☕️یک فنجان کتاب
🍃به نقل از🍃
🌹مادر شهید بزرگوار🌹
#کتاب_سربلند📚
#شهید_محسن_حججی🕊
#معراجی_ها🌸
روی صندلی مینشست تا "زیارت عاشورا" بخواند. پاهایش به زمین نمیرسید "پدرش" ، برایش ذوق میکرد برایم تعریف میکرد« چراغ ها را که خاموش می کنند لباسش را در می آورد برای سینه زنی و محکم سینه میزند».
از کودکی نماز می خواند و روزه می گرفت .صبح ها که خواهر هایش را برای نماز صدا می کردند می دیدم که #محسن زودتر بلند می شود.
ماه رمضان سحرها صدایش نمیزدم که روزه نگیرد؛ اما وقتی می دیدم بی سحری تا افطار گرسنه و تشنه می ماند مجبور میشدم صدایش کنم. نه که نخواهم روزه بگیرد از خواهر برادر هایش ضعیفتر بود دلم میسوخت.
بزرگ که شدیم زیاد روزه می گرفت. نذر می کرد. صبح ها صبحانه می گذاشتم می آمدم میدیدم نخورده و رفته می آمدگفت روزهام و نمازش را همیشه اول وقت می خواند .
☘🌺
☘🌺☘🌺
☘🌺☘🌺☘🌺
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
@hekayate_deldadegi
☕یک فنجان کتاب
"شهدا" رفتنمان شروع شد.پیشانی بند «یازهرا»گره زدیم به کیلومتر موتورمان من رنگ زرد و #محسن سبز.
اعتقاداتمان را راحت جلو یکدیگر بروز میدادیم و در این مسئله راحت بودیم.
میرفت درباره "شهدا" اطلاعات جمع میکرد.خوانده بود "شهدا" پنجشنبه ها میروند«وادی السلام»پیش "آقا اباعبدالله الحسین(علیه السّلام)" .
شب های جمعه که میرفتیم میگفت:(فاتحه نخون چون،شهید مجبور میشه بیاد اینجا).شب میرفتیم تو قبرها میخوابیدیم و میگفتیم:(آخر و عاقبت ما اینجاست)
در آن تاریکی با هم بحث میکردیم.سخنرانی های رائفی پور در باره«مهدویت»،«فراماسونری»و...
خوراکش کتاب بود.یکی از کارهایمان این بود که غیر مذهبی ها را به تور می انداختیم. کار نداشتیم،طرف ۱۰سال دارد یا۵۰سال. وعده گاهمان هم قبرستان بود من افراد را شناسایی میکردم و با هزار ترفند آنهارا با #محسن در می انداختم.
🍃به نقل از دوست شهید بزرگوار🍃
#کتاب_سربلند
#شهید_محسن حججی
🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺🌺 🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@hekayate_deldadegi
به چشمهای شوهر من نگاه کنید، اصلاً ترس در این چشمها نیست، همهاش شجاعت است، دلیری است، #محسن توی این عکس مثل کوه با صلابت است.
#شهید_محسن_حججی
#سالروز_شهادت😔
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@hekayate_deldadegi
┄┅─✵🌹✵─┅┄
🍃 دمی با آقامحسن حججی 🍃
در نمایشگاه دفاع مقدسی که در نجفآباد برپا شده بود #محسن با خانم زهرا عباسی همکار میشود و همین آغازی میشود برای آشنایی و ازدواج؛ به قول همسر #محسن، شهدا واسطه آشنایی این دو بودند، 11 آبان 91 خطبه عقد جاری و محسن در 21 سالگی داماد میشود.
#خبرگزاری_دانشجو🌻
☕یک فنجان کتاب
"شهدا" رفتنمان شروع شد.پیشانی بند «یازهرا»گره زدیم به کیلومتر موتورمان من رنگ زرد و #محسن سبز.
اعتقاداتمان را راحت جلو یکدیگر بروز میدادیم و در این مسئله راحت بودیم.
میرفت درباره "شهدا" اطلاعات جمع میکرد.خوانده بود "شهدا" پنجشنبه ها میروند«وادی السلام»پیش "آقا اباعبدالله الحسین(علیه السّلام)" .
شب های جمعه که میرفتیم میگفت:(فاتحه نخون چون،شهید مجبور میشه بیاد اینجا).شب میرفتیم تو قبرها میخوابیدیم و میگفتیم:(آخر و عاقبت ما اینجاست)
در آن تاریکی با هم بحث میکردیم.سخنرانی های رائفی پور در باره«مهدویت»،«فراماسونری»و...
خوراکش کتاب بود.یکی از کارهایمان این بود که غیر مذهبی ها را به تور می انداختیم. کار نداشتیم،طرف ۱۰سال دارد یا۵۰سال. وعده گاهمان هم قبرستان بود من افراد را شناسایی میکردم و با هزار ترفند آنهارا با #محسن در می انداختم.
🍃به نقل از دوست شهید بزرگوار🍃
#کتاب_سربلند
#شهید_محسن حججی
🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺🌺 🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@hekayate_deldadegi
🌻به نقل از همسر #آقامحسن_حججی :
بار اولی که #محسن را دیدم، گفتم: چقدر شبیه شهداست. خانواده نیز همین حرف را زدند که چقدر شبیه شهداست. نور اخلاص و ایمان در چهرهشان پیدا بود. با وجودی که ظاهر سادهای داشت.
#خبرگزاری_alef
☕یک فنجان کتاب
"شهدا" رفتنمان شروع شد.پیشانی بند «یازهرا»گره زدیم به کیلومتر موتورمان من رنگ زرد و #محسن سبز.
اعتقاداتمان را راحت جلو یکدیگر بروز میدادیم و در این مسئله راحت بودیم.
میرفت درباره "شهدا" اطلاعات جمع میکرد.خوانده بود "شهدا" پنجشنبه ها میروند«وادی السلام»پیش "آقا اباعبدالله الحسین(علیه السّلام)" .
شب های جمعه که میرفتیم میگفت:(فاتحه نخون چون،شهید مجبور میشه بیاد اینجا).شب میرفتیم تو قبرها میخوابیدیم و میگفتیم:(آخر و عاقبت ما اینجاست)
در آن تاریکی با هم بحث میکردیم.سخنرانی های رائفی پور در باره«مهدویت»،«فراماسونری»و...
خوراکش کتاب بود.یکی از کارهایمان این بود که غیر مذهبی ها را به تور می انداختیم. کار نداشتیم،طرف ۱۰سال دارد یا۵۰سال. وعده گاهمان هم قبرستان بود من افراد را شناسایی میکردم و با هزار ترفند آنهارا با #محسن در می انداختم.
🍃به نقل از دوست شهید بزرگوار🍃
#کتاب_سربلند
#شهید_محسن حججی
🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺🌺 🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@hekayate_deldadegi
☕️یک فنجان کتاب
🍃به نقل از🍃
🌹مادر شهید بزرگوار🌹
#کتاب_سربلند📚
#شهید_محسن_حججی🕊
#معراجی_ها🌸
روی صندلی مینشست تا "زیارت عاشورا" بخواند. پاهایش به زمین نمیرسید "پدرش" ، برایش ذوق میکرد برایم تعریف میکرد« چراغ ها را که خاموش می کنند لباسش را در می آورد برای سینه زنی و محکم سینه میزند».
از کودکی نماز می خواند و روزه می گرفت .صبح ها که خواهر هایش را برای نماز صدا می کردند می دیدم که #محسن زودتر بلند می شود.
ماه رمضان سحرها صدایش نمیزدم که روزه نگیرد؛ اما وقتی می دیدم بی سحری تا افطار گرسنه و تشنه می ماند مجبور میشدم صدایش کنم. نه که نخواهم روزه بگیرد از خواهر برادر هایش ضعیفتر بود دلم میسوخت.
بزرگ که شدیم زیاد روزه می گرفت. نذر می کرد. صبح ها صبحانه می گذاشتم می آمدم میدیدم نخورده و رفته می آمدگفت روزهام و نمازش را همیشه اول وقت می خواند .
☘🌺
☘🌺☘🌺
☘🌺☘🌺☘🌺
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
@hekayate_deldadegi
🍃 شهیدانه ای از جنس مادرانه 🍃
#محسن بیستویک تیر ۱۳۷۰ به دنیا آمد، آن زمان من ۲۵ سال داشتم. من پنج فرزند دارم و #محسن فرزند سوم من است. ۱۶ سالم بود که ازدواج کردم و زود هم بچهدار شدم. دو پسر و سه دختر دارم. #محسن پسر دوم من است.
🍃به نقل از مادربزرگوار آقامحسن حججی🍃
#ایسنا
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@hekayate_deldadegi
┄┅─✵🕊✵─┅┄
☕️ یک فنجان کتاب
.
در پیاده روی اربعین کتاب دستش بود..
.
..قبل از سحر که بیدار میشدیم، میدیدیم رختخواب #محسن مرتب و منظم شده و رفته حرم.
.
پ.ن
کلا کاری به کسی نداشت، اگه کسی پابه پاش میومد دمشم گرم، اگرم ن، مایوس نمیشد، از کوچک ترین چیزی که موجب پیشرفت معنویش بشه غافل نمیشد که نکنه اجر شهادتو ازش بگیرن؛
.
و"خدا" عاشق "او" شد.
برشی از کتاب #سربلند
#صلوات💚
.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@modafe_haram_shahid_hojaji
@hekayate_deldadegi
┄┅─✵🌹✵─┅┄
°°°🍃 لیلهُ الفتوح 🍃°°°
زمانی که داعش قصد دارد شهر العیس را بگیرد #محسن و گروهش غوغا میکنند و ضربه سنگینی به داعشیهای آمریکایی وارد میکنند.
فردای آن روز #حاج_قاسم_سلیمانی را میبیند که میگوید: دست مریزاد، دیشب کیا روی تانک بودند؟ حسابی شاهکار کردند. #حاج_قاسم به خاطر شلیکهای زیاد و دقیق محسن و گروهش، اسم آن شب را «لیلهالفتوح» گذاشت.
•••✾ #شهید_محسن_حججی ✾•••
#ایرنا #حجت_خدا💚
@hekayate_deldadegi
°°°🍃 آرزو🍃°°°
#محسن اما به یکی از دوستانش میگوید که دوست دارد شهید شود، شهادتش همه را تکان دهد و با همه شهدا فرق کند. این بزرگترین آرزویش در این دنیای فانی است. تنها دعای سفر "مشهدالرضایش(علیه السلام)" هم خواستهای از "امام رئوف(علیه السلام)" نیست جز شهادت در راه "خدا".
•••✾ #شهید_محسن_حججی ✾•••
#ایرنا #حجت_خدا💚
@hekayate_deldadegi
°°°🍃 شغل🍃°°°
صبحهای جمعه با دوستان و بچه های محل والیبال بازی میکنند. #محسن دستی هم در ادبیات و رباتیک دارد و تابستانها به شرط اینکه وقت اذان اجازه دهند برود نماز اول وقت، در قنادی مشغول میشود. "او" کتابخوان است و مرکز کتابخوانی نون والقلم را در نجفآباد راه میاندازد.
•••✾ #شهید_محسن_حججی ✾•••
#ایرنا #حجت_خدا💚
@hekayate_deldadegi
°°°🍃 تحقیق🍃°°°
#محسن دست به انجام کاری نمیزد مگر آنکه به آن ایمان داشت، خیلی از ما در بحثهای گوناگون با خیل جمعیت و بدون انجام تحقیقات راجع به موضوعات مختلف همراه میشویم اما، او ابتدا تحقیق میکرد و با افزایش توان اعتقادی خود وارد حیطهای میشد.
•••✾ #شهید_محسن_حججی ✾•••
#تسنیم 💚
@hekayate_deldadegi
☕️ یک فنجان کتاب
سیزده به در رفتیم روستای پدربزرگ خانومش. تعدادمون زیاد شد. جای نشستن کم آوردند. حصیر انداختند توی زمین بغلی. #محسن پرسيد: "این زمین مال کیه؟" يکی گفت: "ماله فامیله" یکی گفت: "نه، زمین غریبه است." نیامد توی آن زمین. پایش را کرد توی یک کفش که زنگ بزنید از صاحبش اجازه بگیرد.
#شهید_محسن_حججی 🦋
برشی از کتاب #سربلند، ص ۲۰۰
.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@hekayate_deldadegi
┄┅─✵🌹✵─┅┄
☕️ یک فنجان کتاب
نمیدانم چرا و چگونه ولی از وقتی پایش به موسسه #شهید_کاظمی باز شد روز به روز تیپش تغییر کرد و دیگر این #محسن، آن محسنی نبود که روزهای اول دیده بودمش از حرکات و سکناتش هم میفهمیدم که زلفش به #حاج_احمد_کاظمی گره خورده. چند باری من را با خودش برد سر مزار #شهید_کاظمی. دو سه متر قبل تر میایستاد و سلام می داد بعد میرفت می نشست کنار قبر. آخر سر عقب عقب میآمد و به نشانه "خداحافظی"، احترام نظامی می گذاشت.
#شهید_محسن_حججی 🦋
برشی از کتاب #سربلند، ص ۹۹
.
@hekayate_deldadegi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃. شهید محسن حججی .🍃
✅تولد و كودكى
🔸#محسن حججی فرزند محمدرضا فرزند مرتضی فرزند شیخ ابوالقاسم حججی نجف آبادی ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای متدیّن در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت. جدش عالم فاضل شیخ ابوالقاسم حججی از علمای بنام نجف آباد و پدرش راننده تاکسی است که در تمام عمر جز به تلاش برای کسب روزی حلال نیاندیشید، پدر در سالهای دفاع مقدس از رزمندگان بود.
🔸مادرش زهرا مختارپور از خانواده ای مذهبی و خانه دار است. #محسن حججی فرزند سوم خانواده و دارای سه خواهر و یک برادر است.
🔸مادرش بیاد فرزند "شهید حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)" او را #محسن نام نهاد. او از کودکی به اهتمام والدینش در مجالس #اهل بیت (علیهم السّلام) شرکت می کرد و حضور در هیئت ها برای او از هیئت خانوادگی که پدرش در منزل برپا می کرد شروع شد. علاقه زیادی به #مداحی داشت و در نوجوانی در مراسم ویژه نوجوانان #مداحی و قرآن قرائت می کرد.
#معرفی_شهید_حججی ۱
#صلــوات 🌺🍃
@hekayate_deldadegi
«به چشمهای شوهر من نگاه کنید، اصلاً ترس در این چشمها نیست، همهاش شجاعت است، دلیری است، #محسن توی این عکس مثل کوه با صلابت است.» این جملات توصیف "زهرا عباسی" است از یکی از جاودانهترین عکسهای معاصر ایران؛ تصویری که "جوانی 26 ساله" را با موهایی پریشان اما با چهرهای باصلابت نشان میدهد که یک داعشی نگران "او" را به اسارت گرفته و به قتلگاه میبرد.
خیمهای نیمسوخته، دود غلیظ در هوا و آسمانی مایل به رنگ غروب؛ همگی دست به دست هم دادند تا عکسی متفاوت از جنگ "مدافعان حرم(سلام الله علیها)" با تروریستها به دنیا مخابره شود، مشخص نیست عکاس که بوده اما قطعاً انتشار این تصاویر به سود او و همفکرانش نشد و همین تصویر بود که بارها دست به دست چرخید تا دلهای ایرانیان را به سوی "جوان نجفآبادی" سوق دهد.
خبرگزاری_دانشجو
#هجدهم_مرداد_سالروز_شهادت
#شهید_محسن_حججی
@hekayate_deldadegi
•°•🖇📚✒️
" دغدغه کار جهادی "
بعد از آنکه #محسن وارد سپاه شد، عصر ها به کتابفروشی می آمد و پولی را که از این کار به دست می آورد برای اردوهای جهادی کنار می گذاشت.
رشته ی تحصیلی #محسن برق ساختمان بود
و کار برق کشی هم انجام می داد، پول دست مزدش
را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود، جمع می کرد و هر دفعه که به اردوی جهادی می رفتیم، سه، چهار میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو می کرد.
#شهید_محسن_حججی #کتاب_سرمشق
🌻به نقل از همسر #آقامحسن_حججی :
بار اولی که #محسن را دیدم، گفتم: چقدر شبیه شهداست. خانواده نیز همین حرف را زدند که چقدر شبیه شهداست. نور اخلاص و ایمان در چهرهشان پیدا بود. با وجودی که ظاهر سادهای داشت.
#خبرگزاری_alef
☕️ یک فنجان کتاب
سیزده به در رفتیم روستای پدربزرگ خانومش. تعدادمون زیاد شد. جای نشستن کم آوردند. حصیر انداختند توی زمین بغلی. #محسن پرسيد: "این زمین مال کیه؟" يکی گفت: "ماله فامیله" یکی گفت: "نه، زمین غریبه است." نیامد توی آن زمین. پایش را کرد توی یک کفش که زنگ بزنید از صاحبش اجازه بگیرد.
#شهید_محسن_حججی 🦋
برشی از کتاب #سربلند، ص ۲۰۰
@hekayate_deldadegi
#محسن دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه خود را به ترتیب در "دبستان شهید پولادچنگ"، راهنمایی "علامه طباطبایی(ره)" و هنرستان کارودانش شهدای فرهنگی گذراند.
در سال ۸۵ در ایام نوجوانی و یک سال پس از شهادت سردار سرلشگر پاسدار #حاج_احمد_کاظمی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه، با موسسه فرهنگی #شهید_کاظمی که به تازگی برای فعالیت های فرهنگی هنری انقلاب اسلامی تاسیس شده بود آشنا شد و به عضویت آن در آمد.
در این دوران با سبک زندگی و مجاهدت های #شهید_کاظمی آشنا و شیفته "او" شد. سپس الگوی رفتاری خود را، این سردار شهید قرار داد و همچون #شهید_کاظمی، با عشق به "حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها)" ، مرتبط با روحانیت متعهد و انقلابی و در آرزوی شهادت زندگی کرد.
@hekayate_deldadegi
☕️یک فنجان کتاب
🍃به نقل از🍃
🌹مادر شهید بزرگوار🌹
#کتاب_سربلند📚
#شهید_محسن_حججی🕊
#معراجی_ها🌸
روی صندلی مینشست تا "زیارت عاشورا" بخواند. پاهایش به زمین نمیرسید "پدرش" ، برایش ذوق میکرد برایم تعریف میکرد« چراغ ها را که خاموش می کنند لباسش را در می آورد برای سینه زنی و محکم سینه میزند».
از کودکی نماز می خواند و روزه می گرفت .صبح ها که خواهر هایش را برای نماز صدا می کردند می دیدم که #محسن زودتر بلند می شود.
ماه رمضان سحرها صدایش نمیزدم که روزه نگیرد؛ اما وقتی می دیدم بی سحری تا افطار گرسنه و تشنه می ماند مجبور میشدم صدایش کنم. نه که نخواهم روزه بگیرد از خواهر برادر هایش ضعیفتر بود دلم میسوخت.
بزرگ که شدیم زیاد روزه می گرفت. نذر می کرد. صبح ها صبحانه می گذاشتم می آمدم میدیدم نخورده و رفته می آمدگفت روزهام و نمازش را همیشه اول وقت می خواند .
☘🌺
☘🌺☘🌺
☘🌺☘🌺☘🌺
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
@hekayate_deldadegi
جام شهادت❤️
#محسن همیشه میگفت:
🕊[غرق دنیـــا شـده را جام شهــادت ندهند !]🕊
#محـسن چیزی زیبا تر از دنیا دیـد ، شهادت ، "خدا" و زیبایی را دیده بودڪه حاظر شد دنیا را رها ڪند و برود
💠قسمتے از ڪتاب سرمشق 💠
#شهید_محسن_حججی #صلــوات 🌺🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃. شهید محسن حججی .🍃
🔸#محسن حججی فرزند محمدرضا فرزند مرتضی فرزند شیخ ابوالقاسم حججی نجف آبادی ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای متدیّن در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت. جدش عالم فاضل شیخ ابوالقاسم حججی از علمای بنام نجف آباد و پدرش راننده تاکسی است که در تمام عمر جز به تلاش برای کسب روزی حلال نیاندیشید، پدر در سالهای دفاع مقدس از رزمندگان بود.
#معرفی_شهید_حججی ۱
#صلــوات 🌺🍃
@hekayate_deldadegi