eitaa logo
دانشگاه حجاب
14.2هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
182 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 تاریخ ایستادگی دانشگاه 🎓 روز آزادی خواهی و استبداد ستیزی 👨‍🎓 دانشجو روزت مبارک 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خــــواهرم 🍀تو زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسان 🍀و زینب گونه راه شهیدان را ادامه بده و زینب گونه با ناملایمات دست و پنجه نرم کن. 🍀 و زینب گونه را که کوبنده تر از خون سرخ من است حفظ کن. 🌷 وصیت نامه شهید محمدعلی فرزانه | 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✊ چالش 🔺استان کرمان - رابر 🔺 ۱۲ آبان ۱۴۰۱ بعد از ظهر محجبه ی چادری: ۹۰ نفر محجبه ی مانتویی: ۱۶ نفر جمعا👆🏻 ۱۰۶ نفر بد‌حجاب: ۶ نفر حال و هوای شهر حاج قاسم چقدر خوبه 🤩🤩 دمتون گرم... حفظش کنید. همون شیش نفرم بیارید تو خط محجبه ها... ❤️ 🌹ممنونیم از خواهر عزیزمون 🌸 @Hejabuni 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🔸در جنگ روانی دشمن، غیرتی وارد صحنه شو... 🔹 دشمن ما را منفعل می‌کند! 🏷 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
14010809-چادری که رو سر خواهرامونه.mp3
11.13M
🎧 سرود بســــــــیار زیبای چــــادر مشـــــــکے نــورِ مثه پرچم مشڪے هیئت 🎙 گروه سرود رایه الهدی ❤️ 🏴 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 یا زھــــــــرا 🏴 پاشو اینجورے نده منو عذاب... بســــیار زیبا👌😭 | @Hejabuni | دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹امروز در کنار دختران نوجوان بدحجاب که روسری از سرشان می‌افتاد و باز سر می کردند ... بهشون سلام کردم ، بهم چیپس تعارف کردند ، بعد با هم دوست شدیم . بهم گفتند ایرانی هستی ؟ گفتم بله. چون چادر عربی زیپ دار پوشیده بودم با روسری مشکی. با هم مراسم دوستی و نذری(نه هدیه!)به نیت حضرت زهرا س که اجرا کردیم ..... بعدش بلند شدند و من را بغل کردند ، گفتند چقدر خوب با ما برخورد کردید . دوستت داریم ❤️ 🔸مبلغه تخصصی حجاب 🔸خانم جعفری فرد @hejabuni | دانشگاه حجاب
👆 برسه به دست اونایی که این روزا میگن نمیشه سمت بدحجابا بریم،چه برسه بخوایم باهاشون ارتباط برقرار کنیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 69 ستاره سهیل با یک سینی که داخلش نعلبکی گل‌سرخی و چند شمع بود، وارد اتاق شد. مینو تلنگری با انتهای انگشتش به ته سیگار زد و آن‌را در نعلبکی تکاند. شمع‌ها را یکی‌یکی روشن کردند. زیر هر شمع یک نعلبکی قرار دادند. در تاریکی اتاق نشسته بودند و دورتادورشان شمع روشن بود. هیجان و اشتیاق در چشمان ستاره می‌دوید، دستانش را در هم گره زد. -چه هیجان انگیز، چقدر ذوق دارم. مینو با شیطنت گفت: - بله اگه کیانم بود، هیجان انگیزترم میشد. -خب؟ بعدش چی؟ همین؟ -نه! حالا دستتو بده به من. خوب تمرکز کن. چشماتو ببند. من ذکر یاعلی می‌گیرم. هروقت انگشتتو فشار دادم دوتایی باهم می‌گیم. مینو شروع کرد به یاعلی گفتن و زمانی که انگشت ستاره را فشار داد، زمزمه هردو بلند شد. -یاعلی...یا علی...یا علی... شمع‌ها که به نصفه رسیدند، زمزمه‌شان کند و کندتر شد تا اینکه سکوت مطلق برقرار شد. بدن ستاره به مور مور افتاده بود. بوی شمع سوخته بینی‌اش را تحریک کرد به عطسه افتاد. -حالا چشماتو باز کن. چشمانش که باز شد، پخی زد زیر خنده. -چرا می‌خندی مسخره؟ کارمون خیلی جدی بود؟ -به اون که نمی‌خندم. به سایه‌ات رو دیوار می‌خندم. چونه‌ات کش اومده. شدی شبیه بینی هوغود، با اون اسم ترسناکش. مینو از خنده منفجر شد. بعد درحالی‌که دستش را روی دلش گذاشته بود گفت: «وای! ستاره عالی بود. مردم از خنده» ستاره این تعریف مینو را در حد مدرک گرفتن از دانشگاه می‌دانست. -خب حالا باید چکار کنیم؟ -هیچی دیگه تموم شد. نیازم نیست دیگه هی خم و راست شی. نگرانی دوباره به قلبش هجوم آورد، شاید گاهی نماز نمی‌خواند، اما در دلش هم جرئت اهانت به نماز نداشت. -خب نمی‌شه هردوتا کارو انجام بدم؟ هم نماز بخونم هم... -ستاره! اَه...اُمل بازی در نیار دیگه... بذار یه چند روز این‌کار انجام بده ببین چه اثری داره. تازه ورد که نمی‌خونی، بابا ذکر امیرالمؤمنینه... جمع کن بریم تو هال، دود این شمعا رفت تو چشام. -خب بیا جمع کن. مینو که سریع بلند شد و اتاق را ترک کرد، با صدای بلند جواب داد. -تو جمع کن، من انرژیم گرفته شده... چشام داره می‌سوزه. ستاره به ناچار خودش همه ریخت‌و‌پاش‌ها را جمع کرد. در آن بین، از این‌که قسمتی از چادر نمازش با شمعی سوخته بود، ناراحت شد. -بیا دیگه. چقدر شل‌شل کار می‌کنی. -ستاره اینا چین؟ عموت معلمم هست؟ برگه صحیح می‌کنه؟ تا اسم عمو آمد. چادرنماز‌ش را رها کرد و نزد مینو رفت. -عموم چی‌؟ چی گفتی؟ -هیچی بابا اینارو میگم. ستاره نگاهی به مینو انداخت. خودش را روی مبل رها کرده بود و چند کاغذ در دستش بود. -مراقب برگه‌ها باش، عموم حساسه. مینو بدون توجه به جواب ستاره، گفت: «وای ستاره چقدر استایلت نایسه، از این زاویه.» ستاره نگاهی به خودش انداخت. تاپ آستین‌دار آبی روشن و شلوار سفید با ستاره‌های آبی رنگ، به تنش داشت. -وای موهاتو! -خوبی؟ تازه منو دیدی؟ مینو با دسته‌ای از برگه‌ها روی مبل نشست. انگار که کتاب بی‌ارزشی را در دستانش نگه‌داشته که هرلحظه امکان دارد از میان انگشتانش پایین بیفتد. -دیوونه نباش. حیف این زیبایی نیست که گذاشتیش تو اون مانتو و مقنعه؟ -خب خودتم که همین‌کار می‌کنی دیوانه. ستاره سعی کرد حالت دفاعی بگیرد و مثل خودش با او صحبت کند. -فرق می‌کنه، من تو مهمونی‌ها باز می‌پوشم. تازه من اگه خوشکلی تو رو داشتم... لحظه‌ای در فکر فرو رفت؛ چهره‌اش غمگین شد. ستاره کنارش نشست. -عزیز دلم، موهای به این خوشکلی داری، خیلی هم نازی، چته مگه تو؟ ببینم قیافت مشکوکه‌ها! چیزی شده نمی‌گی؟ مینو با حالت جدی، جواب داد. - کیان، ازم خواستگاری کرده. صورت ستاره منقبض شد، احساس کرد عضلات صورتش، مخصوصا لبانش فلج شده. -ولی بهم گفته که حیف! ستاره از تو خوشکل‌تر و مامانی‌تره...مجبورم اونو بگیرم. بعد هم بلند بلند خندید. برگه‌ها از لابه‌لای انگشتانش سر خوردند و روی روفرشی بنفش ریختند. ✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
⭕️کدوم ذکر هست که مثل بلدوزر رو صاف میکنه.😍👌 ذکری بسیار راه گشا ذکر را در کانال زیر دنبال کنید 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
01 Aghabgard (1401-09-15) Hey`at Mohebin Valiasr _ Tehran.mp3
17.95M
🔈 * چه شد که فاطمه زهرا سلام الله علیها از جامعه حذف شد * از نگاه قرآن، چه کسانی به انقلاب وفادارند؟ * چرا امیرالمومنین سکوت کرد؟ 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴▪️🏴 ▪️🏴 🏴 بســــــیار زیبا 😭 بمناسبت س 🏴 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 استوری زیبا ویژه به اســــــــمت قســم... تو قلــبم حــــرم داری ...‌‌‌C᭄ | 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38393405653276.pdf
972.2K
📚 بالاتر از بهشت ✏️کاری از تشکل‌های دانش‌آموزی 🔻پرسش و پاسخ‌هایی ویژه جوانان و نوجوانان در زمینه حجاب اسلامی ✅ ویژه دانش‌آموزان @hejabuni ‌| دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 70 ستاره سهیل ستاره از شوخی بی‌جای مینو دلخور شده بود و دوست نداشت باور کند که گاه، مهم‌ترین حرف‌های جدی، در دل شوخی‌ها پنهان می‌شوند. -باشه حالا قهر نکن.. راستی نگفتی اینا چیه که رو مبل افتاده بود؟ نگاهش را به برگه‌های روی زمین چرخاند و خم شد برای جمع کردنشان. - چرا این‌جا انداختیشون؟ عمو حساسه رو این لیستا. -مگه عموت معلمه که برگه صحیح کنه؟ -معلم چیه بابا؟ قبلا گفتم که، عموم فرمانده پایگاهه. اینم مال کارشه.. -آهان... یادم نبود. یاد برگه حضور غیاب دانشگاه افتادم. بده ببینم... یه فامیل جالب توشون دیدم. برگه‌ها را جمع کرد و به دست مینو داد. -سوزنی‌زاده! -نه بابا! مگه داریم همچین فامیلی؟ -آره، بیا خودت نگاه کن.. جد و آبادش فکر کنم، آمپول‌زن بودن که این شده سوزنی‌زاده. -ستاره دستش را جلوی دهانش گرفت و خندید. -آمپول زن؟ سوزنی‌زاده؟ -اوه،اوه! برادر بسیجی هم که هست. بیا تصور کنیم برادر سوزنی چه شکلیه! مثلا عین نی‌قلیون باریکه، دوتا سوراخ بینی گشادم داره، از توش نخ رد می‌کنن. ستاره آن‌قدر خندید که اشک از چشمانش جاری شد. - مینو! بسه تو رو خدا مردم از دل درد. -این لیست حال می‌ده برا بازی‌ها! بذار یکم فکر کنم...محبوب‌نژاد، معاون گردان.. به‌به چه اسم و فامیلای خنده‌داری. -مینو! خیلی باحالی... می‌دونی آخرین باری که تا این حد خندیدم، یادم نیست کی بود... ای خدا دلم. مینو لیست‌ها را روی دسته مبل گذاشت. - بله! بایدم با من باشی بهت خوش‌بگذره... من تمام دوره‌های شکرگزاری رو با خفن‌ترین استادا گذروندم، بلدم چطوری آدما رو سرحال بیارم... راستی حواست به کانال‌ها باشه... دوتا ادمین اضافه شدن، یکی مبینا یکی هم سعید. باهاشون همکاری کن و مطالب رو تو تمام گروها پخش کن، هرکس هم خواست همکاری کنه شمارشو بده من، تا مطمئن شم ازین خرابکارهای دوزاری نیستن. ستاره دستش را به نشانه احترام نظامی بالا برد. -چشم قربان. مینو بادی به غبغبش انداخت، پایش را روی پای دیگرش گذاشت.. -اگه تو ملکه‌ای منم، مغز متفکرتم، ترکیب یه صورت زیبا و یه مغز متفکر پشتش می‌تونه حتی یه دنیا رو تکون بده. ستاره در صورت مینو نگاه ترسناکی را دید. -ببینم نمی‌خوای رزمی یادبگیری؟ -من؟ مثلا چی؟ -ببین بدنت آماده است، به نظرم به درد کیک‌بوکسینگ می‌خوره. -داری فحش میدی الان؟ -فحش چیه بابا! یه شاخه از بوکسه. می‌خوای کار کنی؟ آشنا دارم. -تو تکواندو رو ادامه می‌دی هنوز؟ -آره، دختر باید رزمی بلد باشه. بعضی وقت‌ها خیلی به درد می‌خوره. - من از خدامه. فکر نکنم عموم مخالفتی کنه. ستاره بعدها به پیشنهاد مینو، وارد رشته کیک بوکسینگ شد و در مسابقات زیرزمینی که برگزار کننده اصلی آن گیلاد بود، چند شرط را برد. -خانم مغز متفکر، اجازه می‌دین برم دسشویی؟ از بس خندیدم دسشوییم گرفت. مینو ،طوری ادا درآورد که انگار روی صحنه تئاتر ایستاده. دستش را به سمت دسشویی گرفت. -بله بله! عروسک زیبارو، بفرمایید. زمانی که ستاره از دسشویی برگشت، مینو روبه پنجره‌ای که به حیاط باز می‌شد، مشغول سیگار کشیدن بود. از پشتِ موهای مشکی‌اش، که تا زیر کمر می‌رسید، دود سیگار ستونی بالا می‌رفت. جلو‌تر رفت. انگار داشت به موضوع عمیقی فکر می‌کرد. خبری از دختر خندان و شاد چند دقیقه پیش نبود، انگار موجود دیگری در وجود مینو همزمان وجود داشت، که گاه به او دستور سکوت مطلق صادر می‌کرد. از پشت‌سر بغلش کرد. -آخه دختر خوب، چرا سیگار می‌کشی؟ مگه این کار، با دوره شکرگزاری جور درمیاد. مینو نگاه یک‌وری به ستاره انداخت. بر تمام اجزای صورتش، نیشخند پنهانی حاکم بود. -وقتی سیگار می‌کشم، بهتر به اوج می‌رسم. می‌دونم ممکنه ضرر داشته باشه، ولی این دیگه شخصیه... خودم به این تشخیص رسیدم...تو این حالت به یه رهایی می‌رسم که در حالت عادی نمی‌رسم. ✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓