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_چهارم
شهلا به خانه ی چند نفر از دوستان زینب زنگ زد. شهلا خجالت می کشید که بگوید زینب #گم شده است؛ آخر دوستانش چه فکری می کردند؟ اما چاره ای نبود.
شاید بالاخره کسی او را دیده باشد و یا دوستانش خبری از او داشته باشند . من گوشهایم را تیز کرده و به شهلا زل زده بودم .
شهلا باید برای تک تک دوستهای زینب، اول توضیح می داد که چه اتفاقی افتاده و بعد از آنها کسب خبر می کرد؛
اما در واقع آنها بودند که یک خبر جدید می شنیدند و آن #خبر_گم_شدن زینب بود.
خانم دارابی برای ما چای و شیرینی آورد، اما من احساس خفگی می کردم. انگار کسی به گلویم چنگ انداخته بود و فشار می داد.
شهلا گفت:مامان ، دیگر نمی دانم با چه کسی تماس بگیرم . هیچ کس از زینب خبری ندارد.
شهلا یکدفعه یاد مدیر مدرسه شان افتاد. خانم کچویی، مدیر دبیرستان 22 بهمن، زینب را خوب می شناخت.
زینب در دبیرستان فعالیت #تربیتی داشت و برای خودش یکپا مربی پرورشی بود و خانم کچویی علاقه زیادی به او داشت.
از طرفی خانم کچویی خیلی وقت ها برای نماز به مسجد المهدی می رفت و در کلاسهای عقیدتی جامعه ی زنان هم شرکت می کرد.
زینب مرتب با خانم کچویی ارتباط داشت شهلا به خانه رفت و شماره ی تلفن خانم کچویی را آورد.
در این فاصله خانم دارابی سعی می کرد با حرف زدن، مرا مشغول و تا اندازه ای آرام کند.
اما من فقط نگاهش می کردم و سرم را تکان می دادم. حرفهای او را نمی شنیدم و توی مغزم غوغایی از افکار عجیب و غریب بود.
شهلا به خانم کچویی زنگ زد و چند دقیقه ای با او حرف زد. وقتی تلفن را گذاشت ، گفت: خانم کچویی امشب به مسجد نرفته و خبری از زینب ندارد.
شهلا با حالتی مشکوک ادامه داد که خانم کچویی از گم شدن زینب وحشت زده شده و با نگرانی برخورد کرده است.
وقتی از تماس گرفتن با دوستان زینب #ناامید شدیم، با خانم دارابی خداحافظی کردیم و به خانه برگشتیم.
در حیاط خانه را که باز کردم، چشمم به بوته ی گل رز باغچه ی گوشه ی حیاط افتاد. جلو رفتم و کنار باغچه به دیوار تکیه زدم.
بلندی بوته به اندازه ی قد زینب و شهلا بود. از بالا تا پایین بوته، گلهای رز صورتی خودنمایی می کردند.
آن درختچه هر فصل گل میداد و انگار برای آن بوته، همیشه فصل بهار بود.
زینب هر روز با علاقه به درختچه ی گل رز آب میداد تا بیشتر گل دهد. او در این چند روز باقی مانده به سال تحویل، در تمیز کردن خانه خیلی به من کمک می کرد.
البته همانطور که مشغول کار بود به من می گفت: مامان،من به نیت عید به تو کمک نمی کنم؛ ما که #عید نداریم. توی جبهه رزمنده ها می جنگند و خیلی از آنها زخمی و شهید می شدند،آن وقت ما عید بگیریم؟ من فقط به نیت تمیزی و نظافت خانه کمک می کنم.
کنار بوته گل رز مثل مجسمه بی حرکت ایستاده بودم و به حرف های او فکر میکردم که مادرم به حیاط آمد و گفت: کبری ،ننه ،آنجا نایست . هوا سرد است. بیا توی خانه. شهلا و شهرام طاقت ناراحتی تو را ندارند.
#ادامه_دارد
نویسنده #معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
CQACAgQAAx0CWVT4VAACAkJficb0A8n_lrsDDU1HOprKJAiIhAACwggAAuZ-QVAFBV3M6W8XOBsE.mp3
5.35M
▪️یا سریع الرضا بحق الرضا علیه السلام عجل لولیک الفرج...🤲
😔رفتم در خونه اقاتون ،،منو به اسم صدا کردو....
#حکایت عنایت زیبای #امام_رضا_علیه_السلام به یک جوان مسیحی اهل برزیل.
🎵صوتی
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_چهارم شهلا به خانه ی چند نفر از دوستان زینب زنگ زد. شهلا خجالت می کش
#رمان_راز_درخت_کاج 🌲🍃
#قسمت_پنجم
نمی توانستم آرام باشم. دلم برای شهلا و شهرام میسوخت؛ آنها هم نگران حال خواهرشان بودند
بی هوا به آشپزخانه رفتم. انگار رفتن من به آشپرخانه عادت همیشگی ام شده بود. کابینت ها از تمیزی برق می زدند.
بغض گلویم را گرفت. زینب، روز قبل، تمام کابینت ها را اسکاچ و تاید کشیده بود.
دستم را به کابینت ها کشیدم و بی اختیار زیر گریه زدم؛ گریه ای از ته وجود.
دیروز به زینب گفتم: مامان، خیلی در تمیز کردن خانه کمکم کردی. دوست داری برای جبران زحمت هایت چه چیزی برایت بخرم؟تو که دو سال است برای عید هیچ چیز نخریده ای،حالا یک چیزی را که دوست داری بگو تا برایت بخرم.
زینب گفت: مامان، به من اجازه بده جمعه اول سال را به نماز جمعه بروم.دلم میخواهد سال را با نماز جماعت و جمعه شروع کنم .
به زینب گفتم: مادر،ای کاش مثل همه ی دخترها کفشی، کیفی، لباسی می خریدی و به خودت می رسیدی. هر وقت دلت خواست نماز جمعه برو، ولی دل من را هم خوش کن.
صدای گریه ام بلند شده بود. شهلا و شهرام به آشپزخانه آمدند و خودشان را توی بغلم انداختند با اینکه آن شب به خاطر #سال_تحویل ، غذای مفصلی درست کرده بودم، قابلمه هو دست نخورده روی اجاق گاز ماند. کسی شام نخورد.
با آن نگرانی، آب هم از گلوی ما پایین نمی رفت چه رسد به غذا.
#ادامه_دارد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
4_195838031817606587.mp3
4.44M
چند تا نکته آلبالویی برای دختر خانمهای چادری:
🍒وقتی چادر سر میکنی نباید اخلاقت سیاه و تیره باشه،مهربان باش و خوش اخلاق و در عین حال متین و باوقار !
اخلاق رنگی رنگی😇
🍒وقتی چادر سر میکنی سعی کن همیشه چادرت تمیز و مرتب باشه🙂
🍒وقتی چادر سر میکنی هوای بیچادرها رو هم خیلی داشته باش🙃
یه وقت مغرور نشی که اگه کسی چادر نداره یعنی تو پیش خدا بهتر از اونی!
🍒وقتی چادر سر میکنی فکر نکنی چون چادر سرت هست اجازه داری با نامحرم صمیمی بشی😁😉
خلاصه اینکه دختر گل
چادر قدم اوله!
برای نزدیک شدن به خدا و آرامش 💫
باید حواست به دلت، چشمت و رفتارت هم باشه!
خدا نزدیکه ، نزدیکتر از رگ گردن😇
🍒آلبالویی فکر کن😎😘
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕸🔍
#تلنگرانـھ
░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░
ࢪفیـــــق!
یـھجوࢪےزندگےڪـن☝️
ڪـھبعداًنخواےبـھعقببࢪگࢪدے🕟
وگذشتهاتࢪوجبࢪانڪـنے ....
#پروفایل
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓