eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
14.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
222 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ پزشک مادر #مامان_دکتر / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ----- روزهای عاشورا -وقتِ آن نفس گرفتن‌های بین روضه‌ها- به این فکر می‌کنم که در تمام یک سال گذشته برای چه چیزهای کم ارزشی تقلا کرده‌ام، دست و پا زده‌ام، در جنگ و اصطکاک بوده‌ام از چه چیزهای کوچک و بی اهمیتی رنجیده‌ام در چه موقعیت های ساده‌ای کم آورده‌ام بر سر چه موضوعات حقیری مجادله کرده‌ام و لابد رنجانده‌ام؛ روزهای عاشورا به این فکر می‌کنم که باید خودم را خیلی بزرگ‌تر کنم روزهای عاشورا عاطفه‌ام وسعت می‌گیرد؛ حس می‌کنم یک دنیا آدم را دوست دارم، حس می‌کنم در آن قلب بزرگ شده از بزرگ‌ترین رنج و حادثه، همه عالَم جا می‌شود! فکر می‌کنم چرا دوست نداشته باشم؟ و اگر دوست نداشته باشم مگر می‌شود بتوانم کاری بکنم؟ روزهای عاشورا برمی‌گردم و ارزش‌هایم را مرور می‌کنم برای چه بجنگم، برای چه صبر کنم، برای چه اشک بریزم، برای چه بی‌تاب شوم، برای چه حرف بزنم، برای چه ساکت بمانم، برای چه فریاد بکشم، برای چه از دوست‌داشتنی‌ترین‌هایم بگذرم، برای چه سینه‌ام تنگ شود… - مرور می‌کنم و می‌بینم بزرگ‌ترین ارزشم، نصرت است، نصرت حق؛ یاری رساندن به حقیقت و معنا و هر یک از ارزش‌های کوچک‌ترم ممکن است روزی، جایی فدای این اَبَرارزش شوند. - روزهای عاشورا از حس قدرت و شکست‌ناپذیری مملو می‌شوم از حس نگاه به یک عظمت بی‌پایان از حس مغروقه شدن در یک ابهت بی‌کران از حس "باید بزرگ‌تر شوم" از حس "حقیر بودن سنگین‌ترین درد است" از حس "این غبار ناچیز را از دامنت نتکانی، آنقدر نگاهش کن تا برسد به روزی که به بالینش بیایی" روزهای عاشورا به این فکر می‌کنم که باید خیلی بزرگ‌تر شوم، خیلی... ؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- فکر میکردم که بمیرم. یعنی تاب نیاورم. یا حداقلش اینکه همین چند قدم مانده تا هشت وجهیِ عَظُمتِ المصیبة، صیحه کشان از هوش بروم. ولی نرفتم. نه اولین بار، نه بارهای بعدی. مثل یک مادری که وقتِ خبرها و اتفاق های بد، همه کار میکند که بچه‌ها آب توی دلشان تکان نخورد ولو اینکه همه تلخی را خودش قرار باشد سر بکشد و یک بغض هم روش، انگار که حسین علیه‌السّلام هم برای هر یک نفر، هزار مَلَک مأمور کرده که کنار عَتَبه بایستند و به محض ورود، کاسه کاسه آب بر قلب آتش گرفته اش بپاشند یا پرده بر چشمِ جانش بیندازند و از فضای مصائب دورش کنند؛ که مبادا از شدت غصه جان دهد… نمیمیریم… همانطور که هرسال، غروب‌های ناباورانه زنده می‌مانیم انگار کسی زیرِ بغل‌های مصیبت‌زده‌مان را میگیرد و از صحنه حادثه دور میکند... چه معلوم؟ شاید هم می‌میریم و دوباره به دست زنده می‌شویم! پس هربار، "زنده تر" می‌شویم! یعنی هربار که یادش میکنیم و به پای دل تا کربلایش می‌رویم، زنده‌گی ما را بیشتر میکند، آب حیات به روح و قلب‌های ممات گرفته‌مان می‌پاشد شاید همینست که گفته‌اند هرروز یادش کنیم، ولو با یک سلام و یک پرده از اشک… برای اینکه ظرف حیاتمان پر تر شود . . بگذریم بچه که بودم فکر میکردم با چه منطقی میگوییم "و لا جعلهُ الله آخر العهد منی لزیارتکم"؟ خب بهرحال یک زیارت، زیارت آخر خواهدبود! یک سلام، سلام آخر خواهدبود! یعنی چی که این را زیارت آخر من قرار نده؟ بزرگتر که شدم فهمیدم این دعا اصلاً مال این دنیا نیست؛ مال آن حیات جاودانه است! مال "ابداً ما بقیتُ و بقیَ اللیل و النهار"… انگار دارد می‌گوید اصلاً وقتی مُردم، مرگم را آغاز زیارت حسین قرار بده! تا وقتی که هستم در عالم هستی، زیارت حسین، عهد من باشد… . . بگذریم مولای خوبم نمیدانید چقدر شادم که "بأبي أنتَ و أمي" بخشی از زیارت شماست! دلم غنج میرود وقتی فکر میکنم از من فرزندانی بر روی این زمین هست که روزها و شب‌ها برای منِ کمترین دعا میکنند که فدایی شما باشم؛ تکه‌هایی از وجودم که حتی اگر من حواسم نباشد و راهم کج شده باشد، هستند و با تکرار، من را برای راه و مکتب شما می‌خواهند. و برای من، از این بزرگتر، چه؟… ای پدر و مادرم به فدایتان، ممنون که اجازه داده‌اید این قشنگ ترین دعا را من برای پدر و مادرم و فرزندانم برای من کنند… ممنون که اجازه داده‌اید حب شما، وجاهت و کرامت ما در دنیا و آخرت باشد. ممنون که از بین اینهمه آدم در کل تاریخ و جغرافیا، مولای ما شده‌اید، ما را نگاه می‌کنید حقیرم اما، قدردان نگاهتان هستم؛ خودتان می‌دانید… 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- فکر میکردم که بمیرم. یعنی تاب نیاورم. یا حداقلش اینکه همین چند قدم مانده تا هشت وجهیِ عَظُمتِ المصیبة، صیحه کشان از هوش بروم. ولی نرفتم. نه اولین بار، نه بارهای بعدی. مثل یک مادری که وقتِ خبرها و اتفاق های بد، همه کار میکند که بچه‌ها آب توی دلشان تکان نخورد ولو اینکه همه تلخی را خودش قرار باشد سر بکشد و یک بغض هم روش، انگار که حسین علیه‌السّلام هم برای هر یک نفر، هزار مَلَک مأمور کرده که کنار عَتَبه بایستند و به محض ورود، کاسه کاسه آب بر قلب آتش گرفته اش بپاشند یا پرده بر چشمِ جانش بیندازند و از فضای مصائب دورش کنند؛ که مبادا از شدت غصه جان دهد… نمیمیریم… همانطور که هرسال، غروب‌های ناباورانه زنده می‌مانیم انگار کسی زیرِ بغل‌های مصیبت‌زده‌مان را میگیرد و از صحنه حادثه دور میکند... چه معلوم؟ شاید هم می‌میریم و دوباره به دست زنده می‌شویم! پس هربار، "زنده تر" می‌شویم! یعنی هربار که یادش میکنیم و به پای دل تا کربلایش می‌رویم، زنده‌گی ما را بیشتر میکند، آب حیات به روح و قلب‌های ممات گرفته‌مان می‌پاشد شاید همینست که گفته‌اند هرروز یادش کنیم، ولو با یک سلام و یک پرده از اشک… برای اینکه ظرف حیاتمان پر تر شود . . بگذریم بچه که بودم فکر میکردم با چه منطقی میگوییم "و لا جعلهُ الله آخر العهد منی لزیارتکم"؟ خب بهرحال یک زیارت، زیارت آخر خواهدبود! یک سلام، سلام آخر خواهدبود! یعنی چی که این را زیارت آخر من قرار نده؟ بزرگتر که شدم فهمیدم این دعا اصلاً مال این دنیا نیست؛ مال آن حیات جاودانه است! مال "ابداً ما بقیتُ و بقیَ اللیل و النهار"… انگار دارد می‌گوید اصلاً وقتی مُردم، مرگم را آغاز زیارت حسین قرار بده! تا وقتی که هستم در عالم هستی، زیارت حسین، عهد من باشد… . . بگذریم مولای خوبم نمیدانید چقدر شادم که "بأبي أنتَ و أمي" بخشی از زیارت شماست! دلم غنج میرود وقتی فکر میکنم از من فرزندانی بر روی این زمین هست که روزها و شب‌ها برای منِ کمترین دعا میکنند که فدایی شما باشم؛ تکه‌هایی از وجودم که حتی اگر من حواسم نباشد و راهم کج شده باشد، هستند و با تکرار، من را برای راه و مکتب شما می‌خواهند. و برای من، از این بزرگتر، چه؟… ای پدر و مادرم به فدایتان، ممنون که اجازه داده‌اید این قشنگ ترین دعا را من برای پدر و مادرم و فرزندانم برای من کنند… ممنون که اجازه داده‌اید حب شما، وجاهت و کرامت ما در دنیا و آخرت باشد. ممنون که از بین اینهمه آدم در کل تاریخ و جغرافیا، مولای ما شده‌اید، ما را نگاه می‌کنید حقیرم اما، قدردان نگاهتان هستم؛ خودتان می‌دانید… ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8