هدایت شده از دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬چرا تو غرب برای یک متر پارچه وروسری اینقدر مبارزه میکنن؟؟
🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی
#عالی
#زن_عفت_افتخار
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
✊🏻 #زن_زندگی_آزادی_شعار_اسلام
#آزادی
💢 روایت معروفی که اصلش را ندیدهاید
وقتی امام علی(ع) مراقبِ مراعات حال، راحتی خیال و دوام زیبایی زنان است.
💥«نشر حداکثری»💥
🌺 @Hejabuni 🌺
🔴 معنی واقعی زن، از نظر فلاسفه غرب
🔹 فیلسوف و متفکر آلمانی؛ آرتور شوپنهاور: زن حیوانی است با گیسوان بلند و افکار کوتاه.
🔹 فیلسوف و متفکر اتریشی؛ زیگموند فروید: بدبختی زن زمانی تسکین مییابد که بتواند پسری به دنیا بیاورد.
👌معنای واقعی مفهوم زن از نظر مولای عالم
حضرت امیرالمؤمنینعلی علیهالسلام فرمودند:
🌷 #زن گل است، نه پیشکار ، پس در همه حال با او مدارا کن و با وی به خوبی همنشینی نما تا زندگیت باصفا شود.
📚 من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵۵۶.
#زن_عفت_افتخار
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
52ستاره سهیل
صبح که از خواب بیدار شد، نگاهی به ساعت انداخت و احساس کرد وقت زیادی برای آماده شدن ندارد، باعجله لباس پوشید و راهی دانشگاه شد.
با خودش چندینبار شماره و ساختمانِ کلاس را چک کرد تا اشتباه نکرده باشد.
طبق خواسته مینو، روی صندلیهای آخرین ردیف کلاس نشست. با همکلاسیهایش که وارد میشدند، سلام و علیکی کرد.
آخرین نفری که قبل از استاد وارد شد، آرش بود. دستش را برای آرش با ذوق زیادی بالا برد؛ شاید گمان میکرد قرار است پشت سرش هم، مینو وارد شود. اما برخلافِ تصورش، استاد جوان تازهکاری وارد کلاس شد که ستاره تا به حال او را ندیده بود.
صورتش از خجالت سرخ شد؛ چرا که رفتارش طوری بود که انگار برای استاد جوان دست تکان میدهد. سرش را پایین انداخت و خودش را مشغول خودکار معلق در دستش نشان داد.
چند لحظهای از آمدن استاد نگذشته بود، که در کلاس با تقهای باز شد.
دلسا با غروری که مانند هالهای سرتاپایش را گرفته بود، اجازه گرفت و فخرفروشانه، روی صندلیِ ردیف جلو نشست.
با دیدن دلسا، تمام سرخوشی اول صبحش ذوب شد و جایش را بیقراری گرفت.
صحبتهای استاد را یکی درمیان گوش داد. پیامی به مینو فرستاد با این مضمون که چرا در کلاس حضور ندارد!
منتظر ماند، اما وقتی جوابی دریافت نکرد، ترجیح داد حواسش را به استاد دهد. کتابی را که معرفی کرده بود گوشه جزوهاش یادداشت کرد. تمام تلاشش را کرد که تمرکز کند و به درس گوش دهد، اما حرفهای استاد در نظرش ردیف کلمات بیمعنایی بودند که از دهانش بدون هدف خارج میشد، یا دستکم او معنای آنها را متوجه نمیشد. خودکاری که در دستش بود، بیهوا روی کاغذ عکس گلی را میکشید. به گلبرگهایش که رسید، اسم خودش را از زبان استاد شنید. دستپاچه سرش را بالا آورد. نمیدانست استاد چیزی از او پرسیده یا حضور و غیاب کلاسی است.
مانند خلها، کمی به دو طرفش نگاه کرد. - بله استاد؟
استاد دوباره صدا زد:
-خانم صبرینا شکیبا
ستاره بلند تر گفت:
«بله استاد؟»
استاد از بین دانشجوها، ستاره را که ردیف آخر نشسته بود، تشخیص داد.
- شما هستین؟.. ببخشید، یادم رفت شما موقع ورود بنده به کلاس، دستتونو آوردین بالا و حاضریتونو زدین.
کلاس که منتظر کوچکترین موقعیتی برای سوژه گرفتن بود، با اشاره استاد منفجر شد. ستاره اما باز هم خجالت کشید. بااینکه دلسا نمیدانست موضوع از چه قرار است، اما چنان میخندید که انگار روحش قبل از جسمش در کلاس شاهد همهچیز بوده است.
کلاس که تمام شد، ستاره با چهرهای در هم کشیده، همچنان در کلاس نشسته بود. با صدای پیسپیس آرش از ردیف کناریاش به خودش آمد.
-چیه دمغی؟ مینوت کجاس؟
سرش را بالا گرفت و شانهای بالا انداخت.
-نیومده، خبر نداری ازش؟
-ناسلامتی دوست توئه!
درحال حرف زدن بودند که صدای آشنایی، آرش را از بیرون کلاس، صدا زد.
-آرشخان! دادا، یه لحظه بیا.
ستاره نگاهش را به سمت در کلاس چرخاند، کیان بود. شلوار جین مشکی و تیشرت سفیدش با عکس چهرهای که ستاره نمیشناختش، تضاد زیبایی در چهرهاش را رقم زده بود. مدام دستش را روی موهایش که یک طرف کشیده شده بود میکشید.
نگاهی به ستاره انداخت و دستش را روی سینهاش به نشانه احترام، گذاشت و کمی خم شد.
آرش روی صندلی نیمخیز شد. با لبخند گفت:
«بَه! داش کیان. بیا تو بابا، غریبی نکن. ستاره خودیه که!»
کیان گردنش را کج کرد و نگاه ملتمسانهاش را به چشمان ریز آرش دوخت.
ستاره سعی کرد خودش را بیتوجه و مشغول گوشی نشان دهد. شماره مینو را گرفت اما خبری نشد.
مشغول زنگ زدن بود که دلسا از ردیف جلو او را مورد خطاب قرار داد.
-ستاره جون! مینو نیومده امروز؟
طوری با ستاره حرف میزند که انگار دوستان بسیار صمیمی هستند و از دوست صمیمیترشان هم هیچ خبری ندارند.
ستاره ابرویی بالا انداخت.
-نه چطور؟
-هیچی من دارم میرم بوفه دانشگاه، گفتم اگه تنهایی بیا بریم.
باوجود اینکه از نبود مینو و تنهایی رنج میبرد؛ اما حاضر نبود لحظهای با او قدم بزند.
ناگهان فکری به ذهنش رسید، و موقعیت را برای اجرای آن مناسب دید.
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
Audio_987661.m4a
430.7K
هدایت شده از دانشگاه حجاب
🔔این دوره را به فعالان فرهنگی، فعالان فضای مجازی نخبگان حوزه و دانشگاه، مسئولین امنیتی و والدین توصیه میکنیم.
✳️تخفیف برای علاقمندان :
▫️۲۵ نفر اول با تخفیف ۵۰٪
▫️ ۲۵ نفر دوم با تخفیف ۳۰٪
📊 ارزان ترین دوره مکالمه عربی در سطح کشور
📇 با همان اساتید موسسات خصوصی گران قیمت
💛 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
💛 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
⏳ ۶ روز مانده تا شروع دوره
✅ مورد تایید دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تبلیغ_حجاب
🗣 استفاده قطری ها از میزبانی جام جهانی
🧕 برای تبلیغ حجاب و گرایش به اسلام
🏟 در بین طرفداران تیم های مختلف.
#جام_جهانی
#قطر
@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
📽 #ببینید | حکومت از #حجاب چه سودی میبرد؟
🍃🌹🍃
‼️ سود یا ضرر برهنگی برای حکومت؟!
🎙 #حجت_الاسلام_راجی
#زن_عفت_افتخار
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
به بچم گفتم:
بگو I am kyan
گفت: چرا بگم؟
گفتم: من نمیدونم عزیزم،
درس مدرسته دیگه...
گفتن باید بلد بشی.
گفت: مامان
مگه من انگلیسیام؟
😎 من آریاییام... 🤪
#مادر_کیان
🌸 @Hejabuni 🌸
😑 ظاهرا تبلیغ حجاب فقط توی
جمهوری اسلامی خار داره که
دنیا به قطریا گیر نمیده...
🤔 میدونی چرا به قطریا گیر نمیدن؟
چون مبارزه با حجاب بهانه است
اصل حکومت اسلامی نشانه است
اگه همین گروه بخوان تو فرصت جام جهانی
درمورد تشکیل حکومت اسلامی صحبت کنن،
به محض شناسایی میرن تو گونی...
🌸 @Hejabuni 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗣نترسید نترسید ما همه با هم هستیم...
🗣بترسید بترسید آخه یکم کم هستیم...
☠زن، زندگی، آزادی
رقص خون، برف شادی
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زنده_باد_ایران
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#عالمانه ۲
🛑محدودیت حجاب؛مغایرت با آزادی؟
#حجاب | #شهید_مطهری | #تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔴به روز باشیم
یاد شهید آوینی بخیر...
چقدر دقیق می گفتند وقتی که می گفتند: آنها می خواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند....
یا می گفتند: ما باید به جای اقتصاد وال استریتی، به اقتصاد صلواتی برسیم. منظورشون این بود که مدل ایستگاه های صلواتی جبهه ها، به پایه ی علمی و مدل اقتصادی تمدن ما قرار بگیره...
چیزی که امروز در اربعین، اون رو در ابعاد خیلی بزرگتری داریم مشاهده می کنیم...
و مشکل غرب با شکل گیری این مدل اقتصادی و فراگیر شدنشه که منفعت طلبی رو از بین میبره و منافع سرمایه داران یک درصدی رو به خطر میندازه...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓