eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
15.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
227 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ مادر پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ------- در فکر و قلب ما چه میگذرد وقتهایی که آخر روضه‌ها از بوی اسپند و گلاب مست‌یم و تند و تند استکان میشوریم؟ بدون اینکه بخواهیم کسی ببیندمان، خم میشویم و دستمالهای کثیف را از زمین جمع میکنیم و بدون اینکه حتی ذره ای متوقع باشیم کسی بگوید متشکرم، جارو به دست میگیریم؟؟ والحق که هیچ! جز و و لبخند بی توقع! بی فرسودگی! این خستگی ها، برعکس، باخود انرژی دارد و ترمیم روحیه! ******** وقتهایی که در خانه کم می آورم و کلافه میشوم از امورات خانه و کارهای بچه‌ها از خم شدن ها، شستن ها، رُفتن ها، پختن ها به خود میگویم : کجااایی؟! هم اکنون! دقیقاً… ؟ من… در بیت مقدسی مشغول به کارم؛ خانه چند فرشته زمینی و حرم امن چند معصوم پرنور! حس میکنم در خانه ام روی بال ملائک راه میروم و سر سفره با کودکانم نور بهشتی تناول میکنم. هر تکه زباله ای که از زمین برمیدارم، حس جاروکشی بیت الله را دارم و هر غذایی که میپزم حس آشپزی برای آل الله…! . . من به مثابه امیرالمؤمنین علی برای ایتام کوفه، ام؛ وقتی کودکان کوچک من، به جز من کسی و دست نوازشی ندارند و من واسطه رزق و حمایت خدا برای آنان هستم! حس میکنم کنار قامت بی رمق و خاک گرفته قمر بنی هاشم، برای آب آوری اطفال، دامن کشان به سمت علقمه میروم؛ وقتی نیمه شب ها در سکوت شیرین خواب، صدای "آب، آب" دخترک ها می آید، و من ژولیده مو و بی رمق و خواب زده، خودم را به سمت آشپزخانه میکشم… خود را گاه ایستاده و گاه خمیده، در کنار زینب کبری میبینم وقتی برای حفظ امانت‌های امامم، یاوران آینده دینم، فرزندانم، خود را جلوی تازیانه‌های دنیا می اندازم و زیرلب میگویم: ما رأیتُ إلّا جَمیلاً! . . خانه خود را *"بیت النور"* نامیده ام تا هربار به خانه وارد میشوم، به خود یادآوری کنم که خانه ام از "حضور فرزندان معصومم" نورانی است؛ یادم باشد که ریحانه‌های آبگینه ای بی پناهی را، پناهم؛ و اجر تک تک لبخندهای تلخ و شیرین من، خم شدن و راست شدن من، دردهای من، لحظه لحظه بی خوابی من، شستن ها و پختن ها و دویدن ها و خستگی‌ها و حتی آدمک کشیدن ها و سطرسطر خواندن‌های من فقط و فقط با خود خداست! . مادری سخت است سنگین است اما به شکلی دلچسب، پذیرفتنی است! چرا که هَوَّنَ عَلَیّ ما نَزَلَ بي لأنّه بعَینِ الله! * شُربی مدام و حضوری همیشگی است* . . پی‌نوشت : فرزندانم سید نیستند اما حتما فرزندان ائمه اطهارند/منظور از من، والد نوعی است 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- هر ایدئولوژیِ زندگی ساز، نقطه اساسی اش این است که: من اینجا برای کاری هستم! اگر معتقد به خداست، میگوید مرا برای کاری آورده اند؛ اگر معتقد به خدا نیست، میگوید من به‌هرحال کاری دارم اینجا! اساسی ترین نقطه یک فلسفه فکری، که الهام‌بخش یک زندگی فردی و بشود، همین است: «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً» پروردگار ما، تو این آسمان و زمین را، اینهمه غوغا را، به بیهوده و پوچی نیافریده ای! پس من مسئولیتی دارم! پس من باید راهی را بپیمایم! در این نظم عجیب، یک جایی هم من دارم؛ که اگر آنجا را به‌صورت درست و صحیح، آن عمل را به‌صورت آنچنانی که تو خواسته‌ای انجام ندهم، این نظم را خراب کرده‌ام!.... 💡📖💡📖💡📖💡📖💡📖💡📖 اگر تعهدی احساس نکردی، در مؤمن بودنِ خودت شک کن! ایمانِ تنها، ایمانِ بی تعهد، ایمانی که همراه آن احساس مسئولیتی نباشد، نه به دردِ دنیا میخورد نه به درد عقبی!... ایمانی که در اسلام معتبر است، ایمانِ زاینده و تعهدآفرین است. 🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾 حالا ما با تنبلی، با زانوی غم به بغل گرفتن و غم گذشته و آینده را با بی غیرتی خوردن، با این حالتِ منفی پَست بی خاصیت، مینشینیم به امید شفاعت! درحالیکه معصوم فرمود کسی به شفاعت ما نمیرسد مگر به وسیله کوشش و جد و جهد.... . . کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" پیشنهاد ویژه هفته کتابخوانی 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
📝 رهبر معظم انقلاب: من اين را مى‌خواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال خوابشان مى‌برد. خود من هم همين‌طورم. نه اين‌كه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم؛ تا خوابم مى‌آيد، كتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه *همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. توقّع من، اين است.* *بايد پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با محشور و مأنوس كنند. حتّى بچه‌هاى كوچک بايد با كتاب اُنس پيدا كنند.* *بايد خريدِ كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود.* مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجمّلاتى -مثل اين لوسترها، ميزهاى گوناگون، مبلهاى مختلف و پرده و...- ، به كتاب اهميّت بدهند. اوّل كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتىِ لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. بیانات ۱۳۷۴/۰۲/۲۶ 📚 گرامی باد. 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
*زن مسلمان، شخصيت خودش را پيدا كرده است. مواظب باشيد اين شخصيت را گم نكند* ازدواج‌ها در دوران انقلاب و به بركت آن آسان شد؛ چون تشريفات و سختگيري‌ها كم شد. *نگذاريد دوباره به خانه‌ ى اول برگرديم* پدران و مادران، نسبت به مقدمات غير لازمِ ازدواج سختگيری نكنند؛ جوانان كه سختگيرى‌اى ندارند. بگذارند ازدواج اسلامی انجام بگيرد. بگذارند ازدواج برای دختر مسلمان و زن جوانی كه در محيط اسلامی است، مثل ازدواج فاطمه‌ ى زهرا(س) باشد؛ *ازدواجى با پيوند عشقی معنوی و الهی و جوششی بى‌نظير ميان زن و مرد مؤمن و مسلمان و همكاری و همسری به معنای واقعی بين دو عنصر الهی و شريف اما بيگانه از همه‌ ى تشريفات و زر و زيورهای پوچ و بى‌محتوای ظاهرى. اين است ازدواج درست زن مسلمان و تربيت فرزند و اداره‌ ى محيط خانه و البته انديشيدن و پرداختن به همه چيز جامعه و دين و دانش وفعالیت اجتماعی وسياسی. اسلام، اين است* https://ble.ir/zan_va_hoviat کانال خوانش روزانه کتاب "زن و بازیابی هویت حقیقی"
خانواده یک محیط امنی است که در آن چه فرزندان و چه خود پدر و مادر می‌توانند روح و فکر و ذهن خود را در این محیط امن و قابل اعتماد، سالم نگهدارند و رشد بدهند. وقتی خانواده سست شد، نسل‌هایی که همین‌طور پشت سر هم می‌آیند، بی‌حفاظ‌اند https://ble.ir/zan_va_hoviat کانال خوانش روزانه کتاب "زن و بازیابی هویت حقیقی"
👈 ادامه از مطلب قبل 👆👆👆 +می گویم: نمی خواید برید تظاهرات مگه؟ -با مدل «مصی» بریم یا «حسین»؟ +انتخاب با خودتان؟ 🔹 سر دو راهی گیر افتاده اند! دخترها بیشتر تو فکر هستن. +یه جمله می گم و خداحافظی می کنم: حسین، قبل اینکه شما بیایید خودش رو براتون فدا کرده و جون داده، اما مصی اون طرف نشسته و من و شما رو انداخته به جون هم. -یکی از پسرها: بس که این مصی فلان فلانه... 🔹 خداحافظی می کنم که بروم، سه نفرشان با من می آیند، نزدیک فلسطین هستیم، دیگر حریف سؤال های شان در مورد حسین علم الهدی نیستم، مسیر را می برم سمت کتابفروشی سر میدان فلسطین. سه جلد «» می خرم، یکی برای دختر خانم، دوتا برای پسرها و می گویم: این شما و این حسین... 🔹 می زنیم بیرون، می خواهم جدا بشوم، دختر خانم جلو می آید: -اسمم فاطمه است، تو گروه، مینا صدایم می کنند. +عکس فاطمه خودم را نشان می دهم که منم یک فاطمه دارم. -بغضش می ترکد: «خوش به حال فاطمه که بابایی مثل تو دارد»... می خواهد حرف بزند، نمی تواند. پسرها سرشان پایین است... +دیگر وقت گذشته و هوا دَم تاریکی است، می گم چه می کنید؟ -هر سه می گویند بر می گردیم خانه، «حسین» بخوانیم. اما فاطمه یا همان مینا حالش فرق می کند. شماره می خواهند، می دهم. خداحافظی می کنیم، حالا اول طالقانی به سمت ایرانشهر هستم، اشک هایم می ریزد که چقدر کم کاری کرده ام برای این دهه هشتادی ها، حرف فاطمه (مینا) مثل پُتک در مغزم کوبش دارد... 🔹 یک جواب دارم فعلاً: در کنار همه دشمنان و... من هم مقصرم. @hejrat_kon
انقققد این کتاب رو دوست داره... پسر چهارساله م... بارها ازمون خواسته براش بخونیمش. و شب های اول کتاب رو میگرفت تو بغلش و میخوابید! هرگز نسبت به هیچ اسباب بازی و کتاب و وسیله‌ای چنین واکنشی نداشته... تو کتاب اشاره به شهید ابراهیم هادی هم شده. انقدر بهم اصرار کرد که قصه شهید هادی رو هم برام بگو که مجبور شدم کتاب سلام بر ابراهیم رو از کتابخانه بردارم و بخشهاییش رو به زبان و فهم کودکانه براش بخونم (کتاب کودکانه ش رو نداریم) راستش خودم هم هربار این کتاب رو (علی لندی) خوندم، صفحه آخرش برام با بغض تمام شده... ممنون از نویسنده عزیز @hejrat_kon