﷽
-------
در فکر و قلب ما چه میگذرد
وقتهایی که آخر روضهها
از بوی اسپند و گلاب مستیم و تند و تند استکان میشوریم؟
بدون اینکه بخواهیم کسی ببیندمان، خم میشویم و دستمالهای کثیف را از زمین جمع میکنیم
و بدون اینکه حتی ذره ای متوقع باشیم کسی بگوید متشکرم، جارو به دست میگیریم؟؟
والحق که هیچ!
جز #رهایی
و #عشق
و لبخند
بی توقع!
بی فرسودگی!
این خستگی ها، برعکس، باخود انرژی دارد و ترمیم روحیه!
********
وقتهایی که در خانه کم می آورم و کلافه میشوم
از امورات خانه و کارهای بچهها
از خم شدن ها، شستن ها، رُفتن ها، پختن ها
به خود میگویم : کجااایی؟! هم اکنون!
دقیقاً… ؟
من…
در بیت مقدسی مشغول به کارم؛
خانه چند فرشته زمینی
و حرم امن چند معصوم پرنور!
حس میکنم در خانه ام روی بال ملائک راه میروم
و سر سفره با کودکانم نور بهشتی تناول میکنم.
هر تکه زباله ای که از زمین برمیدارم، حس جاروکشی بیت الله را دارم
و هر غذایی که میپزم حس آشپزی برای آل الله…!
.
.
من به مثابه امیرالمؤمنین علی برای ایتام کوفه، ام؛
وقتی کودکان کوچک من، به جز من کسی و دست نوازشی ندارند و من واسطه رزق و حمایت خدا برای آنان هستم!
حس میکنم کنار قامت بی رمق و خاک گرفته قمر بنی هاشم، برای آب آوری اطفال، دامن کشان به سمت علقمه میروم؛
وقتی نیمه شب ها در سکوت شیرین خواب، صدای "آب، آب" دخترک ها می آید،
و من ژولیده مو و بی رمق و خواب زده، خودم را به سمت آشپزخانه میکشم…
خود را گاه ایستاده و گاه خمیده، در کنار زینب کبری میبینم
وقتی برای حفظ امانتهای امامم، یاوران آینده دینم، فرزندانم، خود را جلوی تازیانههای دنیا می اندازم و
زیرلب میگویم: ما رأیتُ إلّا جَمیلاً!
.
.
خانه خود را *"بیت النور"* نامیده ام
تا هربار به خانه وارد میشوم، به خود یادآوری کنم که خانه ام از "حضور فرزندان معصومم" نورانی است؛
یادم باشد که ریحانههای آبگینه ای بی پناهی را، پناهم؛
و اجر تک تک لبخندهای تلخ و شیرین من، خم شدن و راست شدن من، دردهای من، لحظه لحظه بی خوابی من، شستن ها و پختن ها و دویدن ها و خستگیها و حتی آدمک کشیدن ها و سطرسطر #کتاب خواندنهای من
فقط و فقط با خود خداست!
.
مادری
سخت است
سنگین است
اما به شکلی دلچسب، پذیرفتنی است!
چرا که هَوَّنَ عَلَیّ ما نَزَلَ بي لأنّه بعَینِ الله!
#مادری
شُربی مدام
و حضوری همیشگی است
.
.
#مادرم_باافتخار
#مادری_را_با_همه_سختیهایش_دوست_دارم
#بیت_النور #بیت_الله #بیت_المقدس
#خادمی_خلق_خدا
#مادر #سختی_مادری
#مادری_بدون_فیلتر #روضه #هیئت #حضور #جنون
#ما_رایت_الا_جمیلا
پینوشت : فرزندانم سید نیستند اما حتما فرزندان ائمه اطهارند/منظور از من، والد نوعی است
🖋هـجرٺــــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
﷽
--------
شب نوزدهم باتوجه به دستورالعمل ستاد مبارزه با #کرونا موندیم خونه
راستش فکر میکردم شب سخت و کم بهره ای باشه
مخصوصاً که قصدداشتم بچهها رو در #لیالی_قدر بیدار نگه دارم
اما برام فوقالعاده بود
شاید دراثر اینکه خانه تک تک ما در اون ساعات محل نزول #ملائکه بوده
همیشه اجتماع در #مساجد بوده (اون هم برکات و اثرات عظیم خودشو داره و حرفی روش نیست) الان عمیقاً شکرگزارم بخاطر نوری که این شبها به خانههای ما میتابه
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
مدتی بعد #فطار جانمازها رو پهن کردم
دخترها خوششون اومد
دویدن و جانمازهاشونو انتخاب کردن و چادر پوشیدن.
منم کمی درمورد شب قدر براشون توضیح دادم
دختربزرگم گفت: مامان مثلاً من و آبجی یه خانواده ایم داریم میریم #مسجد ، شما میگی کجااا تو این کرونا؟! مامیگیم مسجدش عالیه، ماسک و دستکش میده،خیلی تمیزه، شمام بیاین😄
خلاصه احیامون شد #نمایشنامه
چه حاجخانم بانمک و باادبی بود😉 ولی بچه ش یه کم اذیت میکرد😤 پذیرایی که آوردن زیاد شیرینی برمیداشت؛یه کمم با بچه من دعواش شد😒
خلاصه اون حاج خانم نشست و دعای جوشن حاجآقا (بابا) رو گوش کرد و نماز "هفت قل هو الله" شم خوند😍
پسرک هم دُها میخوند. پشت هم ورق میزد و میگفت: بیسمی لا (بسم الله) آمی (آمین).
دختر کوچیکه هم هی میگفت پذیرایی مسجد کی شروع میشه؟😐😒
اما لحظه ای گمان نبرید که چیدمان مسجد همینجوری باقی موند
کلا چندباری منهدم شد و از نو ساخته شد😩 یه صدباری #قرآن و #مفاتیح و #تسبیح ها رو از گوشه گوشه خونه جمع کردم
بعدِ دعا، بابا رفت آشپزخونه؛ سیب زمینی سرخ کرد و با بچهها سفره انداخت😐 از اعمال جدید شب قدره؛ تو مفاتیح شماها ننوشتتنش😒
بعدش حاج خانم گفت برای #روضه تشریف بیارید منزل ما
و بساط رو کلا برد یه جا دیگه😩
رفتیم خونه ش
شروع کرد پذیرایی آماده کردن
هی کرد تو حلق ما
دخترشم هی دستمال تعارف میکرد
و البته با پسرم خیلی بازی کرد
چندتا خرابکاری هم کردن
فقط همینکه جوجه ها رو تو مراسم نیاوردن و خیلی به من کاری نداشتن(جز آب و جیش و شیر و...😩) برام کافی بود
کاردستی هم بهمون جایزه دادن😍
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
#قرآن_به_سرگرفتن برا هرسه شون جذاب بود
با حاجآقا انصاريان شروع کردیم اما دروغ چرا بیشتر از "بِعلیٍّ" نتونستیم پیش بریم
خیلییی کند میرفت جلو🙈
تلویزیون رو خاموش کردیم و تندتند خودمون با هم خوندیم بچهها خسته نشن.
بازم دروغ چرا حس همیشه رو نداشت😐
جزاینکه در معیت سه تا معصوم کوچولو، قرآن رو سایه سرم کردم و در پرتو نور این سه #قریب_الرجوع_از_ربّ طلب #عافیت…
اولین #شب_قدر ما، خیلی خانوادگی! و با آرامش سحر شد
#مادرم_باافتخار
#مادری_را_با_همه_سختیهایش_دوست_دارم
#مادری_رشد_است
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
🖋هـجرٺــــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
﷽
------
دستم روی چشمهایم، پرده پوشی کرده؛
خوشت نمیآید.
دستم را میکشی عقب
از پشت پردهی اشک نگاهت میکنم
متعجبی، شاید نگران...
مادرِ گریان بچه را نگران میکند.
لبخند میزنم
لبخند میزنی
خودت را لوس میکنی
بغضم را فرومیخورم
به حَسَب وظیفهی مادری ام،
نیمسوخته،
از قافلهی گریه کُن ها جدا میشوم،
میتازم به سوی دنیای تو.
.
خوشت آمده
هی دستم را میگیری میگذاری روی چشمهایم،
هی میکشی عقب؛
و من هربار باید
وسط روضه،
"دالی" بگویم و تو بخندی
.
چشمم به توست
گوشم به روضه خوان
آااخ
رفت سراغ گهواره!
" لالایی کودکم لالا....."
حسینیهی دلم آتش میگیرد
اشک داغ به چشمانم میجوشد؛
میخندم!
- مادری، دنیای تناقض هاست... -
میخندی
دلبری میکنی، با آن دو دندان تازه درآمده ات
.
بس کن!
بس کن!
آتش به جانم میزنی علی!
علی...
خندههایت مرا فرو در آتشفشان قلب رباب میکند!
ذوب میکند!
بس کن!...
سرت را به آغوش میگیرم که دیگر نبینم...
آاااه
بمیرم!
بمیرم
سر،
علی،
نیزه...
جایت چه خالیست در آغوشِ رباب، علی...
علی هایمان به فدایت، علی...
.
.
.
از اشک چشمانم برمیدارم، میزنم به گونهی تو
بخند فرزندم...
تو با ذوق میخندی، من با لبخندی کج، شانههایم میلرزد...
سهم من از ضجهها و مویههای روضهی حسین علیه السلام،
همین لبخندهای گس،
همین اشکهای پنهانی...
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
#علی_هایمان_فدای_علی_تو_حسین
#روضه_مادرانه #مادرانه #مادر #عارفانه #اباعبدلله #حسین_علیه_السلام #روضه #رباب #علی_اصغر_علیه_السلام #هیئت_با_بچه
🖋هـجرتـــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشر_فقط_بامنبع
﷽
--------
«یکی از همان مجنونهای وسط...
شور بگیرم با شور
دم بگیرم با دو دم
مستانه بر سر بزنم
مجنون بر سینه بکوبم...
هیچ نفهمم و سوزناک و کشدار «حسین» بگویم...»
این،
تمام آرزوی من است این شبها...
تنها و تنها و تنها زمانی که دلم میخواهد ساعتی «مرد» باشم،
و هیئت بروم و در آن حلقهها و کوچههای سینهزنی گم شوم
و فارغ از هردو دنیا،
خاک بر سر بریزم...
.
.
چادر به سر کشیده ام؛
در میان زنانی که از سرِ همراهی، بر سینه یا پا میزنند،
حسّم، حسِّ قفس است...
چشمانم را میبندم
میروم میانِ حلقه
حلقه کنار خیمههاست
زنان، از غصهی دلِ بیتابِ زینب شور گرفتهاند و بیوقفه بر سینه میکوبند
با زینب همراه میشوند
زینب میدود و بر سر میزند: یااُخَیّاه ... وَابنَ اُخیّاه ...
حلقه بر سر میزند
زینب کنار پیکر پاره به زمین میافتد
زانوی #حلقه شل، اما به لحظهای دیوانهتر میشود؛
ضجه میزند، لطمه میزند؛
مستانه اطراف حسین و پسر حسین و خواهر حسین علیهمالسلام،
حزین و خشمگين،
«واویلا» به آسمان میفرستد...
در حلقهی تصورم غرقم
در این دنیا نیستم
شور گرفتهام... همانجا که میخواهم... همان میانهی حلقه؛ بدون مُذَکر شدن...
از چشمان فشرده بستهام اشک سرازیر است و از گلوی بغض گرفته ام، آه...
ناگاه
دهانی کنار گوشم میآید
-: مامان... دسشویی دارم... 😢
چشمم - برقگرفته- باز میشود
چادرم را - «مؤنث» (مادرانه) و بی اراده- کنار میدهم
قلبم از شدت شتاب این تغییر فاز، مچاله میشود
سرم از سرعت نوری این سفر، درد میگیرد.
در چشمانش خیره میشوم
شاید التماسش میکنم که شوخی کرده باشد
شاید هم دارم میسنجم که چقدر فوریت دارد!
در آن تاریکی چیزی دستگیرم نمیشود...
آه میکشم
چشمم را آرام میبندم،
دلم را میبرم میگذارم دوباره میان همان حلقه، در کربلا
و خودم بازمیگردم به اینجا
به سرزمین مادری....
.
بچه را بغل کردهام و از میان تاریکیِ مضاعفِ چادرها، راه میجویم:
«خروج»
.
.
مرا در خيمهی تو جایی هست، حسین؟
.
.
#مادرم_باافتخار
#مادری_را_با_همه_سختیهایش_دوست_دارم
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
#مادرانه #مادر #مادری #روضه #هیئت_با_بچه #علی_اکبر #لیلا #مجنون
🖋هـجرتــــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشر_فقط_بامنبع
﷽
-----
میگویند انسان از گِل آفریده شده؛...
آرزو میکنم
از آن گِلی خلق شده باشم
که آن روز
در آن کوچه
از چکیدن اشک «پسر»
بر خاکِ چادرِ «مادر»
ایجاد شد...
.
.
آن وقت
طبق قاعده «کَلُّ شَیءٍ یَرجِعُ الي اصلِه»
آن روز که باز خاک میشوم،
ناگزیر
برخواهم گشت به
*دامن حضرت مادر!...*
.
.
.
#حضرت_مادر
#روضه_کوچه
#چادر_خاکی_مادر
#ایستادم_به_نوک_پنجه_ی_پا_اما_حیف
#دستش_از_روی_سرم_رد_شد_و_بر_مادر_خورد
#چادر_خاکی
#چادرت_را_بتكان_روزى_ما_را_بفرست
#فاطمه #فاطمه_الزهرا
#مادرم_فاطمه ❤️
#ما_بچه_های_مادر_پهلو_شکسته_ایم
#ای_وای_مادرم #روضه 🕯️
#کل_شی_یرجع_الی_اصله
#مادرم_باافتخار
.
پینوشت:
کل شیء یرجع الی اصله: هرچیزی در عالم وجود، نهایتا به اصل خود بازمیگردد.
🖋هـجرٺــــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشر_فقط_بامنبع 🖌
امروز روز پسرهاست
روز سپرها
در این خاندان گویی برخی دردها، رنج ها، موروثی است!
پدر، یک روز
در مدینه
در کوچهای خاکی
وقتی که هیچ یار دیگری نیست
وقتی که دست ظلم دراز است و مظلوم بیپناه
قد میکشد تا سپر شود برای وجهِ عصمت الله
پسر هم یک روز
در کربلا
در گودال قتلگاه
وقتی که اصحاب یک به یک بر زمین افتاده اند
و دیگر کسی نیست که ندای هل من ناصر ولی الله را پاسخ دهد
و نامردها با هر چه دارند میزنند - فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ-
غیرت علوی اش قُل میزند.
این بغض، رفته رفته گلوگیر می شود
از خودخوری یتیم حرم پیر می شود
«دور و برش شلوغ شد، عمه نگاه کن
انگار خوابِ سرخ تو تعبیر می شود
این شمر نیست که خنجر کشیده است؟
دارد به قتلگاه سرازیر می شود
راضی نشو عموی مرا زجرکش کنند
دستم اگر رها نکنی دیر می شود»
دست خود را از دست امانتدار داغدیده خود، به لحظهای رها میکند
و «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّی» گویان
خود را به مظلوم عطشان غریب تنها، به همه دارایی خویش، به همه پناه خود میرساند.
و چون چیزی برای مبارزه و رد ضربات ندارد،
تن خود را سپر میکند
وَیْلَكَ یَابْنَ الْخَبیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّیَ؟
حرم حسین به هیاهو افتادهاست
ناله «وا حَسَنا» ی اهل خیام بلند است
آنان که رحم به سبط رسول خدا ندارند، به نوه علی دارند؟
نه
شمشیر بالا میرود و با پایین آمدنش، سپر نازکتنِ حسین، شکافته میشود
دست عبدلله بن حسن که میافتد، ناله ای که به آسمان میرود این است: وا اُمّاه
روی زانوی پدر که ننشسته تا برایش #روضه_کوچه بخواند، حتماً عمه تعریف کرده است... و حالا ذکر لب پسر حسن، وا اماه شده است...
روضه پدر و پسر
روضه غربت است،
روضه تنهایی و مظلومیت.
✍ هـجرٺــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
پینوشت:
شباهت دیگری هم دارند این پدر و پسر.
یک جا در مدینه، بدن پدر با تیر به تابوت دوخته شد
یک جا در کربلا، بدن پسر با تیر سه شعبه حرمله به بدن عمو...
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
#روز_پنجم_محرم
#روضه