eitaa logo
هجرت dr.mother8
13.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
219 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ پزشک مادر #مامان_دکتر / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ------ عرضی ندارم فقط خواستم بگم هر یک کدوم‌شونو که میخوابونم حس شعف و غرورِ اتمام و افتتاح یکی از پروژه های پارس جنوبی رو دارم😭 حس موفقیت غنی سازی چمیدونم ان درصد! 😖😭 الانم یکی شون مونده قبل غروب خواب بوده آخه الان نمیدونم چطوری بشکنم این محور مقاومت رو😭 . . 😠😴😪 😧😭 😢 😩 💄 😑 . . . پی‌نوشت : ۱- امشب به عنوان قصه خواب، حدیث کساء خوندم برا دخترا (ترجمه، داستان مانند) یه اشتباهی کردم آخرش گفتم الان هر دعایی بکنید برآورده میشه 😓 دختر دومم که یه کم (فقط یه کم😒) تپل و خوش خوراکه، از اون موقع تا قبل خواب داشت میگفت: خدایا آرزو میکنم به من از میوه های بهشتت بدی خدایا آرزو میکنم از اون نوشیدنی خوشمزه کوثرت به من بدی مامان آرزو میکنم امام علی به شما هم از اون نوشیدنی بده. آخرشم دیگه عنان از کف داد گفت مامان اصلاً خوش بحاااال اونایی که زودتر میمیرن و میرن بهشت 😂😂😂😂 . . آخرشم یه دعای قشنگ کرد و به سلامتی خوابید بالاخره 😥: مامان دعا میکنم همیشه برای ما یه مامان خوب باشی😍😊😊😊🎯💗 . ۲- عکس مال الان نیست 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------ اصلاً فکر میکنم شیخ عباس یادش رفته آخر هر اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...» اجر هر عمل را که میگوید، دستور هر اعمالی را که توضیح میدهد، زیرش بنویسد اما برای ، اینچنین است که .... . . مثلاً همین شب قدر! شیخ، سخنی هست درباره زنی که سجاده اش را پهن میکند و قرآن و مفاتیحش را میگذارد گوشه اش و بعد شروع می‌کند؛ مدام می‌رود به آشپزخانه، چای می‌گذارد، میوه تکه میکند، سقا می‌شود،... و اشک هایش، با زمزمه‌ی ، میچکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و نهار فردای بچه‌ها؟ . . گفتیم اشک و گریه اصلاً چه میگویید درباره زنی که تا شانه اش تکان میخورد و میخواهد کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم میکند زیر چادرش و ملتمسانه میگوید «گریه نکن 😯😢»؟ بگویید اجر این خنده های اجباری تلخ و شیرین چند؟ . شیخنا! زنی که عادت ندارد تنها، جامه نور بپوشد و بچه‌هایش را یکی یکی میبرد غسل شب قدر بدهد، تا طهارتِ مضاعف شود برایشان تا سال بعد، و از خستگی این غسل ها، خوابش بگیرد و کمی چرت بزند، بهره ای از این لحظات ناب از دست رفته لیلة القدر، دارد؟ . . . . نمیدانم شیخ، شیخ بزرگوار ما، نمیدانم فقط.... اگر اعمال ساده این زن ها نبود و شب های قدر، به جای خواباندن کودکان‌شان و نشستنِ فارغ بال تا خود سحر بر سر سجاده - مانند شما مردان-، آنان را با پاشیدن آب به صورت شان و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمیداشتند به گمانم نه شیخ مفیدی در این دنیا یافت میشد نه شیخ صدوقی نه سیدرضی نه طباطبائی نه امینی نه...! . . شیخ راستش… فکر میکنم سهم قابل توجهی از ثواب تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیح‌الجنانِ شما، تا خودِ صبحِ قیامت، انجام میدهیم، ثواب تمام جوشن ها، کمیل ها، نمازها، توسل ها، زیارت ها صاف میرسد به مادرتان! . . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------- فک کنم گاهی ها یا تک بچه ای ها، فک میکنن بچه‌های ما درجا ،۳-۴تا با هم، از لپ لپ دراومدن 😄 یعنی هیچ وقت ما نبودیم، و تجربه سختیهای شدید بچه اول رو نداریم خواستم از همین جایگاه اعلام کنم که خیر! عاقا پوست ما هم کنده شده سر بچه اول از بی تجربگی هامون بابت ، ، آروغ گرفتن، حتی نم دادن همیشگی و... تا بعد، مراقبت مداوم در چهاردست و پا رفتن و شروع ایستادن و تاتی… و تمام وقت دراختیار بچه بودن بابت سرگرم کردنش تا خود سه سالگی ما هم سر بچه اول خیلی ترس ها و اضطراب ها داشتیم (حالا منِ نوعی به علت رشته تحصیلی م، شاید کمتر) نابلد بودیم بابت هرچیزی نگران میشدیم حتی گاهی میشد یهو نصف شب حس میکردم بچه نفس نمیکشه! الکی ها! با چه وحشتی بچه رو آروم تکون میدادم ببینم واکنش نشون میده یا نه. اونم از خجالتم درمیومد و تا خودِ صبح…😒😢 خیلی از ما سر بچه اول حسابی از اطرافیان حرف میشنیدیم و تأثیر میگرفتیم. همه ما در سالهای اولِ فرزند اولمون خیلی وقت پاش گذاشتیم، چون کسی رو جز ما نداشت و ش ما بودیم. . این تجربه مشترک همه ماست که حتی برای یک سرویس بهداشتی رفتن شاید محبور می‌شدیم صبر کنیم بچه بخوابه یا باباش بیاد! حموم رو که نگو. نماز هم خیلی وقت ها اول وقت براش معنا نداشت😞 . . از شش ماهگی به بعد مدام از ما بازی میخواست. بیست بار پشت هم خوندن یه کتاب و درآوردن صدای جوجه و گاو و کلاغ! صدتا چشم چشم دوابرو کشیدن بی وقفه پشت هم؛ و ته گرفتن خورشتها و برنجها در سایه غفلت این توجه بی مرخصی مادرانه! گاه شده بود حس کنیم *من مادر ضعیفی هستم، مادر خوبی نیستم، کم آوردم، من ذوق و انرژی تعامل با بچه ندارم و...* خیلی وقت ها بوده که به خودمون گفتیم خدایا، اگر یکی ش اینه پس سه چهارتاش چیه 😰😫😭 وقتی برای یکی، ۲۰ ساعت از ۲۴ ساعت من داره میره، برا دوتا و بیشترش که کلا روز کم میارم و هفتگی باید زندگی کنم!! . . . اما خیلی زود، ما (که نسبت به تشویق و تجربه دیگران(پرفرزندها) بی توجه بودیم و میگفتیم دروغه! حالا که آورده میخواد بگه خوبه عالیه اصلاً بی نظیره و کارم درست بوده!) یه چیزایی رو درمورد بچه کشف کردیم؛ با وقتایی که تو مهمونی ها بچه همسالانش رو میدید و حتی یک ساعت تمام سراغ از ما نمیگرفت! 😯 یا وقتایی که نیازهای ابتدایی و ساده فرزندمون توسط بچه ۳-۴ ساله خانواده دیگه مرتفع میشد و لازم نبود ما سرویس بی وقفه بدیم . . یه کم بیشتر تحقیق و مطالعه کردیم دیدیم نه باباااا بچه اوله که انققققد سخته! پدر آدم رو درمیاره😭 . و سختی بچه‌های دوم و سوم و چهارم و... هرگزززز مساوی نیست با سختی بچه اول ضربدر دو و سه و چهار و....! 😍😃 . بلکه حتی گاهی انقدر امورات با هم هم‌پوشانی دارن که انگار برخی سختی ها حذف میشن! . . از مرحله فکر و تحقیق به عمل که رسید و فرزند دوم که اضافه شد، دروغ چرا، ماه های اول سخت بود (برای همه فک کنم؛ مگر کمک دارها). دوتا بچه کوچک با هم گریه کنن، بهانه بگیرن، دومی کولیکی هم باشه تا صبح نخوابه و کله صبح اون یکی بیدار شه، حسادت های طبیعی اولی به دومی و مدیریتش، توجه به نیازهای عاطفی و هیجانی اولی و… خدایا ببخش اگر ناسزا نثارکردیم به مشوق هامون😅🙈😢 اما همینطوری نموند! از شش ماهگی به بعد... دیگه دلبرررری های خواهرانه/برادرانه شروع شد! خیلی شيرين و واقعاً از اینجا به بعد همونی شد که میگفتن😊 البته باز سختی هایی داشت اصلاً مگه بچه داری بی سختی میشه تا عروس داماد کردن و بچه دارشدنشونم سختی داره! 😒 اما خب، فک کنم متوجه منظور میشید بودن دونفر از یک دنیا () کنارهم و و خیلی بهتر خلاصه گفتن کجاشو دیدی سه تا بشن چه عالی میشه! 😁 و من چون چشیده بودم که حقیقتاً این فرزند اوله که خیلییی سخته و بعدی ها اصلاً اونطور نیست، باور کردم😅 و سومی که اومد به زندگی مون، واااقعا راحتی ش غیرقابل قیاس حتی با دومی بود چه برسه به اولی اصلاً به بچه اول فکر که میکنم تنم میلرزه! کولیک ها، بی خوابی ها، کم وقتی ها… حق میدم به یه مامان اولی، اونم تازه کار، که حرفهای ما ۳-۴فرزندی ها رو باور نکنه☺️ حالا باتجربه ترها میگن تازه از بچه چهارم میفتی رو غلتک😌😅 و مشتاقانه دلم میخواد چهارمی رو داشته باشم. و پنجمی رو و… . . خلاصه که مامان اولی ها! ما هم از روز اول سه بچه ای نبودیم! ما هم کمرمون خم شد زیر بار سختی بچه اول😅😭 اما به جای اکتفا و توقف در تجربه‌های تلخ خودمون، اعتماد کردیم به تجربه شیرین و واقعی میلیون ها غیر تک فرزند همون ** . ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- بخش اول . مادرها (ایضاً پدرها) یا سردرگمند یا ناامید! سردرگم بین نظرات و اصول تربیتی فلان دکتر و پروفسور و حاج‌آقا و استاد و تسهیلگر و... و ناامید از اینکه اگر تربیت اینهاست، پس کاری که من میکنم چیست؟!؟ 😟😥😔 . برخی هم که با ظهور و رواج اینهمه دوره و کانال و صفحه و وبینار و مد شدن کلی متد تربیتی و سبک والدگری خفن و جالب، حس میکنند تا زمانی که به خوبی ندانند "اگر بچه فلان رفتار را کرد و فلان حرف را زد، ما دقيقاً باید چگونه واکنش نشان دهیم و با چه لحنی، چه کلماتی را در مقابلش به کار ببریم" ، فرزند دار شدن اشتباه محض است؛ و ظلم به آن طفل معصوم که قرار است زیر دست والدینی ناآگاه و نابلد(!) رشد کند و یحتمل، نهایتاً آن چیزی نمی‌شود که بچه‌های مردم (همان مردمی که تمام اصول و نظرات تمام اساتید را حفظند) می‌شوند… . . . . من اما، با چند دانسته یقینی - که نمی‌دانم از کجا پیدایشان کرده ام! و شاید هدیه خدا بوده- گلیم خود را از این دریای طوفانی سیاه ترسناک نگرانی و دغدغه تربیت بچه، کشیده ام بیرون! از موج های غرق کننده ی "دکتر فلانی فرمود" و "استاد فلانی افزود"...؛ از تلاطم و سردرگمی بین نظرات و سبک های شرق و غرب و دینی و سکولار عالم. که حتی برخی شان آنچنان جدیدند که هنوز هیچ خروجی ای (بچه ی بزرگ شده ی تربیت شده با آن سبک) نداشته اند و فقط با اعتماد به نفس، ترویج می‌شوند..... . . . ادامه دارد.... . . . پی‌نوشت : از بسیاری از نظریه ها و سبک ها و حرفها، مقداری شنیده ام و خوانده ام. مخالف مطالعه نیستم و بدیهی است که منظور تقبیح داشتن سبک تربیتی و مطالعه و نوآوری و نکته گفتن و راهنمایی در این حیطه نیست حرف بر سر گیر کردن و گیج کردن و گیج شدن و وحشت کردن و غصه خوردن است. 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- بخش دوم (دانسته هایم در مسیر تربیت فرزندانم) . اولین نکته ای که بعدازمدتی مطالعه و تعامل با دختر اولم دریافتم، این بود که چیزی خارج از تربیت خود نیست! فرزند، جزئی از خود ماست که رفتارهای ما در اون متجلی میشه پس *تمرکزم رو از تربیت بچه، بردم رو تربیت خودم!* خودم چقدر کنترل خشم دارم؟ چقدر مؤدبم؟ چقدر صادقم؟ چقدر بخشنده ام؟ چقدر حرمت (مکان، زمان، اشخاص) نگه میدارم؟! چطور قضاوت میکنم؟ چقدر کتاب میخونم؟ چقدر با فکر حرف میزنم؟… این مسئله بخش عمده ای از فشار نادرست تربیت فرزند رو از دوش برمیداره چون ديگه به عنوان یک پروژه جدا نگاهش نمیکنی و اتفاقا بچه داشتن، تربیت خودت رو به شدددت تسهیل میکنه. چون چند ** تمام وقت داری (خدا رو که حساب نمیکنیم😔) بعلاوه چند *آینه* دقیییق! . مسئله دوم رو با تعامل با برخی مادرها دریافتم و بزرگترین دستاوردم شد میدیدم اکثر مادرها (والدین) خیلییی زیادی دارن خودشون رو بچه میدونن. اصلاً و غیرمذهبی هم نداره. یعنی برخی مذهبی ها هم با همون اصول تربیت دینی شون، خودشون رو خدای اون بچه فرض کردن! فراموش کردنِ ربوبیت خدا و اینکه *مربی تک تک انسانهای روی زمین خود خداست* ، از روی رفتارهای ریزشون و ها و حرفها و دغدغه های عجیبشون معلوم بود. حتی برخی کارشناسان تربیت اسلامی هم… از اون وقت بود که گفتم خدایا، من خودِ کوچکم رو میذارم رو بچه‌هام، هممون رو یکجا میدم دست خودت! من که خودم هنوز تربیت نشدم، چطور اینها رو تربیت کنم؟! 😢 ربّ من! ربّ ما! بزرگمون کن… . . دستاورد سومم این بود که به خودم متذکر شدم خدای نکرده، خداوند یه چیزی تو وجود ما گذاشته به نام ** ! واقعاًلزومی نداره تک تک رفتارهای من مطابق نظرات فلان استاد (که اتفاقاً اکثر اساتید، آقان و حتی یک لحظه هم نبودن!) باشه،درحالیکه میدونم برا بچه من اشتباهه! مشخصه که منظور این نیست که مهارت آموزی اشتباهه، استفاده از تجربه و راهنمایی دیگران بده، مطالعه و دوره بی فایده است‌؛ میخوام بگم خودتم یه ذره حساب کن! ** ! داشته باش! . . یافته چهارمم این بود که فهمیدم *تربیت فرزند، تربیت تک تک بچه‌ها نیست. تربیت محیط خونه است!* و محیط خانه درست، پاک و قاعده مند باشه، چه یکی چه ده تا! بنابراین بهتره تمرکز رو از روی یک بچه برداشت و برد روی کلیت محیط زندگی خانواده . . پنجمین مطلب این بود که یقین کردم *مادری فقط با مادری ارتقاء پیدا میکنه* مهارت والدگری تو کتاب و کارگاه پیدانمیشه؛ تو بچه دار شدن و تعامل با کودک به دست میاد! تا توش نیفتی، هرررگز بهش نمیرسی وبا هر بچه، تازه کلی چیزجدید کشف میکنی و کلی مسئله هم برات از اهمیت میفته! و آخرین دانسته یقینی م این شد که خداوند خود رو جبران کننده نامیده. نه *تنها جبران کننده بلکه مبدل سیئات به حسنات* ! یعنی وقتی استغفار میکنی، نه تنها خطای تو رو میکنه، بلکه خداوند قادر مهربان کریم، بدی های ناخواسته تو رو تبدیل میکنه به خیر و حسنه در حق اون طفل... (به شرط پشیمانی و توبه و اصلاح رفتار و درخواست از پروردگار) هرجا بفهمی اشتباه کردی، راه برگشت بازه و خطاهای گذشته تو قابل جبران و حتی زیباشدن همه ما، در گذشته رفتاری مون با بچه‌هامون خطا داریم و ممکنه یه روزی متوجهش بشیم که دیر شده باشه اما برای "ما" دیر شده، که محصور به بعدی به نام زمان هستیم؛ نه برای خداوندی که فارغ از زمان و مکان، گرداننده ی کائنات ه! ؟ پی نوشت : مخلص کلام اینکه اگر خودت رو بذاری کنار فرزندانت تو یک زمین واحد، و فارغ و رها، همه زمین رو با همه ابعادش بسپاری به ربِّ یگانه عالم... بچه داری خیلییی شیرین تر و ساده تر میشه و خیلییی پرثمرتر.... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------- نُــقــطـه‌ی ٺـلاقــے زَمـیــن وُ آســمــانِ قـلـبِــــــــ مَــــݩ شُـــروعِ پـــر گــشـودنـم ... ڪـــودڪـم! «بـا تــو» ٺا خُــــــدا راه کـمتـر اسـتـــــ !... . . ! ! 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- دختر دا‌شتن خیلییی خوبه اما امان از یه مشکلش🤦 اونم اینکه گزارش تمام اعمال روزانه شما به طور منظم مخابره میشه به... هرجا که بشه😅😭 هر چیزی که در منزل شما میگذره قابلیت این رو داره که در یک جمله‌ی ناگهانی به مادرتون، خواهرتون، خواهرشوهرتون، همسایه، نگهبان مجتمع، معلم مدرسه و حتی راننده اسنپ گزارش بشه! 😰😣 در اون لحظه که در شوکی گزنده، یا سرخ شدین یا سفید، آب دهان رو قورت میدین و سعی میکنین جمع‌ش کنین. که بیشتر وقتام این تلاش برای جمع کردن قضیه، یه ی بی فایده است که فقط بدترش میکنه😷😅 متأسفانه انقدر دایره مسائل خصوصی و نیمه خصوصی بزرگه که نمی‌تونی به بچه تذکر بدی چه چیزهایی رو بگه یا نگه. یعنی ممکنه n مورد رو طبق تذکرها حواسش باشه اما با حرف زدن راجع به موضوع n+1 اُم، حیثیتت رو جلو استاد راهنمای پايان‌نامه یا مادر عروس تون به باد بده! . . . . و لزوماً شاید چیزهای خیلی خصوصی هم نه، اما همینکه یه حدی از حریم خصوصی ت همیشه در معرض تهدیده، خودش یه سختیه... 😅 ( 🥴🤐🤬) حتی در حد گزارش اینکه نهار چی خوردیم، شام چی داریم، خونه کی رفتیم، مامانم داره چه کار میکنه و... اینها اصولاً به مامانِ مامان گزارش داده میشه و مامان رو مستوجب استیضاح و سرزنش میکنه: - صبحانه بچه‌ها رو ده صبح میدی اونم یه نصف کلوچه با چای؟! بچه‌ها رو میکشی تو با سوءتغذیه! من نذاشتم یه بار آفتاب به صبحانه شماها بخوره! - دخترت گفت که از صبح سرت تو گوشیه و لای کتابتم باز نکردی!! همینجوری میخوای تخصص قبول شی؟! و... موارد خیلی فجیع هم شنیده شده که الحمدلله گوش شیطون کر هنوز دامن ما رو نگرفته🙄🥳 . . البته من این تجربه رو با دخترها داشتم. شاید پسرام همینن. اما خب اصولاً خانمها، احتمالاً از همون عنفوان کودکی، بیشتر اهل گپ و گفت و بیان و حرف زدن هستن😅🤦 احتمال فاجعه از وقتی بیشتر میشه که بچه شماره گرفتن با تلفن رو یاد میگیره 😣 . شمام اگر بچه‌هاتون فارغ‌التحصیل معدل الف باشگاه خبرنگاران جوان هستند و سفره زندگی تون رو پهن میکنن برا بقیه، از تجربه‌هاتون بگید😉 😰 ؟! ؟_هیچی_نداریم_دیشبم_نون_پنیر_خوردیم 😌🙄 😅😭 !! 😜🤪 🥴🤒 🤕 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------ دنیای مادری پر است از اولین‌های دلهره‌آور! اولین‌هایی که اغلب گریزناپذیرند و عادی و در مسیر رشد، اما خب، ترس و دردسرهایش برای تُوی مادر است! اولین باری که بچه ات دست به میز میگیرد و راه میفتد، غش میکنی برای قدم‌های اردکی اش اما دلهره میگیردت از صدمه‌ها و از افزایش دسترسی ها! اولین باری که یادمیگیرد در کابینت و کشوها را بازکند، توی دلت رخت‌شویی راه میفتد که واویلا، خدایا! رحمی به ظرف‌ها و وسایل زندگی ام! 😩 اولین باری که دکمه‌های ماشین ظرفشویی را کشف کند، نگران ماشین بدبخت و جیب پدر بیچاره میشوی یاد بگیرد در اتاق را باز کند، نگران همان یک ذره امنیت‌های باقیمانده میشوی اولین باری که گوشی تلفن بگیرد دستش و با مادربزرگش صحبت کند، فاتحه خیلی چیزها را میخوانی(صحبتش در پست‌های قبلی رفت!) خلاصه که اولین‌های دلهره‌آور، اگر بشینی و بشماری‌شان، کم نیستند در آوردگاهِ(!) والدگری. و امروز، من، اولینِ دلهره‌آور "تر" ی را تجربه کردم... دخترک کلاس اولی من، آموخت! معلم‌ش گفته بود مشقتان را بفرستید برای یکی از همکلاسی‌ها و نظرش را بپرسید نظر پرسیدن همان و آغاز گفت‌وگو همان... درباره‌اش که حرف زدیم، دیدم چقدر به کامش شیرین بوده و کیف کرده و درباره همان چت کوتاه، یک عالم حرف داشت و در آخر: "مامان، اینم از دوستی اینترنتی😊" 😟 این عبارت را دیگر از کجا…؟! 😣 . . خب این هم باید روزی شروع میشد که زودتر از زمانی که میخواستم، شد چه کنم؟! نفرینش به جان ویروس منحوس! و به جان تدبیرهای… اما آدمیزاد است دیگر، فکرش ناخودآگاه می‌رود به اولین‌های سخت دیگر؛ اولین سؤال های جدی و چرا و چگونه‌ها؛ از اصل وجود گرفته تا اصول عقاید و مبانی معرفتی تا سؤال های مگو! اولین اجازه خواستن برای عصرانه‌های دوستانه اولین "نمیخوام، زندگی خودمه، خودم تصميم میگیرم، دیکتاتوری که نیست" اولین بار که می‌فهمی دماغش گنده شده و دقت که می‌کنی میبینی پشت لبش هم کمی سبز است اولین بار که زل زل توی چشم‌هایت نگاه می‌کند و می‌گوید "مامان اون مال زمان شما بود! الان همه چی فرق کرده!" اولین نگاه دزدکی به کسی که دلش را... اولین سرخ شدن گونه ازنگاه کسی که دلش را... اولین زنگ تلفن و احوالپرسی خاص ازدخترخانم اولین "مامان کم‌کم فکری برای عروس‌دار شدنت کن" اولین… اووووه! چقدر اولین‌های سخت!… چقدر دلهره‌های تلخ و شیرینْ، قاطی! چقدر آزرده شدن مادرانگی از اولین‌های دلهره‌آور! . . آری مادرم دیگر یکهو دلم می‌رود پای دل مادرهایی که آخرینْ اولینِ جوان رعنایشان این بود: "مادر، می‌خواهم بروم جبهه…"… . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ---- 👆 تصور من ازمادر و مادربزرگامون وقتی میگن "قدیم که اینجوری نبود! ما یخ حوض میشکستیم لباس و کهنه میشستیم‌" 😁 . . . وقتی میشینی قدیم و جدید رو مقایسه میکنی، میبینی نمیشه گفت حتما کدوم دوره سختتر بوده هرزمانی، سختی های خاص خودش! اون موقع: امکانات زندگی خیلی کمتر، رفاه و ابزار راحتی کمتر، حتی اوضاع خورد و خوراک بدتر(ازجهت کمیت نه کیفیت)، تنوع مشاغل و پرورش استعدادها کمتر و... اما عوضش ارتباطات سالم تر، خونه ها بزرگ تر، هوا پاک تر، طبیعت بکرتر، زندگی ها ساده تر، همدلی و کمک ها بیشتر الان: امکانات زندگی خیلیی بیشتر شده اما خب سختی‌های غیرقابل چشم پوشی هم کم نیستن:خونه‌های کوچک، خانواده های هسته‌ای، کمک حال های کمتر، آلودگی آب و هوا، کاهش کیفیت خوراک ها، افزایش استرسور ها (عوامل استرس آور)، بازتعریف های سخت از برخی مفاهیم و... اما مهم اینه که انسانهای هر دوره، بخاطر سختی شرایط شون، *متوقف نشدند!* زندگی کردند و ساختند و ادامه دادند الانم همینه زندگی ها سخت شده اما میشه زندگی رو متوقف کرد؟ شرایط فشار میاره اما میشه گفت واستا دنیا میخوام پیاده شم؟ باید زندگی کنیم، جلو بریم بشر به زنده است و همیشه با امید به بهتر شدن شرایط و روزگار، زندگی کرده شاید انسانِ امروز، بیش از هر زمان دیگری و بیش از هرچیز دیگری به *امید* نیاز داره نیاز واقعی! از اون نیازها که بدونش نمیشه ادامه داد! . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 . پی‌نوشت 👇👇
﷽ ---- 👆 تصور من ازمادر و مادربزرگامون وقتی میگن "قدیم که اینجوری نبود! ما یخ حوض میشکستیم لباس و کهنه میشستیم‌" 😁 . . . وقتی میشینی قدیم و جدید رو مقایسه میکنی، میبینی نمیشه گفت حتما کدوم دوره سختتر بوده هرزمانی، سختی های خاص خودش! اون موقع: امکانات زندگی خیلی کمتر، رفاه و ابزار راحتی کمتر، حتی اوضاع خورد و خوراک بدتر(ازجهت کمیت نه کیفیت)، تنوع مشاغل و پرورش استعدادها کمتر و... اما عوضش ارتباطات سالم تر، خونه ها بزرگ تر، هوا پاک تر، طبیعت بکرتر، زندگی ها ساده تر، همدلی و کمک ها بیشتر الان: امکانات زندگی خیلیی بیشتر شده اما خب سختی‌های غیرقابل چشم پوشی هم کم نیستن:خونه‌های کوچک، خانواده های هسته‌ای، کمک حال های کمتر، آلودگی آب و هوا، کاهش کیفیت خوراک ها، افزایش استرسور ها (عوامل استرس آور)، بازتعریف های سخت از برخی مفاهیم و... اما مهم اینه که انسانهای هر دوره، بخاطر سختی شرایط شون، *متوقف نشدند!* زندگی کردند و ساختند و ادامه دادند الانم همینه زندگی ها سخت شده اما میشه زندگی رو متوقف کرد؟ شرایط فشار میاره اما میشه گفت واستا دنیا میخوام پیاده شم؟ باید زندگی کنیم، جلو بریم بشر به زنده است و همیشه با امید به بهتر شدن شرایط و روزگار، زندگی کرده شاید انسانِ امروز، بیش از هر زمان دیگری و بیش از هرچیز دیگری به *امید* نیاز داره نیاز واقعی! از اون نیازها که بدونش نمیشه ادامه داد! . . . . پی‌نوشت: ۱-من فکرمیکنم از مهم‌ترین تفاوت‌های زندگی گذشته با الان، یه سری مسائل و بینشی ه: وجود توکل بیشتر، توجه بیشتر به ماوراء (غیب)، مادیگرایی و حسابگری افراطی کمتر، قناعت بیشتر، چشم دووندن کمتر تو زندگی دیگران، بخشندگی و مناعت طبع بیشتر، و… در جامعه‌ی کمی قبل‌تر از روزگار ما. طبق آمار و ارقام، سفره خانوار ایرانی نسبت به دهه‌های قبل بزرگتر شده اما رضایت چی؟ شکر چی؟ البته قبول که دزدهای پنهان اموال ما هم بیشتر شدن؛ دزدها یا همون بَرج ها و مخارج غیرضرور ضروری پندار! ۲- شاید کلید طلایی حل مشکلات ما اینه: *دیدن داشته‌ها؛ نه متمرکز شدن بر و نالیدن از نداشته‌ها* بیشتر افرادی که با من درددل میکنن، متمرکزن بر چیزهایی که براشون مهیا نیست و رنج مزمن فعال میبرن از *نداشته هاشون* چرا ارزشمندهایی که داریم رو ندید میگیریم؟ چرا همیشه برای اجرای تصميم ها، به دنبال حداکثر *تسهیل‌گرهای بیرونی* هستیم؟ چرا یادمون میره که -فارغ از شعار- در پی و میاد نه رفاه و امکانات؟ (معنای جمله این نیست که رفاه و امکانات بداست!) چرا؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8