eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
217 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌷 با دزد 🌷راوی:عباس هادي عصر یک روز وقتی خواهر و شوهرخواهرم به خانه ما آمده بودند. بعد از دقایقی سر و صدایی از داخل کوچه شنیده شد. ابراهیم سریع از پنجره طبقه دوم نگاه کرد و دید که شخصی موتور شوهر خواهرمان را برداشته و در حال فرار است. ابراهیم داد زد: "بگیرش، دزد!" و بعد سریع به سمت درب خانه پائین آمد و دنبال دزد دوید. هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه‌های محل لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور نقش بر زمین شد. تکه آهنی که روی زمین افتاده بود دست دزد را برید و خون جاری شده بود. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پر از ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: "سوار شو!" آن روز با همان موتور به درمانگاه رفتند و دست دزد را پانسمان کردند. کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود. آنها شب با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با آن دزد صحبت کرد و فهمیدآدم بیچاره‌ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده . ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزارها صحبت کرد و یک شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد. مقداری پول هم از خودش به آن شخص داد و شب هم همانجا شام خوردند و استراحت کردند. صبح فردا وقتی ابراهیم به محل کارش می‌رفت خیلی از بچه‌ها اعتراض می‌کردند که چرا با یک دزد اینطوری برخورد کردی ؟ ابراهیم جواب داد: "مطمئن باشید اون آقا این برخورد رو فراموش نمی‌کنه و دیگه سراغ دزدی نمی‌ره، شك نكنيد برخورد صحیح، همیشه کارسازه. " @Ebrahimhadibot @hekayate_deldadegi 🍃 کانال شهی ابراهیم هادی 🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_چهل و پنجم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 صحیح :جمعی از دوستان شهید معمولًا شبها در شلمچه، کنار سنگر و در تاریکی، نظاره‌گر آسمان بودیم. درآن شرایط دشمن هم دیدی بر ما نداشت. شبی تعدادی از دوستان به حلقة ما پیوستند. شروع به صحبت کردیم. بحث به ولایت فقیه کشیده شد. یکی از بچه‌ها دربارة اختیارات ولی فقیه نظرش را گفت بعد با مخالفت شدید جمع حاضر روبه‌رو شد. تنها کسی که به او اجازه داد تا ادامه مطلب خود را بگوید فرمانده ما، یعنی سید مجتبی، بود.پس از اتمام صحبتهای او، سید که تا آن لحظه خوب گوش ميداد دیدگاههای خود را بیان کرد. چنان منطقی صحبت کرد که با صحبتهای سید نظرات آن فرد هم تغییر کرد. همه ما هم استفاده کردیم. برای ما خیلی جالب بود. کسی در کسوت فرماندهی، هم سطح معلومات بالایی داشته باشد، هم در مواجه با نظرات دیگران این اندازه شرح صدر نشان دهد و به عقاید دیگران احترام بگذارد و در عین حال به فکر اصلاح هم باشد. ٭٭٭ برای آموزش چتربازی به همراه سید مجتبی و چند نفر دیگر به تهران اعزام شدیم. من به همراه سید در یک گروه قرار گرفتیم. رفتار و کردار خوب سید چنان بود که در آن مدت کوتاه، برادران دانشجو شیفتة او شده بودند. یادم است زمانی که ما از آسایشگاه بیرون ميرفتیم، سید بدون اینکه حرفی بزند تمام کارهای نظافت و ... را انجام ميداد و اصلًا به روی خودش نميآورد.بعد از مدتی مرخصی گرفتیم تا به ساری برویم. رفتیم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم. در شروع حرکت، راننده ضبط را روشن کرد. آنچه که پخش ميشد آهنگی مبتذل بود. به سید نگاه کردم. منتظر عکس‌العمل او بودم. سید از جای خود بلند شد و به سمت راننده رفت. با خودم گفتم: »حتمًا برخورد شدیدی با راننده دارد.« اما سید با نرمی و ملایمت به راننده گفت: »اگر نميخواهی مادرم حضرت زهرا س از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده.« اصلًا فکر نميکردم که سید مجتبی چنین حرف سنگینی به راننده بزند. حرف سید چنان در راننده اثر کرد که ضبط را بدون حرف و شکایتی خاموش کرد.در ادامه سفر راننده به قدری با سید دوست شدکه هر چیزی را ميخواست بخورد اول به سید تعارف ميکرد. ٭٭٭ سید بهترین راه را برای مقابله با انسانهای سرکش، مهربانی و عطوفت و برخورد صحیح ميدانست. همسرش مي ِ گفت: »در میدان ساعت ایستاده بودیم. در سمت دیگر میدان چند جوان که ظاهر مناسبی نداشتند مرتکب کارهای ناپسندی شدند. سید با دیدن آن وضعیت رو به من کرد و گفت: ”شما و زهرا در اینجا بمانید، من الان برميگردم.“ نگران شدم. پیش خودم گفتم نکنه با آن حال بیمار، دست به کاری بزند. دیدم رفت جلو و با لبخند با آن جوانها سر صحبت را بازکرد. آنقدر آرام و منطقی برخورد کرد که آنها خودشان متوجه ناپسند بودن کارشان شدند و سرشان را از خجالت پایین گرفتند.« 👈صلوات 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 ✨@hekayate_deldadegi