eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
14.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
222 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ پزشک مادر #مامان_دکتر / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ -------- کلاس نرفتم. توفیق نشستن منظم و درست حسابی پای و گوش دادن صوت هم نداشتم. پای منبر نشستن خوبه ها. اما خب هی دنبال "چیز جدید" یادگرفتن بودن خوب نیست! همونایی که بلدیم رو عمل کنیم، خدا چیزایی که نمیدونیم رو بهمون می‌فهممونه (اتفاقا علما و اساتید بزرگ اخلاق هم همین چیزای معمولی رو میگن. یادآوری همین اصولی که همه بلدیم؛ اما عمل یُخ!) بگذریم میخوام بگم الان یه چیز کارشناسی خفن نمیخوام بگم اما تو این زندگی، یه چیزو تو رفتار با دریافتم: . اینکه *بفهمم و یادم باشه* که موضوع زندگی "من"، "همسر من و رفتارهاش" نیست! زندگی من "درباره خود من"ه! این منم که دارم در "زمین ویژه خودم" زندگی میکنم حالا تو این بازی افراد دیگه ای هم حضور دارن، اما مسئله منم! ! تا کی میخوام اسیر واکنش های طرف مقابل باشم؟ اسیر مقابله؟ اون اینو گفت منم اینو جوابش دادم😒 اون این کاری کرد منم اینطوری کردم😤 بسه! زندگی من راجع به من ه! نه دیگران! زندگی هرکس درباره خودشه! خودش! تنها! هرکسی هم خودش خوب میدونه چکاره ست! إنّ الانسان علی نَفسه بصیرة هرچقدرم بخواد توجیه بیاره و ببافه! و لو القي معاذیره! . مسئله اینه که من در روزمره م، یادم میره که مهم ترین ، است (و خدای من!) بالاخره ما اعتقاد داریم که این زندگیِ چندده ساله دنیا، تمام زندگی ما نیست دیگه؟ یه چیزی پشت این زندگی هست؟ از تمام اتفاق های زندگی من، قراره یه چیزی برای من دربیاد؟ منم که باید به یه جایی برسم؟ به یه رشدی کمالی چیزی؟ منم که باید یه روزی پاسخ بدم؟ تنها؟ در برابر معبود یکتا؟ . خدا اگر ه، من هم میشم ** پس جز اینه که در هر رفتار و گفتار و پندارم باید * و بهترین* رو انتخاب کنم؟ جز اینه که موضوع، *"منم و انتخاب های من"* ؟؟ نه شوهر و بچه و همکار و همسایه و انتخاب هاشون؟! اونا موضوع زندگی خودشونن! رفتار اونها مال خودشونه! مال بازی خودشون. من آیا در مواجهه با اونها، *بهترینِ خودم* هستم یا نه؟؟ 😌 پی‌نوشت ۱- برای تلنگر خودم نوشتم.ضعف دارم توش ۲- قطعاً منظور مورد ظلم واقع شدن نیست! اما آیا با مقابله به مثل و رفتارهای نسنجیده و کریه (در عالم معنا) درست میشه؟؟ هرگز!ضمن اینکه اون ظالم، همسر اوست. آیا وظیفه ای در قبالش نداره جز شاخ زدن و "نشونش میدم"؟ و آیا اصلاح حقیقی افراد جز با صبر و و انجام میشه؟ ۳- همسرداری مرد و زن نداره. اخلاق و کمال و رشد زن و مرد نداره. زندگی راجع به من ه و من، زن و مرد نداره! و اصلاً مگر کم عارف و عالم برزرگ داشتیم که به سبب صبری که بر بداخلاقی زنشون کردن به کرامات رسیدن؟ از عرفا داشتیم که به خاطر صبر و عطوفتی که دربرابر کتک خوردن از همسرشون (😰) داشتن، بهشون چشم برزخی عطا شده. يعنی فک کن تا دم در خونه با چه عزت و جلالی میومدن با احترام از طرف کلی از شاگردان، تو خونه که پا میذاشتن از زنشون کتک میخوردن! 😢اما انقققدر که اسلام بر رعایت حقوق زن در خانه و بالاتر از گل به او نگفتن تاکید داره، بزرگان دین بسیار اهل رعایت همسر در خانه بودن و بسیاری از کرامات شون رو از همینجا گرفتن! حالا البته باز نگم خب پس مرد موظفه رعایت کنه، اخلاق اسلامی اینو میگه! قرارشد من *به خودم فکر کنم* ؛ فارغ از دیگران. چه زن خانه ام چه مرد خانه چه دختر/پسر خانه. این بستر، بستر تربیت منه، بستر رشد من. ۴- بحث ارتباطی با امر به معروف و نهی از منکر نداره. یا مثلا آیه مبارکه «قوا انفسکم و اهلیکم». منظور مشخصه. رهاشدن از اسارت واکنش! ۵- همسر من هرکی هست و هرجور هست، *من کی هستم و چه جورم؟ موضوع اینه!* 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- روزهای عاشورا -وقتِ آن نفس گرفتن‌های بین روضه‌ها- به این فکر می‌کنم که در تمام یک سال گذشته برای چه چیزهای کم ارزشی تقلا کرده‌ام، دست و پا زده‌ام، در جنگ و اصطکاک بوده‌ام از چه چیزهای کوچک و بی اهمیتی رنجیده‌ام در چه موقعیت های ساده‌ای کم آورده‌ام بر سر چه موضوعات حقیری مجادله کرده‌ام و لابد رنجانده‌ام؛ روزهای عاشورا به این فکر می‌کنم که باید خودم را خیلی بزرگ‌تر کنم روزهای عاشورا عاطفه‌ام وسعت می‌گیرد؛ حس می‌کنم یک دنیا آدم را دوست دارم، حس می‌کنم در آن قلب بزرگ شده از بزرگ‌ترین رنج و حادثه، همه عالَم جا می‌شود! فکر می‌کنم چرا دوست نداشته باشم؟ و اگر دوست نداشته باشم مگر می‌شود بتوانم کاری بکنم؟ روزهای عاشورا برمی‌گردم و ارزش‌هایم را مرور می‌کنم برای چه بجنگم، برای چه صبر کنم، برای چه اشک بریزم، برای چه بی‌تاب شوم، برای چه حرف بزنم، برای چه ساکت بمانم، برای چه فریاد بکشم، برای چه از دوست‌داشتنی‌ترین‌هایم بگذرم، برای چه سینه‌ام تنگ شود… - مرور می‌کنم و می‌بینم بزرگ‌ترین ارزشم، نصرت است، نصرت حق؛ یاری رساندن به حقیقت و معنا و هر یک از ارزش‌های کوچک‌ترم ممکن است روزی، جایی فدای این اَبَرارزش شوند. - روزهای عاشورا از حس قدرت و شکست‌ناپذیری مملو می‌شوم از حس نگاه به یک عظمت بی‌پایان از حس مغروقه شدن در یک ابهت بی‌کران از حس "باید بزرگ‌تر شوم" از حس "حقیر بودن سنگین‌ترین درد است" از حس "این غبار ناچیز را از دامنت نتکانی، آنقدر نگاهش کن تا برسد به روزی که به بالینش بیایی" روزهای عاشورا به این فکر می‌کنم که باید خیلی بزرگ‌تر شوم، خیلی... ؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
❁ـ﷽ـ❁ همام بن غالب، معروف به فَرَزدَق، از شاعران شهیر عرب بود و در مدح اهل بیت علیهم السلام شعر میگفت؛ قصیده او در مدح زین العابدین عليه السلام مشهور و زبانزد است. در مسیر کوفه امام را دید. با امام گفت و گو کرد و حسین علیه السلام به او گفت که مسلم به بهشت رهسپار شد اما «تکلیف ما پابرجاست» (يعنی با ما بیا و تکلیف ادا کن) فرزدق گفت مردم کوفه دل‌هایشان با تو اما شمشیرهایشان علیه توست. امام مجدد به مداح دم و دستگاه اهل بیت، فرمود که من راهی جهاد برای خدا هستم دربرابر کسانی که در زمین فساد را آشکار و علنی کرده اند و حدود را از بین برده اند و دارایی مردم را غارت کرده اند. «من از هرکس به یاری دین خدا سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز باشد» (يعنی با ما بیا و دین خدا را یاری کن) همه اینها را فرزدق شنید، غربت و قلت لشکر امام را دید، اما «همراه امام» نشد. اصل دین است، بله. «هل الدّین الّا الحبّ و البغض؟» اما محبت خشک و خالی نه! محبتی که فقط در دل بماند (مگر در شرایط خاص تقیه) نه. محبت باید بیاورد. و ، به گواه زیارت عاشورا، حتی معرفت تنها هم فایده ندارد! (کمااینکه ابلیس در نهایت معرفت نسبت به ربّ بود) در فرازهای میانی زیارت عاشورا می‌گوییم: ۱. اَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکم[...] ۲. فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ، یعنی بعد از اینکه با ذکر «محبت و موالات» مقدمه چینی میکنیم و بعد می‌گوییم که معرفت اهل بیت و برائت از دشمنان آنان، «کرامتی» از جانب خدا برای ما و «رزق خاصه خدا» برای ما بوده، تازه از خدا میخواهیم که: اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ خداوند توفیق «معیت» و «قدم برداشتن» با اهل بیت را نصیب ما کند... اول محبت، بعد معرفت، بعد معیت و هم‌قدمی... محبت حسین علیه السلام اکسیر است، اما سعادت اعظم در گرو محبتی است که حرکت بیاورد. حرکت اباعبدالله، قیام لله بود. و این قیام تا دنیا دنیاست، جریان دارد. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. باید دید در هر زمان و مکانی، مصداق این قیام چیست و معیت چه جریانی و چه کسانی، معیتِ کربلاییِ عاشوراییِ اباعبدالله الحسین است... ✍ هـجرتــــــــ @hejrat_kon (روایت دیدار: https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246603&typeinfo=25&catid=23299)