eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
16.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
246 ویدیو
18 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ مادر پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
والا! بچگی خودشون رو یادشون رفته! 😢 الان توقع صلح و صفای بیست چهاری داریم از بچه‌ها! دعوا و کل کل خواهر برادری، بخشی از زندگی و رشد اون هاست امان از حوصله های آب رفته ما و خونه های کوچیک و همسایه های بی اعصاب و اطرافیان ذره بین به دست تحلیل گر!!
از این بچه‌ها و اتفاق ها🤭
و این مدل غذاخوردن ها
و این قشنگی ها... یخچالو خالی کرد ولی 😒😅
کجام؟ تو این اتاق و اون اتاق این اداره و اون اداره دنبال حق اولاد 😊 خب بدید دیگه چرا اذیت میکنید؟ 😢 وزارت مصوب کرده، دانشگاه ها چرا نمیدن؟! مگه چند تا دستیار متأهل بچه دار داريد که انقدر.... مگه چقد میشه برا یه دانشگاه؟ 😢 ولی برا ما میشه، مبلغیه برا خودش... کمک حالمونه... (برا من حداقل، چون هرچی هست ضربدر چهاره) بخشی از هزینه پرستار و مهد بچه و... رو از همین جاها میشه داد. پی‌نوشت : ۱- ما در تمام طول تحصیل پزشکی اجازه هیچگونه اشتغال حرفه‌ای و درآمد داشتن نداریم لذا دانشگاه خودش مبلغی رو به عنوان کمک هزینه میده. که حالا قرارگاه جمعیت وزارت مصوب کرده به ازای هر فرزند درصدی اضافه بشه (خانم و آقا هم نداره. همه متأهل ها) ۲- التماس دعا برای گشایش مالی و رفع ابتلائات اقتصادی و دنیوی برای هممممه 🦋 @hejrat_kon
کله صبح هم «صبح بخیر ایران» بودم، شبکه یک، بخش «فرزند ایران» ولی اینجا نگفتم چون از ما نییییست کسی که اون مووووقع صبح بیدار باشه و تلویزیون هم ببینه 🤨🤪😅 حالا خلاصه دوست داشتید، از تلوبیون ببینید. پیوند(لینک)ش رو ندارم. ولی چندتا برنامه دیگه که قبلاً رفتم رو، یا ویدئوش رو گذاشتم تو کانال یا پیوندش رو (هیوا، مهربانو، مثل ماه، عصر شیرین و... 🙃)
وقتی کل جزوه رو ۳ دور خوندی و منتظری استاد بگه امروز میخوام امتحان بگیرم 👆🏻😅 👤مرضیه 🏴 @Roshangari_ir
یه پویش تو شبکه نهال هست، فکر میکنم، که گفته بچه‌ها با نوشت افزار (لوازم التحریر) ایرانی شون عکس بگیرن و بفرستن. دخترامم گفتن ما هم میخوایم بگیریم و بفرستیم؛ ما که همه چیزمونو ایرانی خریدیم 😍🇮🇷💪 دخترم میگفت مامان واقعا لوازم ایرانی قشنگ ترن، عکسهای بهتر و نازتر 😊 (>> برای فرزند از ابتدای کودکی / ما از بچگی‌شون، پرهیز جدی داشتیم از لباس و وسایل با تصاویر پرنسسی و انیمه و نیمه برهنه و…) ➖〰️➖〰️➖〰️➖〰️➖〰️ ما نسبت به اقتصاد ملّیِ خودمان باید تعصّب داشته باشیم؛ مصرف جنس خارجی یکی از عیوب مهمّ ما است؛ ما بایستی داشته باشیم نسبت به مصرف داخلی و جنس داخلی و اقتصاد ملّی‌مان ما باید عادت کنیم، برای خودمان فرهنگ کنیم، برای خودمان یک بدانیم که هر کالائی که مشابه داخلی آن وجود دارد و تولید داخلی متوجه به آن است، آن کالا را از تولید داخلی مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجی بجد پرهیز کنیم @hejrat_kon
زمان خرید وسایل مدرسه است. کاش همه به این موضوع توجه کنیم… با ایرانی بخریم. و به فرهنگ ایرانی اسلامی خودمون توجه کنیم. مقوله عظیم تربیت، از همین خرده رفتارها تشکیل میشه.
کمد رو باز کردم روسری مشکی بردارم. میخواستیم بریم روضه. دختر کوچکم با ذوق گفت: مامااان، اون کیف مشکی خوشکله‌تو بردار، با اون بریم روضه. گفتم: مامان جون، خودت که داری میگی! روضه! داریم میریم مراسم عزا! نه عروسی، نه مهمونی. مراسم عزای امام یه آدابی داره، یه شأنی داره، یه حرمتی داره. جای قر و پز دادن و لباس آنچنانی برقی برقی و کیف خوشکل گل منگُلی که نیست! تو مراسم عزا آدم میره عزاداری، ناراحته، میره نشون بده که تو غم صاحب مجلس شریکه. نمیره که خودشو نمایش بده… فهمید چی میگم @hejrat_kon پی‌نوشت: هرچند که مراسم عروسی و مهمونی هم جای و نیست. ولی خب دیگه مجلس عزای امام، اولی ست به این رعایت… و واضحاً منظورم این نیست کیف و لباس قشنگ داشتن و پوشیدن مذمومه! نه. به نظرم تا حدی (با رعایت حدود) اینها بخشی از زنانگی و طراوت زندگی هست. نه افراط خوبه نه تفریط ولی من خودم علاقه‌مند به هستم و ترجیح میدم راهی رو شروع نکنم که پایانش معلوم نیست و در قدم به قدمش شیطان نشسته با ابزار دادن و اغوا و و حالا همه همینن و اقتضای جامعه است و مذهبی مگه نباید خوششششکل بپوشه و... (مؤمن، و و مرتب میپوشه نه زرق و برق دار و تجملاتی و با چشم و هم چشمی و ست فلان و برند بهمان)
می روم مشهد خیابان ها شلوغ می روم در قم شبستان ها شلوغ کربلا هم کل ایوان ها شلوغ در مسیرش هم بیابان ها شلوغ هیچ کس مثل تو بی زوار نیست… یابن زهرا یا حسن المجتبی 😭🖤 @hejrat_kon
دو آرزو به دل مادر جوانش ماند.... @hejrat_kon ✒️ @hajar_daee
من حسینی شده دست امام حسنم… 🦋 @hejrat_kon ✒️ @hajar_daee
روزهای آخر ماه صفر ما بچه شیعه ها چقدر بی‌تابیم... این ایام تموم که میشه انگار یه سفره جمع شده به ما میگن روضه افسردگیه، اما روضه برا ما روح زندگیه😭
اینو امروز اتفاقی دیدم، دلم آشوب شد.... یه سال چشم انتظاری...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسن مجتبی و حکومت شیعه بخش کوتاهی از کتاب «همرزمان حسین» مجموعه گفتارهای آیت الله خامنه‌ای (صفحه ۱۲۷-۱۲۸) بخشی دیگر: فعالیت تبلیغی به دو دو صورت انجام می‌گیرد؛ یکی به صورت بیان حقایق و اظهار مسائل لازم و تبیین فکر و ایدئولوژی که کار امام حسن و برادرش امام حسین علیهماالسلام بود که در راس قرار داشتند و فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند و از لحاظ فکری مورد اعتقاد و اطمینان عامه مسلمانان محسوب می‌شدند. و یکی هم به صورت فریادهای پر خروشی که به وسیله حَجرها و رُشَیدها و عَمر بن الحَمِق‌ها برآورده می‌شد و این فریادها که داعیه تشیع در آنها بود با خون این بزرگمردان امضا میشد. (صفحه ١٩١) @hejrat_kon
ببخشید تندتند خوندم هم از نگرانی اینکه بچه‌ها بیان تو اتاق و صوت رو به سروصدای کودکانه‌شون مزین کنن هم برا اینکه کمتر وقت مخاطب گرفته بشه
به بهانه شب جمعه شب اباعبدالله 👇👇👇
آقای امام حسین، سلام! گفته بودید وقتی به منزل رسیدیم‌ خبر رسیدنمان را به شما بدهیم‌ تا خیالتان‌ راحت بشود. خواستم بگویم خیالتان راحت! ما زائرها روی بال فرشته‌ها قدم گذاشتیم و به خانه‌هایمان برگشتیم. شکرخدا همه‌ی کودکان در سلامت به سر می‌برند و مجبور نشدیم حتی یکی از آنها را در خرابه‌ی کشور غریب بگذاریم و برگردیم. روسری و چادر همه‌ی خانم‌ها پر از خاک شد اما از سرشان‌تکان نخورد. اصلا عموهای کاروان آنقدر غیرتی بودند که حتی اجازه ندادند کسی نگاه چپ به آنها بکند، چه برسد به اینکه بخواهند به چشم کنیز نگاهشان کنند! مردم خیلی ما را دوست داشتند. برایمان لقمه می‌آوردند و اصرار می‌کردند بخوریم. خداروشکر لقمه‌ها صدقه نبود. نگران حالمان بودید، خواستم بگویم هیچ خاری در پایمان فرو نرفته ، روی دست‌هایمان جای طناب نیست و موهایمان آتش نگرفته. فقط کمی آفتاب سوخته شدیم، همین! سراغ شش ماهه‌ی کاروان را گرفتید، خواستم بگویم الان توی بغل مادرش خواب است و احتمالا دارد رویای شیرین سفر را می‌بیند. شما خیلی تاکید کرده بودید تشنه نماند. خواستم بگویم همه خیلی دوستش داشتند، بغلش می‌کردند و برایش آب می‌آوردند. دخترها هم کلی بازی کردند و از این طرف به آن طرف‌‌ دویدند. ولی خداروشکر در بین انبوه جمعیت نه گوشواره‌ای گم شد و نه دامنی آتش گرفت. همسفرهایمان همه عالی بودند، همه مودب و متین صحبت می‌کردند و هیچ کس به شما و خانواده تان بد نمی‌گفت..... آقای مهربانم، خواستم بگویم همه چیز خوب است. همه به خانه‌هایمان برگشتیم و هیچ چیز و هیچ کس را در صحرای کرب و بلا جا نگذاشتیم به جز "دلمان" .... چقدر عجیب است که شما اصلا اجازه نمیدهید ما حتی یک جرعه از مصیبت شما را بچشیم.... ✍ اکرم نجفی @khatterevayat
دارم قسمت های سفرنامه رو تو اینستا میذارم. کار سخت و در اصل وقت گیریه، چون نوشته ها جا نمیشه باید تبدیل کنم به عکس نوشته. در همین راستا بخشهای ابتدایی سفرنامه رو یه مقدار همینجا ویرایش (یکجا و مطابق با سیاق بقیه بخش‌ها) کردم اینجا👆
مأمون گفت: والله اگر از این انگور نخورید من شما را نمی‌گذارم از این مجلس به سلامت بیرون بروید. این تهدید، تهدید کشته شدن بود. چه آقا انگور را بخورد، چه با شمشیر کشته بشود، اما فقط برای خاطر اسلام مظلومیت را خرید. دید اگر این جنایتکار این کار را بکند دیگر بعداً حرمتی برای اسلام نمی‌ماند. شیعه به خونخواهی برخواهد خواست و وضع هم وضعی نیست که شیعه بتواند پیش ببرد. امام علیه‌السلام پیش بینی کرد که مأمون همه شیعه را تصفیه خواهد کرد، لذا برای حفظ جان شیعه، برای حفظ جان شیعیان، مظلومانه آن انگور را تناول کرد. چند دانه از آن انگور خورد و از جا برخاست. جنایتکار پشت سر آقا به راه افتاد. گفت: پسرعموجان! کجا می‌روی، حالا خدمت‌تان بودیم. آقا فرمود: به همان جایی که تو مرا فرستادی. منبع: زبور اشک، ج۲، ص ۱۱۱ و ۱۱۲ https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4 الا لعنة الله علی القوم الظالمین صلی الله علیک یا امام الرئوف اما آقا جان، یا ابالحسن الرضا خودتون به ریان بن شبیب سفارش گریه بر جد غریب تون رو کردید. مولاجان، اگر من شاعر بودم، یک دو بیتی مینوشتم در قیاس این دو صحنه: وقتی شما به شهادت رسیدید، عشق و بصیرت زن های طوس کار رو به جایی رسوند که این زن ها مهریه خودشون رو به شوهرانشون بخشیدن و در تشییع پیکر شما حاضر شدن. آقاجان، این زن ها انقدر گُل بر تابوت شما ریختن که وقتی خواستن تدفین رو انجام بدن، باید این گُل ها رو کنار میزدن… اما مولای من، بر عمه بزرگوار شما چه گذشت وقتی به گودال قتلگاه اومد ، هرچه گشت پیکر برادر رو پیدا نکرد؛ تا جایی که از حلقوم بریده صدا اومد «اُخَیَّ، الَیَّ» خواهرم بیا اینجا، من اینجا هستم. زینب کبری سلام الله علیها اومد، انقدر نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها رو کنار زد تا بالاخره پیکر پاره پاره برادر رو… 😭 لا یوم کیومک یا اباعبدالله و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین ❤️‍🔥🖤 @hejrat_kon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خانم موحدی نیای عزیز امشب مخصوص بیاد شما و دوستان کانال بودم ان‌شاءالله بزودی زیارت امام رضا نصیب شما و تمام محبین شود
پیام رفقای مجازیِ ندیده🥺❤️