16.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐💐💐
📽 ببینید| *شب و روز مبعث، قله ماه رجب و از شبهای قدر است.*
استاد فیاضبخش
@jelvehnooralavi
از استغفارهای رجب
بریم رو مناجات شعبانیه
که تا چشم به هم بزنیم میرسیم به دعای افتتاح...
التماس دعا
این بخش همیشه به نظر من یکی از اوجهای دعا اومده
*إِلٰهِى انْظُرْ إِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَيْتَهُ فَأَجابَكَ
وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَأَطاعَكَ*
یه، نمیدونم چطور بگم، بزرگ طلبی و زیادخواهی خاصی توش داره. خیلی مزه داره که اینو بگی درحالی که شاید اگر به خودت بود هرگز روت نمیشد. اما الان از زبان معصوم صادر شده و میتونی بخوای!... هرچند با سرافکندگی و لب گزیدگی...
بعد کوتاه هم نمیای! :
*إِلٰهِى أَقِمْنِى فِى أَهْلِ وِلايَتِكَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّيادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ*
و بعدش هم باز عقب نمیشینی از بزرگی خواسته و طلب و کارو تموم میکنی و خدا رو به خودش قسم میدی! :
*إِلٰهِى بِكَ عَلَيْكَ
إِلّا أَلْحَقْتَنِى بِمَحَلِّ أَهْلِ طاعَتِكَ...*
خلاصه که عجب مناجاتیه مناجات شعبانیه
ازش بهره بگیریم
@hejrat_kon
﷽
#از_شیر_گرفتن ۱
[این متن بیان تجربههای منه. و قصد نسخه پیچی عمومی ندارم]
خب 🙃
این فرایند سخت رو برای چهارمین فرزند هم سپری کردم. حدود دو هفته میگذره و همه چی الحمدلله آرومه.
البته بگذریم از حس متفاوتی که این بار داشتم نسبت به سه تای قبلی... سر اونها، قبل از این که از این مادرانگی فارغ بشم، یک مادرانگی دیگه رو شروع کرده بودم؛ فرزندی در بطن که نذاشته بود از نگاه و عنایت ویژه و خاص خدا محروم بشم... (منظور نه اینست که نگاه ویژه خدا فقط به مادرانه و کسی که مادری رو تجربه نکنه عنایت خدا رو تجربه نمیکنه😊 منظور اینست که طبق روایات و منطق دین، حتماً به مادران نگاه ویژه ای وجود داره)
بگذریم
روشی که من استفاده و توصیه میکنم روش تدریجی_ناگهانی هست.
به این معنا که از یک، یک و نیم ماه قبل از قطع کامل شیر، شروع میکنیم به کم کردن وعده های شیردهی در روز.
چرا از شیر روز شروع میکنم؟
چون میشه بچه رو با انواع بازیها سرگرم کرد، با بچه بیرون رفت و ساعاتی رو اینجوری گذروند و انواع خوراکی ها رو جایگزین شیر کرد.
کاری که شب نمیشه انجام داد
از طرفی اگر این وسط بی قراری و گریه ای صورت بگیره، نگران خواب و آسایش سایر اعضای خانواده و همسایه ها و حق الناس نیستی.
این کاهش #تدریجی صورت میگیره.
هرکس به نسبت خودش و عادت بچه خودش
یعنی مثلاً اگر قبلاً هر وقت بچه تقاضا میکرده، مادر شیر میداده، الان از هر ده بار دو بار، کودک غیرمستقیم "نه" میشنوه و خواستهش اجابت نمیشه و با چیز دیگری سرگرم میشه. یا حداقل اینکه در حد قابل قبولی به تعویق میفته (برای بچههای خیلی وابسته و لجباز)
یا نه مثلا اگر مادر چهار بار در روز میداده الان شروع میکنه به فاصله دادن بین وعده ها و نهایتاً حذف یکی از وعده ها.
نکته قابل توجه اینه که حواسمون باشه برای از شیر گرفتن، زیادی هم به کودک #باج ندیم با انواع خوراکیهای ناسالم و تنقلات. نمیگم کلاً ندیم چون برای برخی گریزناپذیره و این توصیه براشون شعاری بیش نیست! ولی مراقب باشیم از دست در نره.
در عرض یک تا دو ماه (و حتی کمتر) میشه راحت شیر روز رو کم و حذف کرد. البته اغلب منهای اون وعده ای که بچه باهاش خواب عصرگاهی رو داره. میشه نسبت به اون سهلگیرتر بود.
بعد از این مرحله تدریجی مرحله ناگهانی هست؛
برای شیر شب.
#ازشیرگرفتن
#شیر #کودک #شیرمادر #شیر_مادر
🖋هـجرٺــــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشربامنبع
﷽
#از_شیر_گرفتن ۲
برای حذف شیر شب، روش من اینه که یک تاریخ مناسب انتخاب میکنم از جهت فراغت خودم و همسر (یا هرکس که کمک دست شما میتونه باشه چند شب/مثلا اگر منزل مادر هستید)
قاعدتاً بهتره فرداش و پس فرداش تعطیل باشه چون خواب مختلی خواهیم داشت.
بعد کار رو با روشی که تو کتاب ریحانه بهشتی نوشته شروع میکنم
به یک حرم، مسجد، امامزاده یا حتی مجلس روضه میرم. اگر نشد همون خونه هم خوبه. به حضرت رباب علیهاسلام توسل میکنم. ثواب این مدت شیردهی رو به ایشون یا باب الحوائج علی اصغر علیه السلام یا امام زمان یا.... تقدیم میکنم. با یه خط روضه و اندکی توسل و وصل. شروع میکنم به خوندن سوره مبارکه یاسین به یک انار (ترجیحاً دونه شده). در همون زمان برای آخرین بار به فرزند شیر میدم.
تموم که شد، با اشک و عشق میبوسمش، محکم بغلش میکنم، به چشمهای شادش و خنده سرخوشش که نمیدونه قراره چی به سرش بیاد، نگاه میکنم، دوباره اشکم میاد. گریه با خنده و بوسه و بغل قاتی میشه....
بعد دور هم میشینیم و ما با بغض، بچه با خنده و شوق، دونههای انار متبرک شده رو میخوریم.
وقت خواب مثل همیشه میاد که با شیر، خواب بره.
اما مامان بهش میگه لالا داری؟ بیا رو پام/تو بغلم/تو گهواره بخواب
با تعجب نگاه میکنه که یعنی چی😕
و دوباره خواسته ش رو تکرار میکنه
مامان بغلش میکنه و راهش میبره و میگه: نمیشه عزیزکم، سرتو بذار رو شونهم و بخواب.
تعجب جاشو به عصبانیت میده. خودشو سیخ میکنه و گریه شروع میشه. که یعنی تمومش کن این بازی مسخره رو! 😠
اما مامان مصممه
با نهایت شفقت و مهر بغلش میکنه و میبوسه و میگه مامانی شما بزرگ شدی، دیگه نباید .... (هر اسمی که داره) بخوری.
و خب قاعدتاً هیچ بچه ای به فکر فرو نمیره که واقعا؟🤔 راست میگیا😌 باشه بریم سرمو بذارم رو بالشت بخوابم😇 😒😒😒
خلاصه به گریه و بی قراری ادامه میده.
اما مامان و بابا با حوصله و مهربونی و البته قاطعیت باهاش برخورد میکنن.
اینجا نقش بابا یا هرکسی جز مادر اهمیت داره. چون ممکنه بچه با دیدن مادر و بوییدنش هوایی بشه و اذیت.
البته نه اینکه مامان آغوش خودش رو دریغ کنه از فرزند...
با کودک گفت و گو میکنیم:
عزیزم، نازم، شما بزرگ شدی دیگه😊 آقا شدی، خانوم شدی، دیگه نباید شیر بخوری. مامان خیلییی دوستت داره، برا اینکه بدنت بتونه خوب رشد کنه و قوی بشی دیگه باید .... نخوری، باید چیزای دیگه بخوری. گوشت بخوری، میوه بخوری، پلو بخوری... باشه؟ 😘
خلاصه همینجوری بچه رو مورد محبت فیزیکی و کلامی قرار میدیم تا دو سه شب اول بگذره و کم کم عادت کنه...
نکات در نوشتار بعدی🌸
🖋هـجرٺــــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشربامنبع