دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجاه_و_هفتم به روايت حانيه .....................................
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
یه هفته از اون اتفاق میگذشت و من جرأت نداشتم از خونه برم بیرون ، فقط فاطمه و بچه ها چندبار اومده بودن دیدنم و جالب بود برام که بین شقایق و یاسمین و نجمه تنها کسی که به نمازخوندن و حجاب من ایراد نمیگرفت شقایق بود.
عموهم که هرچی بهش زنگ میزدم بر نمیداشت و این بیشتر نگرانم میکرد.
.
.
.
مامان: حانیه جان. مامان. بیا تلفن
_ کیه؟
مامان: فاطمه
سریع دوییدم سمت تلفن.
_ سلام .
فاطمه: سلام خانوم. خوبی؟
_ مرسی عزیزم تو خوبی؟
فاطمه:فدات. باخوبیت. میگما خانوم گل. امروز کلاس میای؟
_ مگه چهارشنبس امروز؟
فاطمه:اره
_ وای نه فاطمه. میترسم.
فاطمه: از چی میترسی ؟ اون موقع تنها بودن خطرناک بود، وگرنه اگه از کوچه های خلوت نری و دیروقت هم نباشه که چیزی نمیشه. تازه من با بابام میایم دنبالت .
_ نه مزاحم نمیشم
فاطمه: ساعت چهارونیم حاضر باش .خدانگهدارت.
منتظر هیچ مخالفتی از جانب من نشد و زود تلفن رو قطع کرد. منم دیگه بیشتر تو خونه موندن رو جایز ندونستم و بیخیال این ترس مسخره شدم.
_ مامان. من بعدازظهر با فاطمه میرم کلاس.
مامان: باشه. راستی میخوام به امیرعلی بگم به دوستش زنگ بزنه دعوتشون کنه، که یه تشکریم کرده باشیم، بلاخره اگه اون نبود الان......
بدون اینکه حرفش رو تموم کنه،پشتش رو به من کرد و مشغول ادامه گردگیریش شد.
نمیدونم چرا ولی دوست داشتم دوباره اون پسره رو ببینم ولی از طرفی نمیتونستم غرورمو بشکنم و دوباره تشکر کنم.
_ حالا نمیشه بیخیال شیم.
مامان: خجالت بکش. خیر سرت جونتو نجات داده. از ادب و نزاکت به دوره.
_ اوو. حالا انگار منو از تو دهن اژدها دراورده.
مامان: کمتر از دهن اژدها نبوده ، اگه اون نرسیده بود معلوم نبود الان کجا بودی.
راست هم میگفت، اگه اون نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد.
مثل بچه های تخص شونمو بالا انداختم و گفتم_ هرجور دوست داری.
.
.
.
در رو که باز کردم، همزمان فاطمه اینا رسیدن .
شیشه رو کشید پایین.
فاطمه: سلام خانوم ترسو.
چپ چپ نگاهش کردم، اما جلوی باباش روم نشد چیزی بهش بگم.
سوار شدم و بدون کوچیک ترین توجه ای به فاطمه رو به باباش گفتم :سلام. خوبید؟ خاله جان خوبن؟
بابای فاطمه:سلام دخترم. ممنون شما خوبی؟ خاله هم خوبن سلام رسوندن.
_ ممنونم.
فاطمه: قدیمیا میگفتن که جواب سلام واجبه ظاهرا
_ علیک
فاطمه: خب؟ چه خبرا؟ خوش میگذره خوردن و خوابیدن؟
_ بزار برسیم کاملا خبرا رو برات شرح میدم
پرو خانوم.
.
.
.
با دیدن مسجد دوباره اون اتفاق برام تداعی شد. "ای خدا اخه من چرا همش باید ضایع بشم جلوی این پسره؟"
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
Part30_جان شیعه اهل سنت.mp3
12.44M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(30)
♥️" عاشقانه هاای برای مسلمانان"
رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است.
✍ اثر فاطمه ولی نژاد
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💖 تقدیم به همسران فداکار جانبازان💖
🔸میخندد ...
از آن خندههایی که همیشه نشاط میبخشد و امید ،
از آن خنده هایی که به جان مینشیند و حک میشود در قلب ها ...
او همیشه میخندد .
پای صحبت هایش که مینشینم غرق میشوم در آرامش ...
آرامشی که از اعماق وجودش سرچشمه میگیرد .
میگوید خدا او را جور دیگری دوست دارد ،
هدیه ای خاص به او داده ، او را برای ماموریتی بزرگ انتخاب کرده و همسفری ناب برایش در نظر گرفته ،
❤️میگوید حکایت ثانیه هایش ، حکایت دلدادگیست
دلدادگی به قهرمانی که خوش نوشت مشق عشق ، ایثار و ایمان را ؛مردی که روزی رفت تا ما بمانیم ، تا عزت ، ایمان و آزادی مان را اجنبی ها به تاراج نبرند
میگوید افتخار میکند به وجود همسرش ؛
به خدمت به همسر ِ جانبازش و شوق این خدمت ، وجودش را مملو از عشق ساخته ...
شوق و عشقی فقط به نیت رضایِ خدا ...
#تولیدی_کامل #اعیاد_شعبانیه
#زنان_ایثارگر
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🛑 دانشگاه حجاب برگزار میکند👇👇👇
❇️ دوره مکالمه عربی (از مبتدی تا پیشرفته)
✔ مطمئن ؛ ارزاااان ؛آفلاین👇
💠 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
....................
❇️ استیکر،پروفایل و استوریهای رایگان
انجام سفارشات گرافیکی
(لوگو،پوستر،تراکت،لیبل،بنر،پروفایل،و...)
✔مطمئن؛باکیفیت؛ارزان ، دراسرع وقت👇
💠 eitaa.com/joinchat/3536912486C6ad0729047
.........................
❇️ کارگاه یک روزه «فن بیان و هنر سخنوری»
بصورت آنلاین
با ۳۰، ۴۰ درصد تخفیف
ویژه بانوان نوجوان و بزرگسال👇
💠 @fane_bayaan
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر طرفدار #حقوق_زنان هستید حتما ببینید
⁉️ تحقیر یا #خشنونت_علیه_زنان ؟!
♨️ تفسیر متفاوت محمدرضا #پهلوی از زن!
___💚💚💚_____میلاد چهارمین اختر تابناک امامت وولایت بر بانوان کشورم مبارک__🌸🌸🌸_______________
🗓 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۸مارس، روز جهانی زن!
#زن_در_دروان_پهلوی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
‼️تفاوت را احساس کنید....
🔴روز جهانی زن، بزرگداشت چیست؟!
🔺هشتم مارس روز جهانی زن نام گرفته و مراسم این روز در کشورهای مختلف بصورت #تجمعات_زنان برگزار می شود.
🔹در ذهنم این مراسم را با مراسمات روز زن در کشور خودمان مقایسه می کردم که معمولا بصورت مراسم #جشن، #تقدیر و بزرگداشت های خانوادگی، اداری و جشن های خیابانی برگزار میشود و روز #گل و #هدیه و احترام و محبت بیشتر به زنان و مادران است.
🔸در جایی خواندم انتخاب روز هشتم مارس به عنوان روز زن بخاطر این است که در روز هشتم مارس سال1908 میلادی کاگران زن کارخانـۀ نساجی کتان در شهر نیویورک به خاطر #تبعیض، #محرومیت و #فشار_کار و حقوق بسیار کم زنان دست به اعتصاب زدند؛
🔹صاحب این کارخانه به همراه نگهبانان بخاطر جلوگیری از همبستگی کارگران بخش های دیگر با اعتصاب گران و عدم سرایت آن به بخش های دیگر ، این زنان را در محل کارشان محبوس ساخت و بعدا به دلایل نامعلوم کارخانه آتش گرفت و فقط تعداد کمی از زنان توانستند از این حادثه نجات یابند و مابقی #129زن کارگر در این آتش سوختند. (برخی شواهد حاکی از برنامه ریزی بودن این جنایت است.)
🔸به همین دلیل روز هشتم مارس بطور سنتی بنام روز #مبارزه زنان علیه بی عدالتی و فشار علیه زنان در خاطره ها باقی ماند. در سال هاى بعد در كشورهاى مختلف اروپايى و امريكا مبارزه زنان به شكل تظاهرات و اعتصاب کاری علیه فشار، تبعیض و #استعمار کاری و همینطور برای داشتن #حقوق_برابر در اجتماع ادامه پیدا کرد.
🔹اعتراض زنان کارخانه پوشاک به نادیده گرفته شدن جنسیتشان و شرایط سخت کاری بود که جامعه به آن ها تحمیل کرده بود. آنان #برابری و عدالت می خواستند و #تساوی با مردان کمرشان را شکسته بود. پاسخشان هم زنده زنده سوختن بود.
🔸اندیشیدم روز زن در غرب بزرگداشت زنان مظلومیست که تحت فشار نظام بی رحم #سرمایه_داری شوریدند و در قرن بیستم، قرن تمدن و #توسعه غربی، ناجوانمردانه در آتش سوزانده شدند.
🔹اما روز زن در ایران بزرگداشت زنی است که بر همه اهل عالم سروری داشت؛ پدرش دستش را می بوسید و تولد و زندگی اش آغازگر فرهنگ #احترام و #عزت به دختران و زنان شد.
🔸جایگاه و امنیتی که اسلام به زن داده ، برای آن زنان مظلوم در آتش سوخته ی نیویورکی به #رویا شبیه بود. زنی که در عین #استقلال_اقتصادی، هیچ وظیفه ای برای درآمد زایی، کار کردن در منزل و حتی رسیدگی به فرزندانش ندارد و حتی (اگر بخواهد) میتواند در ازای شیر دادن به فرزندش از شوهر طلب دستمزد کند! که البته مهر و محبت مادری و علاقه به همسر و اصل #تقسیم_کار معمولا مانع گرفتن این حق است.
🔹 امروز زن در غرب، بر خلاف ظواهری که رسانه های دروغگو به ما نشان می دهند، #خسته و رنج کشیده و #آسیب_دیده از بهره کشی، خشونت، تجاوز و ناامنی ست.
🔻کاش ما زنان مسلمان، در کنار دانستن حقوقمان، حقایق زندگی #زن_غربی و چیزهایی که از آن محروم شده را بدانیم. تا مبادا با این ندانستن ها، و برای دستیابی به موقعیتی #موهوم، آنچه داریم را از دست بدهیم!
✍🏻رها عبداللهی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌸ما خاڪ قدوم حضرٺ سجادیݥ🌸
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
بفرمایید اینم یه تعبیر خیلی زیبا درمورد زنان از زبان اماممون سیدالساجدین ع👇
🔰 قال الامام السجاد(ع): «هن قواریر لاتکسروهن»
🔰 دختران و زنان مانند بلورند ، آنها را نشکنید، (چون فطرت و ساختمان روحی دختران ظریف و حساس است)
*بحارالانوار، ج 58، ص 220
#تولیدی #پروفایل #لوح #امام_سجاد ع
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🤔ادعای عجیب و غریب ترانه علیدوستی در آمریکا
🔹ترانه علیدوستی که در فیلمی به نام "اورکا" نقش یک ورزشکار زن را بازی کرده است، و اکنون برای اکران این فیلم در آمریکا به سر میبرد، طی گفتوگویی، مدعی شده که در ایران هویت ورزشی برای بانوان وجود ندارد و شنا برای زنان در ایران رسماً ممنوع است‼️
🔹ترانه علیدوستی درحالی این ادعای به شدت عجیب را مطرح کرده که فدراسیون شنا علاوه بر بخش مردان، همیشه برگزاری مسابقات شنا را در ردههای پایه و بزرگسالان و باشگاهها و تیم ملی برای بانوان در استانهای مختلف در نظر داشته و اخبار آن نیز با جستوجویی ساده در اینترنت قابل مشاهده است.
✅ مسابقات شنای دختران استان گلستان، مسابقات شنای رده سنی ۷ تا ۱۷ سال دختران در منطقه آزاد اروند، مسابقات شنای مسافت کوتاه جام ری، مسابقات واترپلو رده سنی بالای ۱۴ سال جام فجر، مسابقات رکوردگیری شنای بانوان در اصفهان و مسابقات لیگ برتر واترپلو زنان از جمله رویدادهایی بوده که در همین ماههای اخیر برگزار شد.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 🔆 تحلیل "جان مرشایمر" (استاد معروف آمریکایی روابط بین الملل)؛ چرا بحران اوکراین حاصل
🔴به روز باشیم
❌ شبهه
اگر مرد مسلمانی بخواهد به دختر باکره ای تجاوز کند و دختر از خودش دفاع کند و مرد مسلمان را بکشد، دختر را به جرم قتل اعدام میکنند. جالب اینجایت که قبل اعدام باید به دختر تجاوز کنند، زیرا طبق اسلام نمیشود باکره را اعدام کرد.
✅پاسخ
🔹چنین ادعاهایی دروغ است و صددرصد رد میشود. زیرا در هیچ منبعی از منابع اسلام چنین چیزی حتی در حد احتمال هم وجود ندارد.
دفاع هر کسی از جمله دختر در مقابل تجاوز، مشروع است، حتی اگر منجر به قتل شود، یعنی نه تنها از نظر اسلام، گناهی بر او نیست، بلکه مجازات دنیوی (قصاص) هم ندارد. (المبسوط فی فقه الامامیه، ج ۸، ص ۷۵)
🔹این ادعا هم که طبق اسلام دختر باکره را نمیشود اعدام کرد و ابتدا باید به تجاوز کنند، ادعایی دروغ است و در هیچ منبع اسلامی (حتی در حد احتمال) و در هیچ قانون یا آئین نامهای وجود ندارد.
🔹اینگونه دروغهای شاخدار که بدون ذکر هیچگونه مستندی منتشر میشود، نشانه درماندگی اسلام ستیزان و در جهت مخدوش کردن ذهن جوانان است.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
♨️ "روز جهانی زن" و داستان تکراری برابری خواهی
🔻امسال هم در روز ۸ مارس به مناسبت روز جهانی زن تجمع هایی در کشورهای مختلف برگزار شد
🔻هشتگ " تبعیض را بشکن" رو برای امسال انتخاب کردند و طبق معمول خواستار برابری زنان و مردان بودند
🔻نخستین جرقه ی نامگذاری روزی به نام روز جهانی زن در سال ۱۹۰۹ در آمریکا زده میشه
زنانی که آنقدر از تبعیض و بی عدالتی رنج می بردند که به نشانه اعتراض تصمیم گرفتند کاری کنند
🖋خواسته های زنان شامل برابری با مردان، پر رنگ شدن نقش زنان در اجتماع، پایان دادن به خشونت علیه زنان
🌐منبع:https://www.aljazeera.com/news/2022/3/8/international-womens-day-2022-theme-and-history
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_پنجاه_و_نهم
به روایت حانیه..... .
مامان:حانیه بیا این میوه هارو بزار رو میز. الان میان دیگه.
داشتم از استرس میمردم ، وای اصلا نمیدونستم چرا. وای خدا.
مامان به فاطمه هم گفته بود بیاد که هم کمک کنه هم پیش آقاشون باشه.
یعنی چقدر جالب و شیرین بود عشق این دوتا .
میوه هارو از مامان گرفتم گذاشتم رو میز و بعد هم رفتم از پشت پنجره خیره شدم به حیاط. با نشستن دستی روی شونم. جیغ کشیدم و برگشتم عقب.
فاطمه: چته دیونه؟ عه
_ عه خب ترسیدم.
فاطمه: چرا انقدر بی قراری؟ خبریه؟
_ چه خبری؟
فاطمه: چمدونم والا. گفتم شاید خبر لیلی و مجنونی چیزی باشه.
_ مسخره
فاطمه: نه جدا.
واقعا احتیاج داشتم با یکی حرف بزنم. دسته فاطمه رو گرفتم و کشیدمش تو اتاق.
_ خب. قول بده به کسی نگی.
فاطمه: همین الان میرم میگم.
_ عه توام.
کل ماجرا رو براش تعریف کردم. از دربند گرفته تا ماجرای مسجد و اون شب رو که خودش میدونست.
فاطمه: خب؟
_ خب به جمالت بالام جان.
فاطمه: این چیش بده؟
_ بابا من روم نمیشه دیگه به این بگم سلام.
با صدای زنگ در که خبر از اومدنشون داد استرس منم بیشتر شد . عادت نداشتم تو مهمونیا چادر سرم کنم. یه تونیک آبی تا زیر زانو با شال و شلوار مشکی.
با فاطمه رفتیم دم در کنار مامان و بابا و امیرعلی برای استقبال.
بعد از سلام و علیک و آشنایی خانواده ها که با اب شدن من همراه بود، با مامان رفتیم تو آشپزخونه برای پذیرایی.
مامان: بیا این چایی ها رو ببر.
_ نه.
مامان: چی نه؟
_ من نمیبرم.
مامان : حرف نزن بدو.
بعدم سریع سینی چای رو داد به من و خودش از آشپزخونه رفت بیرون
امیر علی هم طبق معمول شد فرشته نجات منو اومد سینی چای رو از من گرفت و رفت. منم شالمو مرتب کردم و رفتم بیرون.
همه مشغول بودن و خیلی زود باهم صمیمی شده بودن. مامان با خانوم حسینی (مامان امیرحسین ) بابا هم با اقای حسینی. فاطمه و پرنیان هم با هم. پرنیان دخترخوبی بود ولی من ازش خجالت میکشیدم چون فکر میکردم الان اونم همه چیزو میدونه. امیرعلی چایی هارو تعارف کرد و رفت نشست پیش امیرحسین.
فاطمه و پرنیان داشتن حرف میزدن اما اصلا متوجه صحبتاشون نمیشدم. چون اصلا تو حال و هوای اونجا نبودم همش نگران بودم دوباره یه سوتی بدم و ابروم بره. چندبار هم منو به بحثشون دعوت کردن اما هربار تشکر کردم و گفتم نظر خاصی ندارم و ترجیح میدم شنونده باشم.......
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نمونه غیرتمند🙃
آقا ما یه پراید داشایم ، خیلی داغون ، یه روز هم مثل همیشه اینقدر غر غر کرد که خاموش شد🤯
مجبور شدیم هول اش بدیم 🚘
خلاصه من و مامانم با چادر شروع کردیم به هول دادن توی خیابون ...
که یهو یه ماشین خفن نزدیک شد،
گفتم الان به ماشین ما میخنده
اما دیدم وایساد و
یه آقای مشتی اومد پایین ، کمک کرد تا ماشین بابام روشن بشه...
بعدم بدون هیچ حرفی سوار شد و رفت
خواستم بگم :
غیرت میتونه این شکلی باشه 🙃
نه اون تندروی هایی که شما اسمش رو میذارین غیرت🤐
#تولیدی_کامل | #غیرت
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
38.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فلسفه حجاب ۱ یا حکمتها و آثار حجاب
(بخش اول)
✅ آیا برای انجام هر کاری فلسفه آن را باید بدانیم ؟
🎤حجه الاسلام مختاری
#تصویری #فلسفه_حجاب
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
‹امروزهبایدخانمها . . .🌱
-
-
-وظایف خانمها در عرصه اجتماع، از نظر امام خمینے (ره)😌✌️🏻
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ❌ شبهه اگر مرد مسلمانی بخواهد به دختر باکره ای تجاوز کند و دختر از خودش دفاع کند و مر
🔴به روز باشیم
«کاترین شکدم» به بیبیسی: نه جاسوس بودم، نه با مقامات ایرانی رابطه داشتم، نه به اسناد دسترسی داشتم
🔹«کاترین پرز شکدم» که این روزها به واسطه عملیات روانی یک کانال احمدینژادی نامش بر سر زبانها افتاده، در گفتوگویی با بیبیسی فارسی گفت: نه جاسوس بودم و نه با کسی از مقامات ایرانی رابطهای داشتم.
🔹او گفت که این مطالب را او هم در فضای اینترنت دیده ولی آنها را بیش از آنکه علیه خود بداند توهین به مقامات ایرانی تصور میکند.
🔹کاترین شکدم اظهار داشت: برخلاف آنچه گفته میشود به هیچ اسنادی در ایران دسترسی نداشتهام و آنکه در انتهای مطلبم در تایمز اسراییل نوشتهام که ایران به دنبال سلاح اتمی است صرفاً برداشت شخصیام است که میتواند کسی بپذیرد یا نپذیرد. اما برای این حرفم نه به سندی دسترسی داشتهام و نه با کسی صحبت کردهام.
🔹شکدم گفت تمام آنچه در اینباره دیدهام همان مطالب آشکار روی اینترنت بود است.
🔹وی همچنین درباره مطالبش که در سایت khamenei.ir منتشر شده در پاسخ به سوال مجری بیبیسی که آیا اصلا به دفتر رهبری رفتوآمد داشتهاید گفت خیر. چند مطلب را به صورت ایمیلی فرستادم و حتی پولی هم دریافت نکردهام.
👈 پاسخبهشبهاتفــجازی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجاه_و_نهم به روایت حانیه..... . مامان:حانیه بیا این میوه هارو ب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصتم
به روايت امير حسين
مدام نگران اين بودم كه بابا سرد برخورد كنه يا حرفی بزنه که ناراحتشون کنه. بالاخره با افراد مذهبی میونه خوبی نداره . اما خوشبختانه این خانواده انقدر خون گرم و مهربون هستن که هم مامان هم بابا خیلی زود باهاشون صمیمی شدن و همچنین پرنیان با نامزد امیرعلی فاطمه خانوم. اما اون خانومی که فهمیدم خواهر امیرعلی بوده و اسمش هم حانیه ؛ نه تو بحثی شرکت میکنه نه حرفی میزنه ، وای مدام سعی میکنم بهش توجه نکنم اما همش فکرم درگیرشه و همین منو عذاب میده. بلاخره نامحرمه ، همون مسجد هم که باهاش چشم تو چشم شدم کلی توبه کردم و چند روز حالم داغون بود.
امیرعلی:امیرحسین. اینجایی؟
_ جان؟
امیرعلی:کجایی داداش ؟ عاشق شدی؟
_ چی ؟ من ؟ نه بابا
امیرعلی: میخوای من سکوت کنم به توهماتت برسی پسرم ؟
_ نه پدرم ادامه بده.
مامان حانیه خانوم: خب دخترا میاید کمک سفره بندازیم؟
با این حرف، مامان و پرنیان و فاطمه خانوم و حانیه خانوم بلند میشن و به سمت آشپزخونه میرن و بلاخره بعد از تعارف معمول که نه شما بفرمایید و این حرفا؛ همه خانوما میرن تو آشپزخونه.
چندبار سر جام غلط میزنم ." وای خدا دارم دیوونه میشم ". الان یه ساعته که میخوام بخوابم ولی خوابم نمیبره. تصمیم میگیرم کمی مهمونی امشب رو مرور کنم ، واقعا شب خوبی بود ، خیلی خوش گذشت. با این وجود که خانواده مذهبی بودن اما بابا خیلی خوب باهاشون کنار اومد اما اون اوضاع حجاب حانیه خانوم اون روز دربند و اون شب برام عجیب بود ، از یه خانواده مذهبی همچین حجابی؟ البته حجاب اون شبش به خاطر کار اون......
با حرص دندونامو رو هم فشار میدم و چشمام رو میبندم . آية الكرسى مسكن خوبيه.......
با صداي آلارم گوشي سريع از جام بلند ميشم. با حرص گوشي رو خاموش ميكنم و ميندازمش اون سمت.
" واي امروز ، دانشگاه نه "
.
.
.
محمدجواد: ميگما امير اين خواهرمون چي بود اسمش؟ اها خانوم مقيمي. اخ ببخشيد بيتا خانوم.
بعد لحنشو زنونه ميكنه و ميگه _ خواهر فكر كنم ميخواد مختو بزنه.
_ خيلي مسخره اي جواد. ميدوني ازاين شوخيا بدم ميادا.
محمدجواد: اوا خواهر . خب به من چه ؟
_ بسه برادر.
محمد جواد: خب حالا بي جنبه جانم. امروز ميخوايم با بچه ها بريم بيرون فكر كنم يه شش هفت ماهي هست كه اصلا جايي نرفتيم ، فقط تو هيئت همدیگه رو دیدیم. میای دیگه ؟
_ صددرصد
محمدجواد: سنگین باش خواهرم.
_ برادر تقبل الله
با نشستن دستی روی شونم برمیگردم عقب ، از چیزی که میبینم متعجب و فوق العاده عصبی میشم. چشمامو میبندم و چندتا صلوات زیر لب زمزمه میکنم. مغزم از کار افتاده و واقعا نمیدونم چیکار میتونم بکنم. دستم میارم بالا که با تمام قدرت بزنم تو صورتش اما گذشت بهترین کاره. تمام نفرتم رو تو چشمام میریزم و سریع پشتم رو بهش میکنم که از برم بیرون از دانشگاه. چشمم به اطراف که میوفته با دیدن جمعیتی که همه با تعجب زل زدن بهم عصبانیتم بیشتر میشه. دستم رو مشت میکنم و تمام حرصم رو سعی میکنم رو دستم خالی کنم. دختره بی حیا خجالتم نمیکشه.
سریع از در دانشگاه خارج میشم و به سمت ماشین میرم. با اینکه من کاری نکردم اما خودم رو گناهکار میدونم.
بهترین مهد آرامش برای من مزار شهدا بود ، پس پیش به سوی بهشت زهرا.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓