Part09_جان شیعه اهل سنت.mp3
7.44M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"( 9)
♥️" عاشقانه ای برای مسلمانان"
رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است.
✍ اثر فاطمه ولی نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡تلنگرانہ
رفیق اگر گناهے مرتکب شدے
و توبه کردے خدا ارحمالراحمینہツ
ولے دوباره اون گناه رو تڪرار نڪن
حتے بهش فڪر نڪن
از موقعیت اون گناه دور شو...
#عکس_تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
😳تامین امنیت زنان انگلیسی به وسیله پهباد
🔻در پی افزایش ناامنی زنان انگلیسی و قتل دو زن یک شرکت پهبادی طراحی کرده که در طی مسیر بازگشت به منزل مخصوصا در شب زنانی که درخواست محافظ داشته باشن رو تا خونه همراهی کنه
🔻از این پهبادها در دانشگاه نوتینگهام هم برای حفاظت از دانشجویان و کارکنان استفاده می کنن
🔻کمپانی تولید این پهباد ها گفته به طور متوسط ۵۰٪ زنان و مردان از هر هفت نفر یک نفر در خیابان ها احساس امنیت ندارند
🔻این تکنولوژی کمک می کنه تا جلوی آزار جنسی ،رفتارهای غیراخلاقی و خشونت گرفته بشه
📌اینم از اون امنیتی که غرب زده ها ازش دم می زنن
🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-10362349/Plan-DRONES-spotlight-thermal-camera-protect-women-walking-night.html
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_ششم این سه روز مثل برق و باد گذشت. من و امیرعلی بیشتر اوقات حرم
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_هفتم
شوکه بودم.
عمو: زن عموت رو که دیدی، هر روز هر روز بیرون با این دوستش با اون دوستش. تو این آرایشگاه تو اون آرایشگاه. بود و نبودش برای من فرقی نداره جز اینکه یه خرج اضافه از رو دوشم برداشته میشه. همشم لازم نیست به یکی جواب پس بدم.
_ ولی عمو؟ شما که عاشق همدیگه بودید؟ برای ازدواج تو روی آقاجون و مامان جون ایستادین؟
عمو: بیخیال تانیا. خودت داری میگی بودید. دیگه نبودیم. حالا میخوام عوضش کنم . دیگه چه خبرا؟
_ مگه لباسه که عوضش کنی عمو بحث یه عمر زندگیه.
عمو: تانی گفتم بیخیال عمو. اصلا من خودمم از یکی دیگه خوشم اومده یه یه سالی میشه باهم دوستیم شاید باهم ازدواج کنیم. حالا اومدی باهم آشنا میشید.
نمیدونم چرا یه لحظه از عمویی که عاشقش بودم بدم اومد. یعنی چی وقتی زن داره با یکی دیگه دوست بوده.
_ باشه عمو. فعلا من کار دارم بعدا حرف میزنیم.
عمو: باشه بای .
توقع داشتم وقتی قطع کردم، همه ازم سوال کنند. ولی حواسم نبود خانوادهی من کلا با دخالت تو زندگی دیگران مشکل داشتند.
خودم شروع کردم و از سیر تا پیاز براشون گفتم. خیلی ناراحت شدند.
بابا: دخترم دیگه کمتر باید بری خونه عموت؛ درست نیست .
نمیدونم چرا خودمم دیگه دوست نداشتم برم اونجا.
از وقتی رفتم مشهد و اون حس و حال تجربه کردم، احساس میکنم شاید حرفای عمو درست نباشه؟ یه شک و تردیدی تو دلم ایجاد شد.
الانم که فهمیدم عموم یه آدم هوسبازه.
عمو و زن عمو با هم دوست بودند.
وقتی خواستند ازدواج کنند،آقاجون و مامان جون فهمیدند دوستند، کلی ناراحت شدند.
اجازه ازدواج ندادند. اما بالاخره باهم ازدواج کردند.
حالا بعد از این همه زندگی به همین راحتی شریک زندگیش رو عوض کرد!
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓