#تجربه_شما
#از_شیر_گرفتن
من هم به روش تدریجی دخترم رو از شیر گرفتم و خیلی راضی بودم😊
یه مورد بعد از قطع کامل شیر به من خیلی کمک کرد:
اولین شبی که بهش شیر ندادم قاعدتاً تا صبح بی قراری کرد. به هر روشی بود آرومش کردم.
صبحش که بیدار شد، گفتم بدو بریم بازار یه هدیه برات بخریم، به مناسبت بزرگ شدنت و گذشتن از مرحله شیر خوردن!
هربار که چشمش به هدیه میفتاد ذوق میکرد و به همه نشون میداد میگفت هدیه بزرگ شدنمه چون دیگه شیر نمیخورم.
اینجوری دیگه خودش احساس بزرگ شدن میکرد و درخواست شیر نداشت.
البته از قبل بهش وعده جایزه نداده بودم که منتظرش باشه.
@hejrat_kon
#تجربه_شما
#از_شیر_گرفتن
سلام خانم دکتر من متولد ۷۴ و مادر ۳ فرزند هستم
البته سومی تو راهه😅
پسر اولم رو عالی از شیر گرفتم ولی دومی رو بخاطر بارداری برنامه ریزی نشده، خیلی بد از شیر گرفتم
پسر اول رو طی یک پروسه یک ماهه از شیر گرفتم به این صورت که اول از حذف تدریجی شیر روز شروع کردم ۲ هفته ی اول فقط روزها شیرش رو کم میکنیم و ۲ هفته دوم هم شب هم روز؛
یه دفتر چه یادداشت تهیه میکنیم و تو اولین روز تعداد دفعات شیر دهی رو مینویسیم و هر روز نسبت به روز قبل یک وعده رو حذف میکنیم طوری واسه حذف شیر برنامه ریزی میکنیم که روزای آخر فقط یک وعده در روز باقی بمونه و روز آخر هم یک وعده رو حذف میکنیم
طی این یکماه بچه خود به خود عادت میکنه به خوردن غذای بیشتر
شبها هم همینطور طی ۲ هفته تعداد دفعات شیر دهی رو بتدریج کم میکنم و وقتی کودک درخواست شیر کرد یا بهش یه مقدار آب میدیم یا توی تاب تکونش میدیم یا روی پا میزاریم چند شب آخر فقط یک وعده شیر میدیم و شب آخر هم اون یک وعده رو حذف میکنیم
شب آخر شب سختیه و مسلما همراهی پدر رو میطلبه.
@hejrat_kon
#تجربه_شما
#از_شیر_گرفتن
منم تدریجی از شیر گرفتم دخترمو
اول وعده های غیر از زمان خواب
تا میومد شیر بخوره میگفتم مامان وقت خواب شیر میخوریم
الان کار دارم
الان بازی کن و...
قبول میکرد
حدود یه ماه این مرحله طول کشید
هربار وقتی میخواست بخوابه و شیر بخوره بهش میگفتم
چند وقت دیگه که دو سالت شد میریم حرم
انار میخوریم
با شیر بای بای میکنیم
و دیگه شیر تموم
بعد دیگه با لالایی میخوابیم
هی اینا رو با هم تکرار میکردیم و کلمه های مهم رو دخترم میگفت
روز حادثه😁 هم هی این المان ها رو تکرار کردیم و پررنگ کردیم
حدودا سه شب مجبور شدیم با ماشین برگردونیمش تا بخوابه
بعد هم دو سه شب روی تاب و بغل و ...
بعد دیگه خودش میگفت خودم میخوابم و به هیچ کدوم وابسته نشد الحمدلله
@hejrat_kon
#تجربه_شما
#از_شیر_گرفتن
سلام
من هم روش تدریجی رو اجرا کردم و اصلا پسرم رو از هیچی نترسوندم ولی متاسفانه بزرگترین اشتباهم این بود که پسرم رو زود از شیر گرفتم (یک سال و هفت ماهگی) از بس که اطرافیان گفتن که کافیشه.
ولی بعد از اون من یک تجربه گرفتم و اون این بود علاوه بر اینکه شرایط روحی و جسمی بچه برای این اتفاق باید مهیا باشه، شرایط روحی و جسمی مادر هم باید مهیا باشه.
بخصوص روحی (از بعد مادرانه میگم: یعنی باید آماده باشی که قراره دیگه به فرزندت شیر ندی)
ولی من آمادگی روحی این اتفاق رو نداشتم و خیلی طول کشید که با این اتفاق کنار اومدم (بعد از شیر گرفتن خیلی دوست داشتم که هنوز هم به فرزندم شیر بدم به طوری که همسرم استرس این رو داشت که نکنه من دوباره به فرزندم شیر بدم)
الان که به فرزند بعدیم شیر میدم مدام به شیر دهی پسرم فکر میکنم.
هنوز هم نتونستم این موضوع رو برای خودم حلش کنم
از نظر من دوره شیر دهی بهترین روزای زندگی مادر و فرزند هست.
@hejrat_kon
#تجربه_شما
#از_شیر_گرفتن
سلام خانم دکتر عزیز
واسه از شیر گرفتن دخترم خونده بودم که شیر روزش رو به تدریج قطع کنید و شیر شبش رو یکدفعه
منم شیر روز رو از دو ماه قبلش یواش یواش حذف کردم فقط قبل خواب بعدازظهر شیر میخورد. برای حذف شیر قبل خواب بعدازظهرش با هم کتاب میخوندیم مخصوصا کتاب شعر خیلی دوست داشت. موقع کتاب خوندن یواش یواش خوابش میبرد. بعضی وقتام باباش بغلش میکرد میچرخوندش تا خوابش میبرد.
بعد از دو هفته شروع کردم برای حذف شیر شبش، توسل به حضرت رباب کردم.
شب اول دستش رو گرفت سینه م و خوابش برد، دلم براش غش میکرد، از چیزی که بهش وابسته شده بود قرار بود دل بکنه، مرحله سختی براش بود.... دیگه خوابش برد ولی نصفه شب که برا شیر بیدار شد اول میخواستم بهش شیر ندم بغلش کردم و چرخوندمش ولی خوابش نمیبرد کمرم داشت داغون میشد میخواستم بدمش بغل باباش قبول نمیکرد بیشتر گریه میکرد دیگه دیدم بچه داره هلاک میشه شیرش دادم و خوابوندمش.
با خودم گفتم وحی منزل که نیست بخوام شیر شبش رو یکدفعه قطع کنم، تدریجی جلو میرم. پس تا چند شب همون فقط شیر اخر شب موقع خوابش رو قطع کردم تا یواش یواش عادت کرد بدون شیر بخوابه. اون موقع ماه رمضان هم بود بعد از چند شب دیگه بیداری نصفه شبش همزمان میشد با سحری خوردن ما، از خواب بیدار میشد میومد کنار سفره سحریمون چیزی هم نمیخورد، نازش میکردم همون کنار سفره خوابش میبرد. بالخره بعد حدود دو هفته شیر شبش هم کاملا قطع شد.
@hejrat_kon
#تجربه_شما
#از_شیر_گرفتن
من پسرم رو در ۲۱ ماهگی به روش تدریجی گرفتم.یه تو راهی هم همون ماه نصیبم شد.با اینکه پسرم وابستگی و چسبندگی بهم نداشت اما بخاطر شرایط بارداری و تابستون داغ که نمیشد بریم بیرون توان مقابله باهاش برای تقاضای شیر رو نداشتم و کم کم عادت به مکیدن کنار سینه کرد. بعد دست گذاشتن روی سینه شد.
و من یه روز میگفتم نه یه روز که حال جسمی یا روحی خوبی نداشتم اجازه میدادم و هنوز این مشکل در ۴سالگی و حتی از شیر گرفتن دومی ادامه داره البته الان اصلا اجازه نمیدم. ولی بنظرم نداشتن اقتدار موجب این عادت شد. امیدوارم دیگران با لطافت و اقتدار از اول اجازه ایجاد همچین عاداتی رو ندن.
@hejrat_kon
#تجربه_شما
#مخاطبین
ماهم نیمه شعبان رفتیم چهارتاییمون کلا چهارتومن خرجمون شد، خرج ایران و عراق.
ما تا مرز رو با ماشین خودمون رفتیم هزینه اسکان که ندادیم تو حسینه ها بودیم چه نجف چه کربلا
غذا هم مهمون مضیف ها بودیم و کنسروجات بردیم.
فقط پول کرایه دادیم. نفری یک تومن شد.
همه جاهم رفتیم کاظمین و سامرا و سید محمد.
کل هزینه ایران و عراقمون 4تومن شد.
#الحمدلله
#تجربه_شما
#مخاطبین
ماهم ۲۷رجب تا ولادت امام سجاد علیه السلام عراق بودیم
نجف و کربلا یک روز هم سامرا وکاظمین(جمعا ده روز)
با ماشین خودمون از مشهد رفتیم..
نجف هتل بودیم
و کربلا حسینیه بودیم..
من وهمسرم و۳تا بچه هام کلا ۶میلیون خرج شد...
خیییلی عالی بود، ان شاءالله روزی همه مؤمنین 🌹😍
#تجربه_شما
#مخاطبین
ما قبل عیدرفتیم، سال تحویل کربلا بودیم.
باماشین خودمون تا مرز رفتیم، هشت روز سفر.
من وهمسرم و سه تا بچه، خرج غذا و هتل وکرایه شد ۴۵میلیون تومان😁✋
خواستم بگم تو پیک، قیمتا خیلی بالاست😅
اینم تجربه برعکس 😅
#تجربه_شما
#مخاطبین
تجربه من واسه چند سال پیشه...
قرار بود بریم وقت آتلیه عروس بگیریم
وقتی کارمون تموم شد، موقع برگشت از آتلیه یهو یه فقیری دیدم. و دچار احساس عذاب وجدان شدم؛ که چرا باید این خرجا رو کرد درحالی که میشه بجاش کمک کرد به نیازمندان....
با همسرم مشورت کردم
و قرار شد آتلیه رو فسخ کنیم و پولش رو شب عروسیم بدیم به فقرا
نگم براتون😍
قبل عروسیم آقا دعوتمون کرد کربلا 🥹😭
البته چون میخواستیم پر خرج نشه، چادر مسافرتی بردیم شبا اونجا میخوابیدیم! روزا هم حرم بودیم.
صبحونه ناهار شام هم پنیر خیار میخوردیم😄 از ششلیک و اینجور غذاها دلچسب تر بود 😋🙊
بعد که اومدیم، مشهد اسمم برا اعتکاف حرم در اومد!
بعدشم جاریم شب عروسی دوربین عکاسی حرفه ایش رو بدون اینکه خبر داشته باشم آورد و عکس گرفت ازم و خودش عکسا رو درست کرد واسم بدون هیچ هزینه ای 😌
#معامله_های_پرسود
#معامله_باخدا
#صددرصدسود
@hejrat_kon