دختر بزرگم: مامان میدونی من دوست دارم در آینده چه کاره بشم؟
میدونستم چیا تو ذهنشه ولی چون احتمال میدادم تغییر نظر داده باشه ترجیح دادم بگم: «نه، چی؟»
-: اصلا شما بگو، دوست داری من چه کاره بشم؟
+ : من؟!
-: آره دیگه تو ذهنتونه من چه کاره بشم؟
+: آخه چرا باید تو ذهن من یه همچین چیزی باشه
-: يعنی تا حالا بهش فکر نکردی؟
+: نه! من چرا باید به این فکر کنم که تو در آینده چه شغلی داشته باشی؟ آدم ها شغلشونو بر اساس علاقه، استعداد، شرایط محیطی، نیاز جامعه، مسائل روز و…انتخاب میکنن. من که تو نیستم، در آینده تو هم نیستم. خودت باید با جمع اینها تصميم بگیری
-: يعنی هیچ فکری درباره آینده من نکردی؟ هیچ آرزویی برام نداری؟ هیچی برا آینده م نمیخوای؟
+: چراااا مگه میشه نکرده باشم. ولی شغل خیلی جزئیه. واقعا حتی یک بار هم به این فکر نکردم که #من(!) دلم میخواد #تو در آینده چه کاره بشی! من چه کاره ام آخه؟! تصمیمیه که مال خودته. والدین شرایط رو فراهم میکنن. من حتی تو ذهنمم به جای تو که بالغ و عاقل خواهی شد تصمیمی نگرفتم. میخوای خیاط شو میخوای معلم شو، نویسنده شو، مهندس هوافضا، دکتر؛ چه فرقی داره واقعا؟ شغل ابزارِ معاش هست؛ #نقش_آفرینی خیلی فراتره. من برا بچههام چیزای مهم تر و بزرگتری میخوام. درباره آینده شون به چیزای مهم تری فکرمیکنم.
-: چی مثلاً؟
+: این که بهترین جایی باشن که میتونن
و اونجا
#وظیفه شونو انجام بدن، #درستکار باشن، از #ظرفیتها استفاده درست بکنن.
و مهم تر از این…
-: چی؟
+: عبد باشن؛ هرلحظه بدونن بنده خدا هستن.
و دعای من برای شما اینه «و اجعلنا للمتقین اماماً»
@hejrat_kon
هجرت | مامان دکتر |موحد
یک اصطلاحی هست که وقتی کسی چیزی به ما میگوید، میپرسیم «خبر است یا تحلیل؟»
يعنی مطلع هستی و خبر داری یا نه، براساس محاسبات و قرائن، تحلیل تو این است که گفتی.
مثلاً میگوید فلان کس در فلان منصب قرار خواهد گرفت. میپرسیم خبر است یا تحلیل؟ یعنی از جای معتبر شنیده ای که قرار است بیاید یا نه براساس شواهد موجود و سوابق و... پیشی بینی میکنی که قرار است این گونه شود؟
حالا من آن لحظه که معظم له فرمود «سوریه به وسیله جوانان سوری آزاد خواهد شد» با خودم گفتم یعنی خبر است یا تحلیل؟…
بعد گفتم هرکدام باشد فوقالعاده است!
اگر تحلیل است که عجب! این مرد چه دید و چطور محاسبه کرد؟ این حرف، همه تحلیلگران را شگفت زده کرد! از آن معادلههای چندمجهولی سخت بود!
اگر هم خبر است که صد عجب!
از نیازهای بزرگ آدم ها و جوامع این است که بتوانند علی الخصوص در بحران ها به کسی، به ستونی، به منبعی، به پیشوایی تکیه کنند. آیا برای ما خوشبختی از این بالاتر که کسی سکان دار است که «خبر» میدهد؟
البته که جنود شیطان هم آرام نمینشینند. تا همین جایش هم میبینیم که موریانه شک و بی اعتمادی و اما و اگر و «پس کِی» و «چرا دیر شد» و «چرا نمیشود» و چطور دارد پایه عقاید برخی مدعیان و دو آتشه های سابق ولایتمداری را میخورد.
جملات عجیبی مثل «اطلاعات غلط بهشان میرسد» و «در اطرافیان نفوذی هست» و «سانسور میشوند» و... را هم که از طیف ها و تفکرات خاص میشنویم.
#فتنه رنگ و شکلهای مختلف دارد.
خدایا خودت میدانی که حتی ذرهای به خودمان اعتماد و اتکا نداریم و همه چشم امید و تمنایمان این است که #تو ما را نگه داری و حفظ کنی…
@hejrat_kon
پینوشت:
این جملات از آیت الله میرباقری هم خواندنی است:
«هر پیغمبری، بهاندازۀ مأموریتش، پشتِ صحنۀ مأموریتش را هم میبیند، اما امّتها آن پشتِ صحنه نمیبینند. امتحان سخت در اینجاست.
امتحان سخت این است که اُمّت نمیداند موسای کلیم چه برنامهای دارد؟
در امتحاناتِ سخت، غیبِ امتحان در دست ما نیست. نمیدانیم چه خواهد شد. ما باید به پرچمدار راه که خدا او را انتخاب کرده و مأموریتی روی دوشش گذاشته است، اعتماد کنیم.»