eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
15.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
237 ویدیو
17 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ مادر پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
روز اول - خانه سیدها شروع از ۷ صبح تا اذان ظهر، یکسره سخنران و مداح متنوع (منبری ها یک ربع بیست دقیقه صحبت یا روضه‌خوانی میکنند و بعد نفر بعدی، جمعیت هم متغیر، هرکس هر تعداد منبر بخواهد مینشیند و بلند میشود / مشابه حسینیه ) مکان: بلوار قیام تجربه من: - شلوغ ولی قابل استفاده. اکثر اهالی کوچه شهید منفرد عادل، منازل خودشون رو در اختیار روضه این دهه خانه سیدها قرار دادن و درب منازل و پارکینگ ها برای نشستن و استفاده بازه. در کوچه هم صندلی هست. کل کوچه در اختیار این مراسمه. - مدرسه قرآنی آیات، شعبه دخترانه، در این کوچه واقع شده و کلاسهای تابستونی خودش رو در این دهه تعطیل کرده و مدرسه رو کرده حسینیه کودک. مادرها میتونن بچه‌های ۳ تا ۷ ساله خودشون رو اول کوچه به این حسینیه بسپارن، برن روضه و برگردن. - دسترسی با مترو بسیار راحته. هم مترو قیام هم هفده شهریور (هردو خط ۷. ایستگاه هفده شهریور خط ۶ هنوز باز نشده) از هردو یه فاصله داره تقريبا. حدود ۵-۶ دقیقه پیاده روی. میشه هم تاکسی نشست. - پذیرایی آب خنک و چای - سرویس بهداشتی برای بچه‌ها داخل حسینیه کودک. مابقی جاها رو اطلاع ندارم @hejrat_kon التماس دعا نشانی https://nshn.ir/sbvcaaIxu15M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز حس درست کردن نهار درست حسابی، روز اول محرم نداشتم از طرفی دوست داشتم تو خونه اولین زیارت عاشورای دهه رو بخونم و بچه‌ها بشنون. یه چیزی به ذهنم رسید. بچه‌ها رو جمع کردم، گفتم بچه‌ها امروز هیئت داریم، هیئت خونگی! دخترم (کوچیکه) شما شیرکاکائو درست کن برای پذیرایی هیئت دخترم (بزرگه) شما نهار هیئت رو بپز. من گوجه میشورم با وسایل لازم میذارم برات، املت درست کن برامون. پسرم گفت من چی؟! گفتم شما مسئول پذیرایی و سفره. شمام خادم امام حسینی. خوششون اومد گفتم حدودی که آماده شدن پذیرایی ها، دور هم میشینیم، زیارت عاشورا میخونیم، آخرش هم پذیرایی هیئت. گفتن کی مهمونمون باشه؟ گفتم خودمون و امام زمان و حضرت زهرا.... هرجا روضه امام حسین علیه السلام باشه، این حضرات میان. چون صاحب عزان... خلاصه همه مشغول شدن. کمک دخترا کردم برا پخت و پزها. یه پارچه مشکی پهن کردیم، دورش نشستیم. دختر کوچکم گفت من زیارت عاشورا رو پخش میکنم از گوشی. گفتم گوشی چرا؟ خودمون میخونیم. اولش رو من شروع کردم. ادامه رو دادم دختر بزرگم بخونه. و دختر کوچکم و پسرم هم باهاش زمزمه کردن. پسر کوچکتر هم مشغول بازی با کتاب دعا و زمزمه کلمات نامفهوم. تمام که شد شیرکاکائو گرم رو آوردیم. دیگه دعای آخر مجلس رو که داشتم میخوندم همراه نداشتم. دختر بزرگم گفت ببخشید مامان با دهن پر نمیتونیم آمین بگیم 🙃 گفتم راحت باشین خودم میگم 😊 بعدم سفره انداختیم و نهار، مهمان حضرت بودیم با @hejrat_kon
دویدن... ✍ملیحه سادات مهدوی من آقای مداح نیستم! ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضه‌ی عمه می‌خواندم! اینطور رسم است که روضه‌خوان‌ها هر شبِ محرم، روضه‌ی یکی از شهدا را بخوانند. من هم می‌خواندم، اما به سَبکِ خودم! مثلا شبِ اول که روضه‌ی مسلم، باب است، از آنجایی می‌خواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهم‌آور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند می‌روند! هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیده‌ها که به همین راحتی حسین را رها می‌کنند... هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همه‌شان هم که بروند، خودم هستم... بعد هم دوید سمتِ خیامِ بی‌بی‌ها، آرامشان کرد، دل‌داریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند... باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زن‌ها و بچه‌ها... هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ... یا مثلا شبِ چهارم که روضه‌ی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پرده‌ی کجاوه‌ها را انداخت تا یک وقت این زن‌ها و بچه‌ها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچه‌ها را مشغول بازی کرد، زن‌ها را گرمِ تسبیح... همان روز، بینِ خیمه‌ها آنقدر دوید و آنقدر به دانه‌دانه‌شان سر زد و به تک‌تک‌شان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد... یا مثلا وقتی قرار بود روضه‌ی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد! برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتل‌ها حسین را بلند کرد و به خیمه‌گاه رساند... اما نوبت به دو آقازاد‌ی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمه‌گاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمه‌گاه بیرون نیامد، می‌خواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند.... در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همه‌ی روضه‌ها را به زینب گره می‌زدم... آنقدر از زینب می‌خواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم... بعد تازه آن وقت روضه‌ی اصلی را رو می‌کردم... حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد... حالا تازه دویدن‌هایش شروع شده... اول باید یک دور همه‌ی بچه‌ها و زن‌ها را فرار بدهد... یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد... یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند... در تمام این دویدن‌ها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد... بعدِ غارتِ خیمه‌گاه، باز دویدن‌های بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچه‌ها را پیدا کند... بچه‌ها را بشمارد و هی توی شماردن‌ها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچه‌ها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شده‌ها را پیدا کند... بعد باز دور بعدیِ دویدن‌هایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زن‌ها و بچه‌ها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد.... تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود... از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدن‌های زینب شروع شد! زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچه‌ای از آن بالا پایین نیفتد... تا یک وقت، سری از بالای نیزه‌ها فرونیفتد... من آقای مداح نیستم ولی اگر بودم تمام این ده شب، روضه‌ی دویدن‌های زینب را می‌خواندم... آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضه‌ها از همه جا جمع می‌شد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضه‌های زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد... ✍ملیحه سادات مهدوی اجر این روضه و اشکی که با خوندن این چند سطر به چشم کسی بیاد، تقدیم به پدر و مادرم که همه چیزم و بطور خاص محبت اهل‌بیت رو مدیونشون هستم. @sharaboabrisham
شب دوم، حوزه علمیه آیت الله مجتهدی (مشترک با حوزه آیت الله حق شناس) سخنران : حاج‌آقا میرهاشم (سید میرهاشم حسینی) مکان: مولوی، مدرسه آیت الله مجتهدی تجربه من: - دارای حسینیه کودک (کل طبقه بالا بخش خانمها) - گرم و تاریک و شلوغ نبود - جای پارک در کوچه پس کوچه ها - این مراسم از یک جهت متفاوته با بقیه و اون اینکه اول عزاداری و روضه است بعد سخنرانی (تا جایی که شنیدم کلا مراسم حاج‌آقا میرهاشم اینجوریه چون اعتقاد دارن اصل مراسم اون انتقال معارف و سخنرانیه و باید با روضه و اشک، دل ها نرم و پذیرا بشه بعد سخنران صحبت کنه) لذا اگر دیر برسید، عزاداری اصلی رو از دست دادید. هرچند خود حاج‌آقا هم چندخطی ذکر مصیبت دارند و یک منبر کوتاه روضه هم بعد سخنرانی هست. - در کل چون عزاداری ختم به سخنرانی میشه، تهش بسته تره😅 يعنی مثل برخی هیئت ها که هرچقدر بتونن سینه زنی رو در انواع سبک ها ادامه میدن نیست؛ اینجا سر ساعت باید تموم بشه که حاج‌آقا شروع صحبت کنند. - پذیرایی : شربت (آب و خوراکی باید برد. البته خود عزاداران ممکنه نذری بدن) - فضا محدوده و احتمالا شب‌های آخر باید کاملاً به موقع رفت - صدا و تصویر خوب @hejrat_kon التماس دعا
با نام تو خانه‌ام حرم شد... 🎨 نرگس حبیبی
نکات مهم و کلیدی سخنرانی دیشب حاج‌آقا میرهاشم: - خانواده از کلید و محورهای اصلی سعادت است. خانواده را باید با تمام قدرت حفظ و حراست کرد. دشمن همه توانش را روی نابود کردن خانواده گذاشته است. - بعضی ها فقط امام شهید و امام غایب را عاشقند، فقط شیعه امام شهید و غایب اند. هیچ توجه ندارند که الان بر کره زمین جریان این مکتب کجاست! (جمهوری اسلامی ایران) @hejrat_kon
پرچم زده اند از غم تو کوچه به کوچه انگار عوض کرده زمین پیرهنش را ... @hejrat_kon
با پای پر وَرَمم دردسر حرمم... همه میگن که چقد شبیه مادرَمم...
روضه امشب رو به نیابت از هایی برید که والدینشون اونها رو از این سفره نورانی و پربرکت از این نگاه‌های مهربان از این نوازش‌های پدرانه محروم میکنن... بی‌بی رقیه دست‌گیر همه دخترهامون... ❤️
چون برای ما.... @hejrat_kon
تازه شب سوم محرم معلوم میشود که چرا مسلم بن عقیل آن شیرمرد هاشمی روی بلندی قصر کوفه نگاهی به جاده مدینه کرد و در میان بهت و تمسخر همه نامردها شروع کرد به گریه و اشک به پهنای صورت... یک جمله گفت که روضه ما شد برای همه تاریخ: و الله لَا أبکِی لِنَفسِی من مسلمم، از کشته شدن میترسم و گریه میکنم؟! نه به خدا قسم که گریه من برای خودم نیست! وَ لَکِن أبکِی لأهلِیَ المُقبِلِینَ إلَیَّ گریه من برای آن زن و بچه، آن دختر سه ساله، آن طفل شیرخواره، آن بانوان مخدره ایست که از پس من، در کاروان حسین، به این سو می‌آیند... گویی مسلم با همین چند روز اقامت در کوفه، در آینه خشت دیوارهای کوچه‌های تنهایی کوفه، آتش گرفتن خیام را دید، علیکن بالفرار را شنید، اضطرار زینب در گم شدن اطفال را حس کرد، مصیبت اسارت کاروان زنان را فهمید، جسم بی جان و تن کبود و صورت آفتاب سوخته و موهای پریشان و پاهای پر آبله رقیه خاتون را در خرابه کنار تشت طلا دید، و همه این‌ها آتشی شد در دل، که اشک چشمانش آن را در آخرین لحظات، بارید... أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ .... @hejrat_kon و بكت بُكائاً شديداً حتّى غشي عليها فلمّا حرّكوها فإذا بها قد فارقت روحها الدُنيا الا لعنة الله علی القوم الظالمین
شب سوم، مجتمع امام رضا علیه السلام سخنران: حاج‌آقا کاشانی مداح: حاج میثم مطیعی مکان: کوهک (منطقه ۲۲) تجربه من: - راه برای شرق تهرانی ها خیلی دور. در حد یک ساعت تو راه بودیم - پارکینگ دارد - اندکی پیاده روی از پارکینگ؛ باز هم کالسکه داشتن عاقلانه است - در ابتدای ورودی، سمت چپ موکب ها، محوطه باز برای نشستن خانوادگی - سرویس بهداشتی همین ورودی. داخل نمیدونم بود یا نه - صدا در همین محوطه هم خیلی خوب. تصویر نبود - زمین داغ و برای برخی اذیت کننده 😢 شاید بهتر بود یک چیزی برد برای انداختن روی موکت - پذیرایی شربت و چایی. لوبیا گرم هم بود. بعلاوه نذورات مردم - شروع و پایان مراسم خیلی دیر. سخنرانی تازه ساعت ۲۱:۴۰ شد! و کل مراسم حدود ۰۰:۴۵ تموم شد. تا رسیدیم خونه حدود ۲ بود! - مکان هیئت دختران گویا خیلی گرم. دخترهام اصلاً دوست نداشتن. پسربچه‌هامون پیش خودمون مشغول بدوبدو و بازی آزادانه. - در کل به نظرم شرقی ها سمت خودشون مراسم برن، اصلا هرکس محله و اطراف خودش، شاید عاقلانه تر باشه. فیضی که قراره آدم ببره نه به شهرت مداح ربط داره نه سخنران. @hejrat_kon التماس دعا
روز سوم، حسینیه آیت الله حق شناس مداح: سماواتی، سعید حدادیان تجربه من: - مراسم صبح هاست. از حدود ۶:۴۵ تا حدود ۹ - دو طبقه حسینیه در اختیار خانم ها - جا دار و خنک - از مترو شهدا حدود ۶-۷ دقیقه پیاده روی - نمیدونم کلا مدل سعید حدادیان هست یا نه ولی من روضه باز دوست ندارم. روضه سنگین فرق داره با باز و برخی توصیف ها. نمیدونم واقعاً که برخی چیزها نباید گفته بشه، یا نه اذن خودشون هست که گفته بشه. بهرحال من از روضه سنگین مخصوصاً تو دهه محرم استقبال و استفاده میکنم؛ اما روضه ای که دست رو مسائل عاطفی و اجتماعی و شدت غربت و اینگونه مصیبت ها بذاره نه برخی چیزهای دیگه (نمیخوام بیشتر توضیح بدم) - پذیرایی امروز صبحانه دم خروجی. نمیدونم هرروز هست یا فقط امروز که جمعه و دعای ندبه هم بود - مراسم صبح زود رو من بدون بچه‌ها میرم. تا بیدار شن من برگشتم. فیض بچه‌ها باشه همون شب ها. البته چندروز محدود که صبح ها نباید برم دانشگاه میتونم برم. باقی روزها محرومم😞 مراسم صبح‌ها یه حس و حال دیگه داره. یاد بچگی مون به خیر، اونهمه مراسم صبح خونگی که مشهد برقرار بود: صبح‌ها بفرمایید روضه.... (مخصوصاً اون خونه بزززرگ حاشیه بلوار وکیل آباد یه کوچولو بالاتر از بلوار امامت...) @hejrat_kon التماس دعا
میشه اگر روضه سنگین و خوب برا اصحاب دارید، برام بفرستید؟ شب اصحاب رو خیلی دوست دارم ولی دیشب بی توفیق بودم... تا رسیدیم مراسم تمام شده بود... جامانده بودم از اصحاب.... 💔😭 عکس: ضریح اصحاب
❁ـ﷽ـ❁ همام بن غالب، معروف به فَرَزدَق، از شاعران شهیر عرب بود و در مدح اهل بیت علیهم السلام شعر میگفت؛ قصیده او در مدح زین العابدین عليه السلام مشهور و زبانزد است. در مسیر کوفه امام را دید. با امام گفت و گو کرد و حسین علیه السلام به او گفت که مسلم به بهشت رهسپار شد اما «تکلیف ما پابرجاست» (يعنی با ما بیا و تکلیف ادا کن) فرزدق گفت مردم کوفه دل‌هایشان با تو اما شمشیرهایشان علیه توست. امام مجدد به مداح دم و دستگاه اهل بیت، فرمود که من راهی جهاد برای خدا هستم دربرابر کسانی که در زمین فساد را آشکار و علنی کرده اند و حدود را از بین برده اند و دارایی مردم را غارت کرده اند. «من از هرکس به یاری دین خدا سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز باشد» (يعنی با ما بیا و دین خدا را یاری کن) همه اینها را فرزدق شنید، غربت و قلت لشکر امام را دید، اما «همراه امام» نشد. اصل دین است، بله. «هل الدّین الّا الحبّ و البغض؟» اما محبت خشک و خالی نه! محبتی که فقط در دل بماند (مگر در شرایط خاص تقیه) نه. محبت باید بیاورد. و ، به گواه زیارت عاشورا، حتی معرفت تنها هم فایده ندارد! (کمااینکه ابلیس در نهایت معرفت نسبت به ربّ بود) در فرازهای میانی زیارت عاشورا می‌گوییم: ۱. اَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکم[...] ۲. فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ، یعنی بعد از اینکه با ذکر «محبت و موالات» مقدمه چینی میکنیم و بعد می‌گوییم که معرفت اهل بیت و برائت از دشمنان آنان، «کرامتی» از جانب خدا برای ما و «رزق خاصه خدا» برای ما بوده، تازه از خدا میخواهیم که: اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ خداوند توفیق «معیت» و «قدم برداشتن» با اهل بیت را نصیب ما کند... اول محبت، بعد معرفت، بعد معیت و هم‌قدمی... محبت حسین علیه السلام اکسیر است، اما سعادت اعظم در گرو محبتی است که حرکت بیاورد. حرکت اباعبدالله، قیام لله بود. و این قیام تا دنیا دنیاست، جریان دارد. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. باید دید در هر زمان و مکانی، مصداق این قیام چیست و معیت چه جریانی و چه کسانی، معیتِ کربلاییِ عاشوراییِ اباعبدالله الحسین است... ✍ هـجرتــــــــ @hejrat_kon (روایت دیدار: https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246603&typeinfo=25&catid=23299)
شب چهارم، مسجد جمکران سخنران : حاج‌آقا سید حسین مؤمنی تجربه من: - دیر رسیدیم! از تهران خیلی راه بود😅 (به دلیل خاصی رفتیم نه برای مراسم) - مراسم در اصل در شبستان کربلا. خنک و جادار و خوب - صحن مسجد خیلی خلوت و خوب برای بچه‌ها. صدا هم هست. بعلاوه تصویر. ولی تو صحن باشی شام بهت نمیدن. - خیلی زود تموم شد. حدوداً ۹:۳۰ اصل روضه و عزاداری تمام بود - پارکینگ هم که داره و جا فراوان @hejrat_kon التماس دعا
روز چهارم، حسينيه سادات اخوی سخنران و مداح متنوع (منبر منبر) تجربه من: - خیلی ناب. فضای عزاداری سنتی و با حال. - شروع از ۷ صبح تا اذان ظهر، منبرهای مختلف - مهد کودک و هیئت نوجوان و... نداره. ولی با بچه هم میشه رفت بالاخره. چون اولا تاریک و پر سروصدا نیست ثانیاً منبرها کوتاهه هروقت بچه اذیت شد میشه پاشد - گرم نیست - دو نوبت پذیرایی داره ولی قسمت من نشده که ببینم چیه. چایی‌ش رو خوردم - دسترسی با مترو و اتوبوس داره ولی من استفاده نکردم (خیابان مصطفی خمینی). با ماشین شخصی فکر نمیکنم به راحتی بشه رفت. - اینجا انگار اصل مراسم برای خانمهاست. خانم ها در مرکز و صحن اصلی میشینن، مردها در اتاق های محدود اطراف. حس خیلی جالبیه، این زنانه بودن روضه و عزاداری زن ها؛ حس یاری کردن فاطمه زهرا و زینب کبری علیهماالسلام با اشک و ناله.... @hejrat_kon التماس دعا
حسینیه سادات اخوی حدود نماز ظهر و بعد اتمام مراسم
اتاق های اطراف، جایگاه مردان
«در این شلوغی دنیا، تو انتخاب منی» 💌 همه دعوتید به مجلس عزای خواستنی‌ترین‌ محبوب‌ عالم؛ امام‌حسین علیه السلام 🌸 دخترانه صدایت میزنیم، مثل بابا گفتن های رقیه سه ساله ات... ⏳سوم تا هفتم ماه محرم (۳۰ تیر تا ۳ مرداد) 🕓 ساعت ۱۶ تا ۱۹ 📍بزرگراه بسیج(افسریه)، خیابان شهید رحیمی، حسینیه شهدای بسیج 🚩 هیات دخترانه بنت الهدی https://eitaa.com/joinchat/28573773Cde0db10308 شماره کارت کمک مالی
۵۰۴۷۰۶۱۰۸۰۳۴۵۴۸۷
هیئت دختران نوجوان
شب پنجم، مسجد امام سخنران: حاج‌آقا جاودان مکان: بازار شروع: از بعد نماز مغرب تجربه من: - صحن مسجد باز و جادار و خیلی خوب برای بچه‌ها - اصل مراسم داخل مسجد («مسجد» است) اما بیرون هم سمت خانم ها موکت پهن شده - صدا در تمام صحن خیلی خوب نیست. مخصوصاً صحبت های حاج‌آقا که تمرکز میخواد - اول مداحی و روضه، بعد سخنرانی. البته در انتها خود حاج‌آقا چند خطی ذکر مصیبت دارند و باز یک مداحی کوتاه - داخل مسجد جا دار و خنک و فضای مطبوع - پذیرایی: شربت و شام (معمولاً آش هست. شبهای بعد احتمالا مفصل تر. نمیدونم) - دارای حسینیه کودک - ساعت ۲۲ تمام شده بود تقریباً. اما خب اون خیابان ها این شبها شلوغ هستند و شلوغ تر هم خواهند شد احتمالا. - جای پارک ماشین در همان حوالی. پیاده روی زیادی نداره تا مسجد. ولی باز هم بردن کالسکه میتونه معقول باشه چون داخل محدودیت و اذیتی ایجاد نمیکنه. @hejrat_kon التماس دعا