فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛 چشم و دل سیری در اروپا و آمریکا
🔴 تفاوت زن باحجاب و بی حجاب در خیابان های امریکا
📌 قضاوت باشما
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#درسهای_یک_فتنه
بخش بیست و یکم
🔶 وقتی آدم یه چرخی میزنه توی سایت ها و آمار فساد و دزدی کشورهای مختلف رو میبینه تازه متوجه میشه که انگار به ما دروغ گفته شده.
همین کانال های طنز و ورزشی و خبری زرد رو اگه دنبال کنید میبنید شبانه روز سر هر موضوعی که میشه شروع به خودتحقیری میکنند و ایران رو بدترین کشور جهان معرفی میکنند که همه باید از این کشور مهاجرت کنند!!!
🔸 به بعضیا که عمیقا تحت تاثیر رسانه های ضدانقلاب هستند وقتی این آمارها رو میگی اول تعجب میکنن بعدش میگن خب اونا که دین ندارند و طبیعیه این اختلاسها و دزدی ها. پس چرا توی جمهوری اسلامی که ادعای دینداری میشه دزدی هست؟
اول بگم که شما تا قبلش اصلا فساد اونا رو قبول نداشتی! اما خب بگذریم. بریم برای ادامه پاسخ به شما.
⭕️ وقتی ما به اختلاس هایی که در کشورمون رخ داده نگاه میکنیم تقریبا همشون توسط کسانی انجام شده که کاملا "غربزده" بودند. کسانی که خودشون رو روشنفکر میدونستند و گاهی علیه دین حرف میزدند.
بنابراین به اختلاس در ایران هم که میرسیم بازم پای غرب و غربی ها وسطه. هر جایی هر مقدار که تفکر غرب رفته اونجا به خرابی و فساد کشونده. در واقع دزدهای جامعه ما هم تربیت شدگان فرهنگ غرب بودند...
پس اینجا بازم مقصر اسلام نیست که ما بخوایم یقه دین رو بگیریم.
⭕️ اگه یه جایی هم افرادی مثل خاتمی و روحانی فساد کردند ما که نباید ساده باشیم و فریب ریش و تسبیح کسی رو بخوریم. این افراد عملا بی دین هایی بودند که برای فریب مردم و جذب آراء اونا با لباس دین وارد جامعه شدند خودشون هم بارها علیه دین صحبت کردند.
هییییچ وقت در طول تاریخ انقلاب سابقه نداشته که یه انسان مومن واقعی بخواد اختلاس و دزدی کنه.
📌ادامه دارد۔۔۔
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂|°•
آقاے مــن
بیا ڪہ خیرے ندیدیم از ضمیرِ
این و آن ...
#استوری #تولیدی #صاحب_الزمان
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 17ستاره سهیل رز سفید را بوسید و دوباره سر جیبش گذاشت. ستاره سرخ و سفید شد. نگاهش را
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
١٨ستاره سهیل
وارد راهروی ورودی خانه شد. فضای خانه تقریبا ساکت بود. تنها صدای فرود آمدن سوزن چرخ خیاطی روی پارچههای مشتری عفت از اتاق میآمد.
نگاهی به آیینه آویزِ سمت چپش انداخت. صورت سفیدش رنگپریدگیاش را بیشتر نمایان میکرد. لبهایش از نگرانی خشک بهنظر میرسید. نفس عمیقی کشید و خواست که یکراست به سمت اتاقش برود. تردید و اضطراب، قدمهایش را کند کرده بود.
با صدای عمو متوقف شد.
-صبرینا!
لحظهای حس کرد قلبش هم به همراه قدمهایش، ایستاد. عمو تنها زمانی که یاد برادرش میافتاد اینطور خطابش میکرد.
بهآرامی برگشت. عمو روی مبل نشسته بود. یک دستش را روی پشتی مبل دراز کرده بود و با کف دست دیگرش آرام روی زانویش ضربه میزد. با سر اشاره کرد که کنارش بنشیند.
ستاره مردد همان جایی نشست، که عمو اشاره کرده بود.
سعی کرد لرزشی در صدایش نباشد.
-جانم عمو؟
در دلش هزار بار خدا را صدا زد و از او کمک خواست.
عمو کمی بهطرفش چرخید. ابهت نگاه مردانهاش، دلش را لرزاند. سعی کرد خودش شروع کند.
-عموجون، گفتم که ببخشید! باور کنین وقتی با مینو حرف میزنم، اصلا زمان یادم میره. من دیگه بزرگ شدم.. تو رو خدا الکی حرص نخورین.
-عمو! یه سوال ازت میپرسم راستشو بهم بگو.
ستاره آب دهانش را به سختی قورت داد.
-از اینکه با ما زندگی میکنی ناراحتی؟ کموکسری چیزی تو زندگیت حس میکنی؟
- این چه حرفیه عمو؟
-پس چرا اینقدر عوض شدی؟ بخدا بعضی وقتا نمیشناسمت.
-عمو کی گفته من عوض شدم؟ شما مشکلتون این چهارتا شاخه موی منه که بیرونه؟ آخه شخصیت آدم میتونه با چندتا شاخه مو عوض بشه؟
-عمو من کی از موهات حرف زدم؟ تو یادگار حسین خدابیامرزی. دلم میخواد بهترین زندگیو داشته باشی! دلم طاقت نمیاره تا این موقع شب بیرون باشی. جواب اون خدابیامرزو چی بدم؟
- بابام اگر خیلی نگرانم بود، میموند که مراقبم باشه، نه اینکه تنهام بذاره! تازه عمو جون، دوره زمونه عوض شده نه من! یکی خدا رو این شکلی قبول داره، یکی هم با ریش و تسبیح!
لبش را گزید. لحنش طعم تلخ کنایه میداد. حرفش را ادامه داد تا در میان صحبتهایش طعنهاش پنهان شود.
-اما من بزرگ شدم. بیست و یکسالمه! میدونم دارم کجا میرم، با کی میرم. حواسم به همهچی هست.
عمو آهی کشید و سرش را پایین انداخت. نگاهش به پای ستاره افتاد.
خط قرمزرنگی روی سفیدی ساق پایش خودنمایی میکرد. با نگرانی پرسید: «پات چی شده؟»
ستاره نگاهش را به سمت پایش کشاند.
فکری در ذهنش جرقه زد. سعی کرد لحنش معصومانه و بیگناه به نظر برسد.
«تو مسجد امشب خوردم زمین.»
-مسجد؟
ستاره بریدهبریده جواب داد:
«موقع نماز مغرب.. تو مسجد.. همین.. چند تا خیابون بالاتر.. وسایل ساختمونسازی تو حیاط مسجد ریخته بود رو زمین.. من.. ندیدم، خوردم زمین...»
چهره گرفته عمو با شنیدن اسم مسجد باز شد. چشمانش انگار بهتر ستاره را میدید.
-قربون دختر گلم برم من! فداش بشم... راست میگی ستاره! یکی هم این شکلی اعتقاداتشو نگه میداره! ان شاء الله عاقبت به خیر بشی دخترم! ازم دلگیر نشو عموجون، هرچی میگم فقط به خاطر اینه که نگرانتم.
ستاره که در بهت و حیرت بود و شاید شرمنده، نسبتبه خدایی که با یک جرقه ذهنی و چند کلمه آبرویش را خرید. تمام اتفاقات آن روز مانند پتکی بر سرش کوبیده شد.
بغضی که در این مدت حسابی گلویش را فشرده بود، بالاخره در برابر چشمان نگران عمویش شکست.
❌ کپی این رمان به هر نحو ممنوع!
✅ کپی بقیه پست های کانال تماما آزاد
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 🔰آیا دریای خزر رو به روسیه فروختیم؟! هر کی این حرف رو زد بهش بگید سهم روسیه از دریای
🔴به روز باشیم
#نشر_مجدد
🔰 مشکل اقتصادی رو چی میگی؟!
بعضیا هم هستن که میگن بله ما هم میدونیم مهسا امینی بهانه هست و ما هم با اغتشاشات مخالفیم، اما نمی تونیم چشمامونو رو اینهمه فساد و تبعیض و گرونی و ... ببندیم.
در جواب باید گفت که این امور نسبی هستند. و برای اینکه ببینیم آیا واقعا کشور ما در این زمینه وضعیت خوبی داره یا نه باید ببینیم ما کجاییم و کشورهای دیگه کجان؟!
ضمن اینکه باید ببینیم واقعا مشکلات به اون بزرگی که در ذهن ما شکل گرفتند، وجود دارند یا اینکه نه اینم کار رسانه ای هست که طوری وانمود می کنه که انگار هر چی تو کشور ماست مشکله و هر چی در کشورهای دیگه هست، خوشگله.
و همینطور در اینجور قضایا باید به داده های کلی توجه کرد نه داده های جزئی. چون کاری که رسانه ها میکنن اینه که از کوچکترین و ریزترین مشکل خبر تهیه می کنن و اونو به کل نظام نسبت میدن. از اون سمت هم چون ما در کشورهای دیگه نیستیم و از مشکلات اونا بی اطلاعیم، تصور می کنیم اینا فقط مال ماست.
در مسئله ی اختلاس باید گفت که توی همه جای دنیا اتفاق میفته. تو همین کره جنوبی، یکی حتی پولهای بلوکه شده ی ایران در کشورشونو، بالا کشیده بود. و یا سران کشورهای عربی همشون شاه دزدن. چون کلی امکانات و ثروت تو مشتشونه. کلی کاخ در مناطق مختلف، کلی حساب تو بانکهای خارجی، حتی تو کشورهای دیگه هم واسه خودشون کاخ دارن.
حالا تو کشور ما اگه یه مسئولی یه خونه ی پونصد متری داشته باشه ما ازش ابراز انزجار می کنیم و حق هم داریم. اما چطوری اونایی که از حکومت سلطنتی قطر و امارات تعریف و تمجید می کنن از این قضایا تو کشور ما انتقاد می کنن؟! و یا چطوری اونایی که از پهلویها با اونهمه زمین خواری و دروی ثروت ملی به نفع خودشون که هر کدومشون ده تا کاخ داشتن، از جمهوری اسلامی انتقاد می کنن؟! اینا کار رسانه هاست که ذهنها رو هر طور که دلشون می خواد مدیریت می کنن.
از فساد اکبر طبری طوری تحلیل می نویسن که نهایتا حتی رهبر ساده زیست ما رو هم متهم کنن!!! در حالی که این شخص رو خود این نظام محاکمه کرد و به اطلاع مردم رسوند.
مشکلات اقتصادی اروپا و آمریکا و بحث بی خانمانها، و کارتن خوابها و گرونی انرژی و خیلی چیزای دیگه رو یادمون میره. و اساسا یادمون میره که اینا در شرایطی این مشکلات رو دارن که هیچ تحریمی رو تجربه نمیکنن.
البته جدیدا که مشکلات عدیده ی کشورهای اروپایی و آمریکایی رو شد، رسانه ها برای تخریب جمهوری اسلامی از چند کشور کوچیک عربی زیاد حرف میزنن.
در حالی که این کشورها اولا جمعیت بسیار کمی دارن. و با این وجود بعضا تا ده برابر ما نفت میفروشن. ما اگه در روز یک میلیون بشکه نفت بفروشیم اونا ده میلیون بشکه نفت میفروشن.
با این وجود زیاد وضع عالی تری نسبت به ما ندارن. ولی بزرگترین چالش رو به روشون اینه که تا هفتاد یا نهایتا صد سال آینده دیگه خبری از نفت نیست.
ما که نمی تونیم مثل این کشورها همیشه وابسته و واداده باشیم. ما داریم با استقلال کامل روی علم و صنعت کار می کنیم تا خودمون قدرت بزرگی بشیم در حال و آینده...
در این مسیر دشمن تا میتونه مانع تراشی می کنه. چون میدونه هر وقت بخواد کشورهای کوچیک و ضعیفی مثل عربستان و امارات رو میتونه فیتیله پیچ کنه ولی به راحتی نمی تونه جمهوری اسلامی رو از پا در بیاره.
واسه همین از ابتدای انقلاب با کلی ترفند خواستند که این مسیر رو منحرف کنند. از راه انداختن جنگ تحمیلی گرفته تا تحریم و کار رسانه ای و ایجاد گروهکهای تروریستی مختلفی مثل القاعده و داعش و ...
وقتی میبینن تو جنگ نظامی حریف ما نمیشن، رو جنگ روانی بیشتر کار میکنن تا خود مردم با دست خودشون کشورشونو، به خاک و خون بکشن و آخرش تجزیه طلبها از یک طرف و ناتو و صهیونیزم و آمریکا از طرف دیگه وارد این کشور بشن و به صغیر و کبیر رحم نکنن...
برگردیم به جایگاه خودمون در حال حاضر. گفتیم که دشمن برای جلوگیری از موفقیت ما خیلی کار میکنه اما با این وجود وقتی به داده های کلان و کلی که مراجعه میشه میبینیم که ما در بسیاری از حوزه ها در اوج عزت هستیم. در سرعت رشد علم، در صنعت هوافضا، در نانوتکنولوژی، در هسته ای، در پزشکی، در سلولهای بنیادی، در پهپاد و موشک های نقطه زن و ... به جایگاه خیلی خوبی در جهان رسیدیم. همشونم مستقل و با تکیه به توان داخلی.
در اقتصاد هم طبق گزارش صندوق بین المللی پول، چهاردهمین اقتصاد بزرگ دنیا شدیم و جدیدا با همکاریهای اقتصادی با کشورهای مستقل، اتفاقات خوبی هم در راهه که بر کسی پوشیده نیست.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
005.mp3
2.95M
#جهاد_تبیین 5
✅ فضای مجازی مهم ترین ابزار ما برای مقابله با دشمن است
✔️ برنامه عادی زندگیتون رو تغییر بدید بر اساس دستور جهاد تبیین
🔸 استاد پناهیان
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
📍 #بینالملل
👆 کافیه روی این هشتک کلیک کنید.
✍ بیش از ۸۰۰ پست درباره زن در غرب
🔖 تماما با منبع از خود سایت های انگلیسی زبان.
♦️ غرب گل و بلبل نیست.
🔞 غرب بدون روتوش اینه👇
📍 #بینالملل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درسهای_یک_فتنه
بخش بیست و دوم
🔸 خب سوال اصلی چی بود؟
این همه فساد چرا گیردادن به حجاب⁉️
❇️ با توجه به مطالب قبلی مشخص شد که اصلا اینطور نیست که فساد فقط در ایران باشه. اصلا هم اینطور نیست که فساد در ایران بیشتر از سایر کشورها باشه حتی کمتر هم هست.
✅ دلیل این کم بودن هم بیشتر بر میگرده به "هویت اصیل ایرانیان و فرهنگ تشیع". محبت به اهل بیت علیهم السلام و انواع فعالیت های فرهنگی مثل هیات ها و مساجد و مراسمات ادعیه و اعتکاف و خصوصا #اربعین موجب شده که مردم ایران نسبت به سایر کشور ها جرم و جنایت کمتری مرتکب بشن
⭕️ ضمن اینکه عموما کسانی هم که اهل جرم و جنایت هستند به خاطر تاثیر پذیری از فرهنگ غرب بوده. هر شهری که بیشتر غربزده شده باشه آمار فساد و حنایاتش بیشتره.
پس تا اینجا مشخص شد که اسلام هیچ وقت موجب افزایش فساد نشده که عمیقا هم باعث کاهش فساد شده.
🔺 اما در کار رسانه ای جوری به ذهن مخاطب القاء میشه که انگار هرچی فساد و بدبختیه زیر سر اسلام و روحانیت هست.
👈🏼 یکی از شگردهای رسانه ای مهم دشمن اینه که همیشه نقاط قوت ما رو تبدیل به نقاط ضعف کرده.
یعنی اسلام و روحانیت که نقطه قوت انقلاب اسلامی هست رو انقدر علیهش تبلیغ کردن که همه این دو تا رو عامل بدبختی و مشکلات کشور میدونند!
در حالی که یه محاسبه ساده نشون میده که قضیه کاملا برعکس هست...
📌ادامه دارد۔۔۔
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ #بی_روسری_قشنگترم!
⭕️ #آزادی_محض!
#حجاب #اعتراض #لبیک_یا_خامنه_ای
•┈••✾☘️🕊☘️✾••┈•
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم #نشر_مجدد 🔰 مشکل اقتصادی رو چی میگی؟! بعضیا هم هستن که میگن بله ما هم میدونیم مهسا ا
🔴به روز باشیم
🔰 آیا تحریم ها برای حکومت وضع میشه و بر ضد مردم نیست؟!
حکومت ایران برآمده از رای و نظر مردم بوده و هست. از ابتدای انقلاب جنگ و تحریم علیه مردم راه انداختن تا مردم از انقلاب خودشون خسته بشن. این ترفند دشمن هست. خودش زخم می زنه و خودش هم روی زخم میشینه.
نمیشه از یک طرف تحریم کنی تا اقتصاد یک کشور رو به قول خودت فلج کنی، و از یک طرف هم بگی حکومت به مردم رسیدگی نمی کنه و اقتصاد ایران مشکل داره... اگه راست میگی و دلت واسه مردم میسوزه تحریم رو بردار تا حکومت راحت تر به مردمش رسیدگی کنه. این یک تناقض آشکار هست که دست دشمن رو رو می کنه
البته به لطف خدا با وجود تمامی مشکلاتی که جلو پای ما قرار دادن، باز هم نتونستن موفق بشن و ایران روز به روز داره قوی تر میشه تا جایی که به کابوسی برای دشمن تبدیل شده و ازش به عنوان قدرت برتر منطقه ای یاد میشه.
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ١٨ستاره سهیل وارد راهروی ورودی خانه شد. فضای خانه تقریبا ساکت بود. تنها صدای فرود آ
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
١٩ستاره سهیل
هقهق گریهاش گرفت. خودش میدانست چرا گریه میکند، اما سعی کرد، طبق برداشت عمویش وانمود کند. راه دیگری برایش نمانده بود.
-عمو داری گریه میکنی؟ من بمیرم اشکتو نبینم دختر سرتو بگیر بالا. ستاره، عمو!
- چرا شما اینقدر به من بدبینین عمو؟ چرا اینقدر نصیحتم میکنین؟ مگه من بچهام؟ به پیر، به پیغمبر، من بزرگ شدم. اگه ناراحتین من از اینجا میرم. مزاحم زندگیتون نمیشم.
عمو کمی خودش را جلوتر کشید. سر ستاره روی سینهاش گذاشت و دستانش را دور بازوانش انداخت.
-گریه نکن عمو! منم سر پیری یه غری میزنم. یهچیزی میگم. فکر میکنم جوونا همه باید مثل زمونهی ما باشن. الحمدلله تو اهل نمازی. من دلم قرصه. فقط دلم میخواد.. اصلا هیچی! اشکاتو پاککن. یعنی چی ازینجا میری؟ مگه من مردم عمو؟ امان از دست شما جوونا، کاری میکنین آخرش آدم خودش بیاد معذرتخواهی کنه.
ستاره در میان هقهق گریه خندهاش گرفت. با صدای خش داری گفت: «خدا نکنه عمو! منظوری نداشتم.»
اشکهایش را پاک کرد.
-ها، عمو! بخند قربونت برم.
صدای خنده دونفره شان بلند شد. کمی آنطرفتر، عفت از اتاقش بیرون آمده بود. درحالیکه دستش روی چهارچوب در اتاق و متری را دور گردنش قرار داشت به آنها نگاه کرد، جلوتر آمد. با هرقدم که به سمت همسرش نزدیک میشد لبخندش پهنتر میشد.
عمو درحالیکه به ستاره میگفت دختر خودمی، سر ستاره را بوسید و نگاهی به عفت انداخت.
-بهبه عفت خانم خودمون!
عفت گردنش را کج کرد و سعی کرد با لبخندش را حفظ کند.
-برادرزاده و عمو چه دل و قلوهای میدن! چایی میخورین براتون بیارم؟
عمو به مبل تکیه داد. دستش را روی زانویش کشید.
-بیار، قربون دستت.
بعد نگاهی پرسشگر به برادرزادهاش انداخت. ستاره بینیاش را بالا کشید. از روی مبل بلند شد.
-نه، عفت جون! خستهام. خوابم میاد.
از کنار عفت که رد شد، دستان یخکردهاش را که روی بازویش کشیده شد، حس کرد.
-عزیزم! خوب بخوابی.
وارد اتاق شد. شالش را باز کرد و روی تخت انداخت. خودش هم درست همانجا، کنارش نشست. دلش هنوز گریه میخواست. طاق باز روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد. در ذهنش اما تماشاچی اتفاقاتی بود که جلو چشمانش رژه میرفت. رفتنش به مسجد، آن خانم چادری که در سرویسها دیده بود، زمین خوردنش، آن آقای روحانی و خانم بداخلاقی که به او تهمت زده بود و طعنههای بیامان دلسا.
با خودش فکر کرد که بدشانسترین دختر دنیاست.
به پهلو خوابید. خیسی بالش را زیر گونههایش حس کرد. آنقدر غرق افکارش شده بود که اشک ریختنش را احساس نکرده بود. قطرات اشک، گلهای صورتی بالشش را پررنگتر، جلوه میداد.
صدای پیام گوشیاش را شنید. در دلش گفت:"حالم از همتون بهم میخوره" با پایش ضربهای محکم به کیف زد.
کیف، با صدای زیاد روی زمین پرت شد. صدای شکستن چیزی از درون کیفش بلند شد.
چشمانش داشت سنگین میشد. یادش آمد که چطور نماز نخوانده را، خدا در برابر عمویش، خوانده حساب کرده بود. نگاهی به ساعت دیواری روی اتاقش انداخت. عقربههای قلب مانند، ساعت یک و پانزده دقیقه را نشان میداد.
میدانست که دیگر نمازش قضا شده، ولی چیزی نمیگذاشت راحت بخوابد. چند بار پهلو به پهلو شد. تا اینکه پنج دقیقه بعد، تصمیم گرفت بعد از قضای نمازش بخوابد.
دلش نمیخواست برای وضو گرفتن، از اتاق بیرون برود. دوست نداشت دوباره مورد بازجویی و نصیحت قرار بگیرد. یادش آمد که گاهی عمو با بطری آب، وضو گرفته بود. به سمت کمد لباسیاش رفت. حوله سبزرنگی را برداشت.
چهارزانو گوشهاتاق، پایین پنجره نشست. حوله را روی پاهایش گذاشت و با آب بطری که روی میزش بود، وضو گرفت.
چادر نماز کرم رنگش را از روی صندلی برداشت. قبل از اینکه نماز بخواند، به سمت کشوی میزش رفت. جعبه بزرگ رنگی را بیرون آورد. درش را باز کرد. چنددقیقهای چشمانش را بست و فقط بویش کرد. بوی عطر یاس داخل جعبه، تمام فضای اتاق را پر کرد. اما خیلی سریع در جعبه را بست و سرجایش گذاشت.
کمی گشت تا مهری از بین وسایلش پیدا کرد و نمازش را خواند. بعد از نماز چنددقیقهای بیحرکت نشست. همانطور که به مهر زل زده بود، اشک میریخت. نگاهی به ناخنهای لاک زدهاش انداخت. یادش رفته بود قبل از وضو لاکش را پاک کند،اما گشت و گشت به دنبال توجیهی برای رفتارش.
-من بدون لاکم وضو میگرفتم، نمازم بهتر ازاین نمیشد. فقط میخواستم بیحساب بشیم، که شدیم. ازین زندگی خسته شدم، میفهمی؟ به همه خوبْ خوبْ رسید ، به ما که رسید ته کشید.
و این توجیه، آغاز توجیههای بعدی زندگیاش را رقم زد.
روی زمین، کنار مهرش دراز کشید. دانههای اشک، مهرش را خیس کرد. با بوی نَم مهر تربتش خواب رفت.
❌کپی رمان ممنوع!
✅ کپی بقیه پست ها آزاد
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓