Part05_حماسه حسینی.mp3
8.51M
🏴حماسه حسینی
📚این کتاب تفسیر استاد مطهری از نهضت و قیام حسینی است با رویکرد اجتماعی، شخصیتی و سیاسی امام حسین( ع ).
📌 تحریفات در واقعه تاریخی کربلا، شعارهای عاشورا و جایگاه امر به معروف و نهی ازمنکر از موضوعات کتاب است.
@hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 این فیلم پاسخ چرا رنگ چادر مشکیه خیلی خیلی خیلی کوتاه اما بسیار پاسخ جذاب و منطقی و عقلی هست
#حجاب
#حجاب_برتر
#چادر_مشکی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💜 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💜
@hejabuni
ماجرای دختری که آمده بود هیئت را بههم بریزد!
🔹حسینیه شهدای بسیج مثل همیشه ایام محرم میعادگاه دختران است. دخترانی که گاه راهی دور را طی کردهاند تا خود را به این خانواده بزرگ برسانند.
🔹ایدۀ این هیئت دخترانه از دل یک بحران به ذهن حجتالاسلام راضی رسیده. بحرانی که دختران را به جای امر و نهی با یک کار فرهنگی درست از بیراهه نجات داده.
🔹سخنرانی حاجآقا انگار حلقه وصل این دختران است. از همان ورودی که خادمها کاغذ و قلم پخش میکردند و مهمانها پای آن صف کشیده بودند تا بتوانند سخنرانی را یادداشت کنند.
🔹سخنرانی که شروع میشود، حسینیه میشود سراسر سکوت. بعضیها تندتند یادداشت میکنند و بعضیها هم گوش میدهند که کلمه به کلمه سخنان او را به جان بشنوند.
🔹زهرا سادات مصیبی میگوید: سال پیش چند دختر با وضعیت حجابی که اصلا مناسب نبود وارد هیئت شدند. ما مثل همه دختران و مهمانان اینجا با روی باز استقبال کردیم و آنها در صفهای جلو نشسته بودند. روضه که شروع شد، طوری گریه میکردند که ما از حال و هوای آنها دگرگون شدیم. انگار اولینباری بود که ذکر مصیبت میشنیدند.
🔹بعد از روضه سراغ خادمها را گرفته بودند و گفتند: ما آمده بودیم هیئت شما را به هم بریزیم. عکس و فیلم بگیریم. مسخرهتان کنیم و برای رسانههای معاند بفرستیم. اما حضرت زهرا(س) ما را هم خرید! از فردای آن ماجرا اولین نفر میآمدند. شکل و شمایلشان تغییر کرده بود و حالا از خادمان این هیئت هستند.
@Farsna - Link
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
دانشگاه حجاب
ماجرای دختری که آمده بود هیئت را بههم بریزد! 🔹حسینیه شهدای بسیج مثل همیشه ایام محرم میعادگاه دخترا
البته ما مثل همیشه تاکید میکنیم ؛ موافق امربه معروف با زبان نرم و مهربان و محترمانه برای عزیزان هستیم🍀
بخصوص در محیط های معنوی مانند هیئت که دلها آماده هست.
امربه معروف در کنار کارفرهنگی حتما جواب میدهد🌼
.
دانشگاه حجاب
#داستانک #داستان_کوتاه بـا من بمان ❤️... #پارت_چهارم برگشتم کنار آوین.... اتاق دوباره شلوغ شده
#داستانک
#داستان_کوتاه
بـا من بمان❤️ ...
#پارت_پنجم
آوین تنها تو تخت اش خواب بود.... بالاسرش رفتن.از تو پاکت یه چیزی درآوردن و سنجاق کردن به عروسکی که کنارش بود...
به سر پرستار گفتن:"هدیه اس...تبرکی امام رضا...."
و بخش رو ترک کردن.....
بین اون همه بچه؟؟چرا آوین؟
همه دور آوین جمع شده بودند.
من رفتم کنار تخت اش.
آروم بغل اش کردم.
یکی گفت "خوش به حالت...."
سرپرستار گفت"خّدام از ما پرسیدن بدحال ترین نوزاد بخش کدومه؟"
همه با ترحم به من نگاه میکردن....
آوین رو تو تخت اش گذاشتم و به صندلی تکیه دادم....
یدفعه انگار یه چیزی تو دلم شکست....
صدای شکستن ام رو شنیدم.
این غرور لعنتی من بود...
زنگ صدای خدام وصدای سر پرستار،مدام تو گوشم میپیچید...
بدحال ترین بچه....
بدحال ترین بچه...
شفای خیر...
تبرکی امام رضا....
چشم هام بستم...
اشک ها جاری بود....
شروع کردم به حرف دل، گریه امون و بریده بود:
"امام رضا...یعنی من رو یادت میاد؟
یعنی فراموشم نکردی؟؟دلم برات تنگ شده...دلم برات خیلی تنگ شده...شرمنده ام....خیلی شرمنده....خدایا...میشه به من رحم کنی؟میشه بدی ام رو با خوبی جبران کنی؟میشه به روم نیاری،هیچی رو؟؟خدایا آغوشت هنوزم برای من جا داره؟؟؟"
یک ساعتی تو همین حال بودم.
یکی از مامان ها که روسری اش رو لبنانی بسته بود.یه لیوان چایی داد دستم.
"عزیزم...این رو بخورید.نبات اش تبرک...
دیشب تو مجلس روضه پخش کردن.خدا ما رو یادش نمیره...مطمئن باش..."
چای خوش عطری بود.
بوی هل مشاممُ پر کرده بود.
لیوانش تمیز و براق بود،روش یه برچسب زده بودن
....به فدای لب عطشان حسین....
اشکم دوباره سرازیر شد.
"بخور عزیزم ....سلام بر امام حسین(ع).."
چایی رو یه نفس سر کشیدم.زیر بغلم گرفت و برد سمت سرویس بهداشتی.تو آینه خودم دیدم.
ترحم برانگیز شده بودم.
رژم پخش شده بود دور لبم تا چونه ام اومده بود.چشمام حالت بدی داشت.سیاهی های ریمل وحشتناک اش کرده بود.ریمل ضد آب اسنس ام ،انگار در برابر اشک های از ته دل ،مقاومتی نداشتن....
اینجا خبری از شیر پاکن اورال و لوسیون های گرون قیمت مک نبود.
با مایع دست شویی ،تمام صورتم رو شستم.
محکم.... اون قدر که انگار داشتم از چهره ام انتقام می گرفتم....
وقتی اومدم بیرون،همه نگاهشون رو از من دزدین....
بعد مدتی سرپرستار بخش اومد.
"خانم ها،
آقای دکتر دارن میان،آماده باشید."
⬅️ادامه دارد....
🖌نویسنده : مریم حق گو
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
☂⃢ 🦋
هر خانمی که چادربه سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا میکنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حقتعالی قرار گیرد
#شهیدحسینمحرابی 🕊
#وصیت_شهدا 🌷
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
49.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘دیـدن این فیـلم واجـب اسـت...
⭕️تاپـایـان ببـینیـد...
#زن_عفت_افتخار
@hejabuni
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
🔺 بیا لگد بزن!
به من،به تو،به او،به ما،بیا لگد بزن
که تا دلت خُنَک شود مرا لگد بزن
لگد مُد است، پس لگد پران محترم!
عقب نمان! به "آرمان" ما لگد بزن
برای قدردانی از شهید راه میهنت!
تو نعل تازه کن، به لاله ها لگد بزن
به خاطر بُتان به بُت شکن تبر بزن
به نفع ساحران تو بر عصا لگد بزن
هنر که داری و سلیقه در لگد زدن
تو با سرود و شعر و سینما لگد بزن
برای حق زن بیا لگد بزن به زن
به عفت و حجاب و بر حیا لگد بزن
زپشت،بسکهخنجر ازتو خوردهایم آشنا!
لگد چه درد دارد؟ آه! آشنا! لگد بزن
رفیقونارفیق،خوبوبد،چهفرقمیکند؟
دو چشم خود ببند و با دو پا لگد بزن
بکش خطی به روی دال نقد و نق بزن
به دین و داد و دانش و دوا لگد بزن
✍ سرودهیکی از اعضای فعال دانشگاه حجاب
#شعر #حجاب
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
🍂 #جمعه_های_انتظار
تنهــــــــــــــا امامِ زمین، مــــــــــقتدایِ شــهر!
تنها چه میکنی! تو کجایی! کجایِ شهر؟
هر روز دیده میشَوی، اما کسی تو را،
نشناخت، ای غریبهترین آشنایِ شهر
جمعه، دوباره آمد و بغض و فراق و اشک،
آقــــا! دلــــم گــــــرفته شبیهِ هــــــوایِ شــــــهر:)!
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره 0⃣7⃣
(( تبدیل چادر ساده به ملی ))
《برای دختر کوچولوت چادر ملی بدوز》
🔹 چادر ملی رو به بزرگسالان توصیه نمیکنیم چون جزء چادرهای جذب هست و پوشانندگی زیادی در مقابل نامحرم ندارد . در واقع تفاوت چندانی با مانتو ندارد!
💛 برای دیدن خیاطی های آسون دیگهمون #آموزش_خیاطی رو جستجو کنید
#دوخت_چادر #آموزش_چادر_ملی #چادر #چادر_ملی_کودک #خیاطی_آسان #خیاطی_بدون_الگو
═ೋ❅✂️❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
#داستانک #داستان_کوتاه بـا من بمان❤️ ... #پارت_پنجم آوین تنها تو تخت اش خواب بود.... بالاسرش رفت
#داستانک
#داستان_کوتاه
بـا من بمان❤️ ...
#پارت_ششم
مادرها رفتن بالای سر بچه شون....
من توان راه رفتن نداشتم.اینکه امروزم دکتر بگه باید بازم مهمان بیمارستان باشی ، برام سنگین بود.....
دکتر نوبت به نوبت بالای سر نوزادان میرفت.بچه های بیچاره.چه قدر معصوم بودن،چه قدر محیط غمگین بود....
اخی اون دختره چه بامزه اس....لپ هاش آویزونه...اون نوزاد چه پاهای خوشگلی داره....چطور چشمم رو،روی همه کس بسته بودم.طفلک های معصوم....
نوبت آوین بود....پرستار جواب آزمایش و اکو قلب رو نشون دکتر داد.یه سری اطلاعات پزشکی رد و بدل کردن....همه چشمشون به من بود.من چشمم به دکتر...
برگشت سمت من....بی اختیار اشکهام میریخت.
گفت:"اشک خوشحالیه دیگه خانم ساغری؟شما می تونید امروز آوین رو ببرید خونه....آزمایش ها نرمال شدن...
یه سوراخ روی قلبش داره که پیش بینی مون اینه که بسته میشه خودش....فقط هر سه ماه چکاپ لازم داره.پیش متخصص قلب نوزادان،دکتر فتحی،البته سعی کنید تا شش ماهگی،هر ماه تحت نظر باشه....دارویی هم نداره.فقط مراقبت از خودتون و آوین...."
دکتر رفت سراغ نوزاد بعدی....
من رفتم بالا سر بچه ام....بیدار بود و تو تخت تقلا میکرد.بهش شیر دادم.برای اولین بار با تمام امید....امید به بودن...
به زندگی....
زنگ زدم به امیر....
"میتونی بیای دنبال من و #امیررضا....
لطفا مانتو مشکی ام رو هم بیار.....
به مامانت بگو ،نذرش قبول شد....
امیررضا داره میاد خونه.....بیا....بیا تا برات بگم تو چند ساعت چی شد...."
گریه امون نمیداد تا حرفی بزنم...
اون #معجزه برای نجات امیررضا نبود....
بلکه برای نجات من بود....
نجات از دنیایی که برای خودم ساختم.
اون صدای شکستن، دنیای من رو ساخت....
باورم نمیشد....این امتحان فقط برای من بود...برای اینکه به خودم بیام...
تا من برگردم به آغوش امن خدا....
به حرم #امام_رضا....
اینجا برام حکم بهشت رو داره...
امیر تو این صحن اولین بار ایستاد...
راه رفت...
حرف زد و حالا مشغول بازی ....
🔚پایان
🖌نویسنده : مریم حق گو
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ✨ عضویت ایران در شانگهای و ورود دگرگونی در نظم جهانی به فاز عملیاتی ایران در حالی ب
داستان سلاح ورزی رو حتما شنیدید...
کسی که خیلی عیان و آشکار توییتهایی بر ضد نظام و انقلاب و در همراهی با اغتشاشگران و خارج نشینان می نوشت، به سمت خیلی مهمی در اقتصاد کشور دست پیدا کرد...
خیلیا روی این قضیه حساس شدند و کلی هم حرف و حدیث به وجود اومد. اما به نظر من دو نکته خیلی مهمتره:
۱- افرادی که برای انتخاب رئیس اتاق بازرگانی حق رای داشتند و به ایشون رای دادند، اکثریت همفکر ایشونن و یا نسبت به اینجور مسائل خنثی که این قضیه رو وحشت ناک می کنه و نشون میده که چقدر تفکر سلاح ورزی گونه، پشت این انتخاب وجود داره...
۲- حالا این سلاح ورزی آشکارا توییت زد و خودش رو لو داد و ما سر و صدا می کنیم. چه بسیارند افرادی که در سیستم اقتصادی نفوذ بسیاری دارند اما ضدیتشون با انقلاب و نظام و آرمانهای حضرت امام و رهبری رو لو نمیدن... موذیانه و مرموزانه میشینن رو صندلیشون و کارشون رو میکنن. و چه بسا که حتی دم از ولایت و رهبری هم می زنن ولی در باطن ضد انقلاب هستن و بدون اینکه دستشونو رو کنن پروژه های دشمن رو عملیاتی می کنن.
حالا اینا یک طرف، اونایی که به اسم علم روز و مکتب نئولیبرالی اقتصاد کشور رو به فساد می کشونن هم یک طرف...
مشکل اقتصاد ما اینانند...
@sarab_nama
@hejabuni
Part06_حماسه حسینی.mp3
8.39M
🏴حماسه حسینی
📚این کتاب تفسیر استاد مطهری از نهضت و قیام حسینی است با رویکرد اجتماعی، شخصیتی و سیاسی امام حسین( ع ).
📌 تحریفات در واقعه تاریخی کربلا، شعارهای عاشورا و جایگاه امر به معروف و نهی ازمنکر از موضوعات کتاب است.
@hejabuni