eitaa logo
هجرت dr.mother8
13.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
219 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ پزشک مادر #مامان_دکتر / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ------ با یک کار اقتصادی کوچک، مقداری سود به دست آورده بودیم گفته بودیم با این پول چنین کنیم و چنان کنیم! اما دیدیم پول دارد مثل یخ توی دستمان آب میشود به شوهرم گفتم بیا لااقل پولِ توی حساب بانک بی برکتت را طلا بخر‌؛ حداقل اینطور بی ارزش نشود روز به روز مقاومت کرد؛ یحتمل برق طمع را در چشمان من دید😆 اما بالاخره دید نه، حرف منطقی ست. منطقی که نه،... (نویسنده فحش می‌دهد به مسببین این منطق کثیف) . . . . حالا نشسته ام و طلاها را نگاه میکنم... ما چه کردیم؟... یک مشت چیز خریده ایم و لابد در دلمان، می‌خواهیم روز به روز برود روی قیمتش... هر گرمش بشود فلان تومان سود، توی جیب ما… اشکالی دارد؟ آری! به نگاه من آری این انتظار -از نظر من- بوی تعفن می‌دهد... انتظار من یعنی خدا کند دنیا روز به روز بیشتر فروبرود در مشکلات و بحران ها کشورم جای بدتری بشود برای مردم یعنی خدا کند مردم دستشان تنگ تر بشود اجاره خانه شان بیشتر شود فکرشان مشوش تر بشود و خیالشان نا راحت تر گند بخورد توی ، لجن ببندد روی داراها داراتر بشوند و ندارها، ندارتر . . بگذار حرف آخر را بزنم انتظار من یعنی خدا کند تو... دیرتر بیایی!.... بگذاری من حسابی سودم را بکنم، بعد تشریف فرما بشوی.... انتظار من عجب لگد محکمی زد به ناله های انتظار من!... چه پوزخند وقیحی زد به هایم... . . . . خدای من بگیر! تمام این زردهای درخشان را از من بگیر بکُن قدرِ همین سکه پانصد تومانی بیندازم صندوق صدقه سرِ… عَیالت! صدقه سر شادی مردمم؛ لبخند رضایت و برق نگاه آن مرد کارگر... آن بانوی سرپرست خانوار... آن پیرزن بازنشسته... صدقه سرِ یک لحظه زودتر آمدنِ... . به خودت قسم پروردگارم! دلم رضاست که تمام این یخ دلفریب در دستم ذوب شود، بشود باران، ببارد به دل کویری هم زیست هایم در این کره خاکیِ خاک گرفته.... یا اصلاً تو بگو تصعید، ناپدید! فدای سر ی بشر.... فدای سر لبخندها، مهرها فدای سر آمدن ها، بهشت ها فدای سر نصرها، فوج ها... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ---- 👆 تصور من ازمادر و مادربزرگامون وقتی میگن "قدیم که اینجوری نبود! ما یخ حوض میشکستیم لباس و کهنه میشستیم‌" 😁 . . . وقتی میشینی قدیم و جدید رو مقایسه میکنی، میبینی نمیشه گفت حتما کدوم دوره سختتر بوده هرزمانی، سختی های خاص خودش! اون موقع: امکانات زندگی خیلی کمتر، رفاه و ابزار راحتی کمتر، حتی اوضاع خورد و خوراک بدتر(ازجهت کمیت نه کیفیت)، تنوع مشاغل و پرورش استعدادها کمتر و... اما عوضش ارتباطات سالم تر، خونه ها بزرگ تر، هوا پاک تر، طبیعت بکرتر، زندگی ها ساده تر، همدلی و کمک ها بیشتر الان: امکانات زندگی خیلیی بیشتر شده اما خب سختی‌های غیرقابل چشم پوشی هم کم نیستن:خونه‌های کوچک، خانواده های هسته‌ای، کمک حال های کمتر، آلودگی آب و هوا، کاهش کیفیت خوراک ها، افزایش استرسور ها (عوامل استرس آور)، بازتعریف های سخت از برخی مفاهیم و... اما مهم اینه که انسانهای هر دوره، بخاطر سختی شرایط شون، *متوقف نشدند!* زندگی کردند و ساختند و ادامه دادند الانم همینه زندگی ها سخت شده اما میشه زندگی رو متوقف کرد؟ شرایط فشار میاره اما میشه گفت واستا دنیا میخوام پیاده شم؟ باید زندگی کنیم، جلو بریم بشر به زنده است و همیشه با امید به بهتر شدن شرایط و روزگار، زندگی کرده شاید انسانِ امروز، بیش از هر زمان دیگری و بیش از هرچیز دیگری به *امید* نیاز داره نیاز واقعی! از اون نیازها که بدونش نمیشه ادامه داد! . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 . پی‌نوشت 👇👇
﷽ ---- 👆 تصور من ازمادر و مادربزرگامون وقتی میگن "قدیم که اینجوری نبود! ما یخ حوض میشکستیم لباس و کهنه میشستیم‌" 😁 . . . وقتی میشینی قدیم و جدید رو مقایسه میکنی، میبینی نمیشه گفت حتما کدوم دوره سختتر بوده هرزمانی، سختی های خاص خودش! اون موقع: امکانات زندگی خیلی کمتر، رفاه و ابزار راحتی کمتر، حتی اوضاع خورد و خوراک بدتر(ازجهت کمیت نه کیفیت)، تنوع مشاغل و پرورش استعدادها کمتر و... اما عوضش ارتباطات سالم تر، خونه ها بزرگ تر، هوا پاک تر، طبیعت بکرتر، زندگی ها ساده تر، همدلی و کمک ها بیشتر الان: امکانات زندگی خیلیی بیشتر شده اما خب سختی‌های غیرقابل چشم پوشی هم کم نیستن:خونه‌های کوچک، خانواده های هسته‌ای، کمک حال های کمتر، آلودگی آب و هوا، کاهش کیفیت خوراک ها، افزایش استرسور ها (عوامل استرس آور)، بازتعریف های سخت از برخی مفاهیم و... اما مهم اینه که انسانهای هر دوره، بخاطر سختی شرایط شون، *متوقف نشدند!* زندگی کردند و ساختند و ادامه دادند الانم همینه زندگی ها سخت شده اما میشه زندگی رو متوقف کرد؟ شرایط فشار میاره اما میشه گفت واستا دنیا میخوام پیاده شم؟ باید زندگی کنیم، جلو بریم بشر به زنده است و همیشه با امید به بهتر شدن شرایط و روزگار، زندگی کرده شاید انسانِ امروز، بیش از هر زمان دیگری و بیش از هرچیز دیگری به *امید* نیاز داره نیاز واقعی! از اون نیازها که بدونش نمیشه ادامه داد! . . . . پی‌نوشت: ۱-من فکرمیکنم از مهم‌ترین تفاوت‌های زندگی گذشته با الان، یه سری مسائل و بینشی ه: وجود توکل بیشتر، توجه بیشتر به ماوراء (غیب)، مادیگرایی و حسابگری افراطی کمتر، قناعت بیشتر، چشم دووندن کمتر تو زندگی دیگران، بخشندگی و مناعت طبع بیشتر، و… در جامعه‌ی کمی قبل‌تر از روزگار ما. طبق آمار و ارقام، سفره خانوار ایرانی نسبت به دهه‌های قبل بزرگتر شده اما رضایت چی؟ شکر چی؟ البته قبول که دزدهای پنهان اموال ما هم بیشتر شدن؛ دزدها یا همون بَرج ها و مخارج غیرضرور ضروری پندار! ۲- شاید کلید طلایی حل مشکلات ما اینه: *دیدن داشته‌ها؛ نه متمرکز شدن بر و نالیدن از نداشته‌ها* بیشتر افرادی که با من درددل میکنن، متمرکزن بر چیزهایی که براشون مهیا نیست و رنج مزمن فعال میبرن از *نداشته هاشون* چرا ارزشمندهایی که داریم رو ندید میگیریم؟ چرا همیشه برای اجرای تصميم ها، به دنبال حداکثر *تسهیل‌گرهای بیرونی* هستیم؟ چرا یادمون میره که -فارغ از شعار- در پی و میاد نه رفاه و امکانات؟ (معنای جمله این نیست که رفاه و امکانات بداست!) چرا؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- عصرها با یک بشقاب کوچک از تکه‌های میوه، آلبالو خشکه و نخودکشمش میزبانی مان میکرد، مادرم؛ همو که درک و افتخار و غروری که از مادری دارم را، مدیون اویم. مادرم همیشه شاغل بود! و ما بخشی از کودکی مان را در مهد یا تنها در خانه گذراندیم. اما نه عقده‌ای شدیم نه ناهنجار! چون آن زمانی که در خانه بود را، کیفیت میداد. او با محبت و توجه ما را اشباع کرده بود. نمیگویم مدام با ما مشغول بود نه. ما انقدر با خودمان مشغول بودیم که نیاز به آدمی از دنیای بزرگترها نداشتیم. اما بهمان توجه داشت. با بازی هایی به سادگی قلقلک و بیست سؤالی، با پارک و گردش، مسجد و حرم، با همان بشقاب‌های ساده خوشمزه که هنوز طعمش از آن سالها، زیر دندانم است… حالا منم و بچه‌هایم… یک چیزی توی کله ام میگوید لااقل همین یک بشقاب عصرانه را، مثل او باشم… ✳️❇️✳️❇️✳️💠✳️❇️✳️❇️✳️ . از چیزی میدونید؟ اینکه بچه حس کنه همه چی هست، زیادم هست. حالا لزوم نداره واقعاً باشه ها، مهم القاء این حس از طرف والدین ه. یعنی والدین کاری کنن که بچه "حس کنه" که پدر و مادر وصل هستن به یه منبع لایتناهی؛ نه مدام بگن "کم بخور برا شب/فردا هم بمونه". این بچه تا آخر عمر مدام نگران فردای نیومده است. حس فراوانی نعمت و درک وفور به درک عظمت هستی کمک میکنه و برای کودک ایجاد میکنه. لزوم هم نداره اون نعمت در مالکیت ما باشه حتماً. اولين در خانواده،‌ ترويج تفكر ندرت و نداریه. بعدها این بچه دچار بی اعتمادی به اون بی نهایتِ معطیِ رازق میشه. حالا وقتی واقعاً یه چیزی نیست یا کمه چی؟ میشه صراحتاً و با تلخی نگیم "نیست" و تو دل بچه رو خالی کنیم! بگیم خواهدبود و خواهیم داشت. و بعد از تکنیک‌های انحراف ذهن استفاده کنیم(داریم کلا درمورد بچه‌های کوچک حرف میزنیم) یا جایگزین ارائه بدیم. یا کم رو، زیاد جلوه بدیم. همین سه تا بشقاب رو نگاه کنید. کلا با دوتا خیار، نصف سیب، سه تا زردآلو و آلوچه، شش تا دونه توت فرنگی و نصف موز درست شده. اما زیاد به نظر بچه‌ها میرسه. چون تکه شده است(این بشقابِ لاکچری مونه ها😎معمولاً یکی دونوع میوه است) راه دیگه اینه که به ساده اکتفا کنیم اما همون، زیاد باشه(عکس ۲) در موارد غیرخوراکی میشه از منابع مشترک استفاده کرد. مثل خانه بازی های پر اسباب بازی یا کتابخانه پراز کتاب. بچه‌ها برای زندگی آینده، به احتیاج دارن؛ با بیان همه واقعیت های تلخ زندگی بزرگترونه، اون ها رو ناامن و ناامید نکنیم. فرزندانی سازنده و پرامید بار بیاریم نه ناامید و غرغرو و طلبکار 🖋هـجرتــــــــــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
خیلی عالی بود هم ساخت و فرم رو دوست داشتم هم فيلم نامه و کششی که داشت در ماجرا، هم پیام ظاهری این محصول ( و عمل گرایی)، هم زیرلایه حمایت از تولید ملی و رقابت و دشمنی ای که واردات و محصولات خارجی با اون داره. و هم بخش پنهان این محصول رسانه ای برام شیرین و جذاب بود؛ معناگرایی و ایمان به غیب.... مخصوصاً اگر با توجه به چندتا دیالوگ، اون رو در تقابل با ماتریالیسم ببینیم. شاید یه تنه هم به علوم پوزیتیویستی و علوم انسانی ماده گرا هم زد. از نظر من که زد. نمیدونم منظور گروه تولید هم این بود یا نه😉😅 حتماً ببینید با خانواده 👌 ما که احتمالا یه بار دیگه هم ببریم بچه‌ها رو. @hejrat_kon راستی به پلاک ایران۴۵ ماشین‌ها دقت کردین؟ 😉 و نما و معماری سنتی و مسطح آسایشگاه... پرچم کرمانی‌ها بالا✌️😉
*آنچه بنده در ذهن خودم، در مقابل چشمِ ذهنی و عقلی خودم، از آینده‌ی کشور و از آینده‌ی ملّت و از پیشرفت دانش این کشور مشاهده میکنم، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این حدسیّاتِ متعارف اظهار میشود یا فکر میشود؛ واقعاً خیلی بیش از این حرفها...* رَه‌بَرم امروز.... 🦋 ۱۴۰۱/۱۱/۱۰ @hejrat_kon
﷽ هفته پیش یک خواب عجیب دیدم: خونه مادربزرگم بودم. از تو عکسهایی که گاه میفرستم هم، معلومه چقدر بزرگه. صدا از این طرفش به اون طرف نمیرسه اصلا. تو ساختمان بودم که کلی سروصدا اومد. تعجب کردم که چرا صدای همسایه ها داره میاد تو خونه 🤔 صدای کلی بچه! از پنجره نگاه کردم دیدم تو یک دیوار اطراف باغ که نزدیک ساختمان بود، یک سوراخ ایجاد شده. سوراخی در حد وارد شدن آدم هایی در قواره بچه (و بزرگسال با خم شدن) تعجب کردم. گفتم مامان بزرگ این چیه؟؟ مادربزرگم گفت: مادر خودم اجازه دادم. آخه من که پیر شدم، نه میتونم به باغ برسم نه از میوه هاش استفاده کنم. کسی هم نیست دوروبرم این کارو بکنه. خودم اجازه دادم این بچه‌ها از باغ همسایه بیان؛ هم کار کنن هم بازی کنن هم میوه بخورن و برگردن. من که کسی رو ندارم… از خواب که بیدار شدم، اولش اینکه خواب مادربزرگم رو دیدم برام جالب بود. و چیزی برام عجیب نبود. ولی بعد چند ثانیه که بهش فکر کردم...... مادربزرگ (مادرِ پیر) باغ سرسبز بی کس همسایه بچه‌های همسایه… نگران و متأثر شدم…… 😔 ! 😔 ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon پی‌نوشت: البته بگم که درواقعیت، مادربزرگ من کلی فرزند و نوه و نتیجه دارند 😊 و خیلیهاشون تو امورات باغ و مخصوصاً بهره از میوه ها😉 کمکشون میدن. 🥰 💪🇮🇷 💪