📌بررسی "نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری" در گفتگو با حجتالاسلام موسوی
✔️توجه ویژه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی
✔️تبیین کنشگری مردم در حکومت دینی از منظر متفکر انقلاب
✔️مسئله شهید مطهری احیای تفکر اسلامی و چگونگی رهایی جامعه از بحران آگاهی و ازخودبیگانگی است؛ تا عزت و شرف و عظمت اسلامی احیا شود و جامعه اسلامی بتواند از زیر یوغ تفکرات خودستیزانه، فراموشکارانه، متحجرانه و غربپرستانه نجات یابد. این مسئلهای است که استاد مطهری در تاریخ جستجو میکند. بنابراین استاد مطهری مصلحی اجتماعی است که از حیث آسیبشناسی اجتماعی از تحلیل تاریخی بهره میبرد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
حجتالاسلام سید مهدی موسوی استاد حوزه علمیه قم سالهاست پیرامون اندیشه شهید مطهری به فعالیت فکری و پژوهشی میپردازد. از این رو به مناسبت شهادت شهید مطهری و گرامیداشت هفته معلم در گفتگو با ایشان درباره نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری به گفت و شنود نشستهایم.
مشروح این گفتگو در ادامه از نظر میگذرد.
https://irdc.ir/fa/news/8415/
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 از ماست که بر ماست
زمانی که آثار و اندیشههای ناب و جامع حکیم متأله و فقیه نوآور و امام جامعه اسلامی و احیاگر اسلام ناب محمدی در عصر حاضر یعنی حضرت #امام_خمینی (ره) و شاگردان برجستهی ایشان (همچون آیت الله خامنهای و شهید مطهری و شهید بهشتی و ..) در حوزههای علمیه و مجامع مذهبی ترویج نمیشود و هیچ بخشی از آن مطالعهی عمیق نمیشود و در نظام آموزشی تدریس نمیشود طبیعی است که طلاب جوان سراغ سایر افراد بروند و مجنونوار به #دیگری دل بدهند و از مکتب فکری انقلاب اسلامی هیچ ندانند و اگر هم قصد انقلابیگری داشته باشند یا افراط کنند و یا تفریط.
آیا امام خمینی و متفکران انقلاب اسلامی در زمینهی عرفان، فلسفه، کلام، فقه، اصول، تفسیر، تربیت، سیاست، جامعهشناسی، تمدن شناسی هیچ حرفی برای گفتن و خواندن ندارند که اندیشه و آثار #دیگران محور جمعهای طلبگی و کنشهای انقلابی و تربیتی و سیاسی و تمدنی شده است؟
کار به جایی رسیده است که یکی شهید والامقام علامه متفکر و فیلسوف انقلاب آیت الله مطهری را #بردهی دیگران (مراد خود) معرفی کند و دیگری او را روشنفکر نجات یافته بخواند و ...
همواره انقلابها در معرض تحریف و تفسیر غلط توسط خودیهاست. #فرعی دانستن فکر و اندیشه و متفکران انقلاب اسلامی و یا #جایگزین کردن اندیشهها و متفکران از طریق متفکر سازی تبلیغاتی و رسانهای بسیار نگران کننده است.
📌خاطرات آیت الله العظمی اراکی از امام خمینی:
حضرت آقای خمینی یک مدتی را در اراک بودند و در حوزه اراکیه آنجا تحصیل مینمودند و حتی منبر میرفتند که در آن مدت با ایشان آشنایی نداشتم اما آن وقتی که در قم بودیم معارفهی تامی پیدا کردیم و یکی از همصحبتهای بنده بودند. گاهی اتفاق میافتاد از منزل تا میدان کهنه قم نزدیک شاهزاده حمزه، این راه را دو بدو طی میکردیم و ضمن صحبتها و مباحثهها برمیگشتیم و این مسئله کثیرا اتفاق افتاده، با هم خیلی مأنوس بودیم.
آن اوائل که وارد قم شدم ایشان به من اظهار کرد شما یک درس تفسیر صافی برای من بگوئید، تفسیر صافی با اصول فقه و اصطلاحات آن مناسبتی ندارد و لذا چون با آن اصطلاحات مأنوس نبودم چند شب تدریس کردم اما دیگر نرفتم ایشان هم اصراری نکرد، بله اوائل آشناییمان اینطور بود.
ایشان مرد بسیار جلیلی است و شناختم او را به جلالت، بسیار مرد پاکی است، پاک، پاکی نفس دارد. پاکی ذاتی و درونی دارد و این بر همه خلق معلوم شده است.
ما در مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایی پیدا کردهایم جز تقوی و دیانت و سخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگی نفس و بزرگی قلب و کثرت دیانت و جدیت در علوم نقلی و عقلی و مقامات عالی و ... در او نیافتیم و ندیدیم.
مردی با تقوا به تمام معنی و مردی فداکار اسلام به تمام معنی، این مرد قد مردانگی علم کرد و در مقابل کفر ایستادگی کرد و ید غیبی هم با او همراهی کرد بطوری که محیرالعقول بود و در هیچ خانهای و هیچ زاویهای از زوایای این مملکت باقی نماند مگر که گفته شد «مرگ بر شاه»!
او ( امام خمینی ) جان در کف دست گذاشته است و در مقابل تبلیغ قرآن و دین حنیف اسلام جانبازی میکند، جان در کف گذاشته و حاضر برای شهادت شده است.
خداوند یک قوه غریبی در این مرد خلق فرموده که همچون قوهای که به ایشان داده، به هیچ احدی نداده، همچنین جرأتی، چنین شجاعتی و دیدی به او داده است که به احدی نداده، او مانند جدش علی ابن ابی طالب است؛ داستان عمرو ابن عبدود را شنیدهاید؛ با آن نعرههایی که از حلقوم عمرو بن عبدود بیرون میآمد که همه اصحاب پیامبر را در روز جنگ به یک لقمه فرض میکرد و چنین به نظرش کوچک میآمدند. بسیار مغرور به قوت و شجاعت خودش بود، همهی اصحاب رنگ از صورتشان پریده بود و خود را باخته بودند و همه خود را طعمه شمشیر عمرو میدیدند. آن ملعون هم مرتب نعره میزد و مبارزه میطلبید، میگفت: چقدر مبارز بطلبم، شما که معتقدید اگر کشته شوید به بهشت میروید بیائید بفرستمتان به بهشت؛ تا اینکه پس از چند بار که حضرت امیر بلند شد و پیامبر اجازه نفرموده بودند بار آخر اجازه میدان دادند، آن ملعون قریب هشتاد سال داشت و حضرت امیر صلواتالله علیه بیست سال بیشتر نداشتند. پیامبر فرمود این فارِس یل یل است(لقب عمرو ابن عبدود ) و حضرت امیر فرمودند من علی ابن ابیطالبم. خلاصه اینکه ایشان به یک ضربت آن غول شجاعت را بر زمین انداختند که: ضربـته علی یوم الخندق افضل من عباده ثقلین شد. یک چنین جرأتی را خداوند به حضرت امیر داده بود، حالا فرزندش نیز اینطور است. این همه عمرو ابن عبدودها در دنیا نعره میزنند و فریاد میکنند ولی ابدا ترسی ندارد، این چه شجاعتی است که خداوند به او داده است.
انشاءالله خداوند از چشم بد محفوظش بدارد، یک چنین کسی کمیاب است، کمنظیر است و نظیر ندارد خداوند عاقبتش را ختم به خیر کند انشاءالله و آنچه را که میخواهد و در دل دارد خداوند نصیبش کند.
البته امت مسلمان ایران قدردانی از این نعمت عظمائی خدائی بکنند و تبعیت او را از جان و مال و ید و لسان و از هر قوهای از قوا که از آنها تمشی دارد کوتاهی نکنند و خدا ناکرده به واسطه افکار شیطانی نسبت به ایشان ظلم عظیمی به نفس خود نکنند، که حساب آنها که بهتانی و یا فکری به این شخص بزرگ داشته باشند با کرامالکاتبین است.
حمایت این مرد حمایت سیدالمرسلین است و حمایت ائمه طاهرین است و حمایت حضرت حجت ابن الحسن عسگری عجلالله فرجه است و کوتاهی کردن نسبت به این مرد کوتاهی کردن از آنهاست و باید همه خلق این معنی را متوجه باشند که تا میتوانند جانا، مالاً، قدماً، قلماً، در مقام تبعیت و امداد او برآیند.
✍ گفتگو با آیتالله العظمی شیخ محمدعلی اراکی ، مجله دوهفتهنامه پیام انقلاب ارگان رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آذر ماه 1363 شماره 125 و 126.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مسئلهبودگی مسئله و پیدایش ادوار تاریخ
🔹هر امر واقعی نمیتواند برای انسان مسئله باشد به این معنا که محل پرسش و بحث و نقد قرار گیرد. بلکه "مسئله شدن" فرع بر التفات و توجه است و تا انسان نسبت به پدیدهای احساس کمبود و ضرورت و یا احساس خطر و بحران نکند بدان التفات پیدا نمیکند. از اینرو امور عادی و جاری زندگی کمتر مورد التفات و پرسش قرار میگیرد لذا مسئله نیستند.
🔸 هر کس براساس میزان معرفت و نظام دغدغهها و حساسیتهایی که دارد به واقعیتها مینگرد و امری را عادی و جاری میداند و امر دیگری را ضرورت و یا خطر احساس میکند و از آن پرسش میکند و در صدد پاسخ دادن به آن بر میآید.
🔹 بدین جهت نباید انتظار داشت که برای همگان یک امر مشترک، مسئله باشد و بدان التفات داشته باشند. بلکه هر کس براساس جهان معنایی و نظام دانایی و حساسیتهای خود به پدیدهها مینگرد و فقط برخی از امور برای وی مهم و ضروری و یا خطر و آسيب بحرانزا جلوه میکند و از آن پرسش میکند.
🔸 اما نکته مهم این است که در هر عصر و زمانی و در هر مکان و جهان معنایی، یک سلسله امور خاص تبدیل به مسئله عمومی میشود و ذهن بسیاری از متفکران و اندیشمندان را به خود مشغول میکند که ضرورتا متأثر از هم نبودهاند بلکه محصول توارد اذهان در یک عصر و زمانه است. به نحوی که میتوان وجود آن مسائل و تلاش برای پاسخ گویی به آن را موجب شکلگیری یک عصر و زمانهی جدید و گسست از گذشته دانست. این عصر و زمانه تا زمانی بقا دارد که آن سلسله مسائل حضور فعال دارد. لذا با اتمام آن مسائل و شکلگیری شبکهی مسائل دیگر، آن عصر و زمانه هم به پایان میرسد و زمینه برای عصر جدید فراهم میشود. البته این گذار به سرعت انجام نمیشود بلکه نوعا یک دورهی میانه برای عبور از نظام مسائل گذشته و شکلگیری شبکهی مسائل جدید وجود دارد.
🔹 با ظهور هر عصر و زمانهای، بخشهایی از واقعیت مهم جلوه میکند و با تلاش عالمان و متفکران آن بخشها توصیف عمیق و تحلیل و تبیین میشود و به تدریج از حوزه مجهولات وارد قلمرو معلومات بشری میشود و از امور نظری و انکار برانگیز به مسلمات عقلي و زیرساختهای علمی تبدیل میشود. همین فرایند موجب تکامل ذهن بشر و آشکار شدگی بیشتر واقعیت میشود. در این روند طبیعی، به تدریج پرسشها و مسائلی مطرح میشود که نظام دانایی آن عصر قادر به پاسخگویی همهجانبه و اقناع کننده به آنها نیست که موجب بحران معرفتی و تضعیف نظام دانایی مستقر میشود. در این زمان برخی از افراد را به فکر ورود عناصر منطقی و روش در دستگاه معرفتی موجود میاندازد. با ورود تدریجی این عناصر منطقی و روشی جدید، زمینهی گسست از گذشته و تحول در دستگاه معرفتی و نظام دانایی زمانه ایجاد میشود و افقهای جدیدی برای پرسش و دانش گشوده میشود.
🔸 این گسست و تحول به معنای نفی مطلق گذشته و کنارگذاشتن آن و آوردن مجموعهای از عناصر منطقی و روشی بدیع نیست. بلکه اصل آن فعال کردن برخی از عناصر موجودِ مغفول و یا برجستهکردن برخی از عناصر نحیفی است که در دستگاه معرفتی وجود دارد اما از همهی ظرفیتهای استفاده نشده است. از اینرو، متفکران با فعال کردن و یا برجسته کردن خلاقانهی همان عناصر موجود و همچنین استفاده از تجارب سایر ملتها، موجبات صورتبندی منطقی و روشی جدیدی را فراهم میکنند. نکتهی مهم، در این صورتبندی و هیأتی جدیدی است که دستگاه معرفتی پیدا میکند و امکان توصیف عميقتر و تبیین بهتر پدیدهها فراهم میشود.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
🔰✅📚
👈دانشگاه مک گیل کانادا یکصد عنوان کتابی را که با دانشگاه تهران مشترکاً منتشر کرده است را به صورت رایگان در پیوند زیر قرار داده است. فرصت مناسبی است که منابع مورد نیاز را دانلود کنید.
https://www.mcgill.ca/islamicstudies/tehran-branch/tehran-branch-publications
📌خاطرهاي از مرحوم آيتالله شاهآبادي
استاد شهید حضرت آیت الله مطهری:
در سال 1356 قمري و 1316 شمسي، سالي که شروع طلبگي ما در قم بود (البته قبلا يکي دو سال در مشهد بوديم)، ذکر خير مرحوم آقا محمدعلي شاهآبادي تهراني را زياد ميشنيديم، چون ايشان سالها در زمان مرحوم آيتالله حاج شيخ عبدالکريم حائري در قم بودند و در آنجا درس معارف ميگفتند و بسياري از بزرگان حوزه قم از نظر معارف دستپرورده آن مرد بزرگ بودند؛ همان مرحوم شاهآبادي که در تهران بود و در مسجد جمعه تهران نماز ميخواند و يک مرد مجهولالقدري بود. تهران به او به چشم حداکثر يک پيشنماز درجه اول نگاه ميکرد، در صورتي که حد و مقام مرحوم شاهآبادي خيلي بزرگتر بود. آنجا ما از کساني خيلي شنيده بوديم که مرحوم شاهآبادي اينجا بود، چه جور درس ميگفت، چه کساني به درسش ميرفتند، و استادهاي خودمان[امام خميني(ره)] را ميديديم که فوقالعاده نسبت به او احترام ميگزارند. حتي ميديديم به آن اندازهاي که در معارف اسلامي براي شاهآبادي احترام قائلند براي حاج شيخ عبدالکريم اينقدر احترام قائل نبودند، بيشتر از او برايش احترام قائل بودند. ما خيلي مشتاق زيارت اين مرد بزرگ بوديم.
يکي از خاطراتي که دارم اين است: بعد از دو سال يعني سال 1318 که از قم به تهران آمديم تا به مشهد برويم، من با اشتياق فراوان رفتم مسجد جمعه که شاهآبادي را پيدا کنم و ببينم. آن وقت تازه يک جوان بيست ساله بودم. در مسجد جمعه يک جا همان جلوي آن ايواني که ايشان نماز ميخواند نشسته بودم، ديدم دو نفر با همديگر صحبت ميکنند. يکي از آندو ـ که معلوم بود از شهرستان به تهران آمده ـ به ديگري گفت: ما چند سال که در اين شهر بوديم اگر هيچ استفادهاي نکرديم ولي توحيدي از اين مرد آموختيم. (هميشه فکر ميکنم اين چقدر خوب است براي انسان که بتواند لااقل يک نفر را احيا و زنده کند!) بعد هم روزي همين جور پرسان پرسان رفتم منزل مرحوم شاهآبادي که پشت مسجد جمعه بود.
در آنجا مثل يک جلسه درسي بود و عده زيادي طلبه پاي درسش نشسته بودند. همين آيه را داشت معني ميکرد. سرّ اين جمله را بيان ميکرد که : وَ اَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ. فَاُمُّهُ هاوِيةٌ. ميگفت چرا ميگويد: فَاُمُّهُ هاوِيةٌ اين آدمِ سبک وزنِ سبک عمل مادرش آن سقوطگاه است؟ ميگفت: عرب از آن جهت مادر را «اُمّ» ميگويد که مقصد بچه است. آيه ميخواهد بگويد که اين اگر به جهنم سقوط ميکند اين جهنم همان مقصدي است که در تمام عمر اصلا به همين سو ميرفته، مقصدش بوده و به اين سو حرکت ميکرده، حالا به مادر خودش دارد ميرسد، فرزند همين مادر است، به دامن مادر خودش فرود ميآيد.
وَ ما اَدْريک ماهِيهْ. آنجا فرمود: وَ ما اَدْريک مَا الْقارِعَةُ. اينجا نيز تا اسم هاويه را برد ]ميفرمايد: وَ ما اَدْريک ماهِيهْ.[ هاويه به معناي سقوطکننده است. اينجا محل سقوط را سقوطکننده بيان ميکند. اين به اعتبار اين است که خود اين شخص کأ نّه با محل خودش متحد و يکي است، يعني سقوطکننده و محل سقوط هردو يک چيز هستند يعني خودش عين جهنم شده است. وَ ما اَدْريک ماهِيهْ تو چه ميداني آن هاويه چيست! همين قدر ميگوييم: نارٌ حامِيةٌ آتشي سوزان.
آشنایی با قرآن ج۱۴ ص۱۴۴
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 بیان روان امام خمینی در فلسفه و عرفان
استاد شهید آیتالله مطهری:
مرحوم حاج ميرزا علي آقا (رضوان اللَّه عليه) ميفرمود که طب را چون در جواني آموختم الان جزئيات نسخههاي استادم با قلمهاي متعدد دواها در موارد مختلف يادم هست، ولي در پيري چندين بار تصميم گرفتهام مشايخ روايت خودم را ضبط کنم نتوانستهام.
آقاي [امام] خميني نيز که در حوالي فلسفه و عرفان بيشتر درس گفته بود بيانش در آنها روانتر بود از فقه و اصول، با آنکه از نظر زمان شايد بيشتر به فقه و اصول پرداخته بود.
📌یادداشتهای استاد ج۱۱ ص۱۸۹
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 ماهیت قضيه سالبه از منظر امام خمینی:
✍فیلسوف انقلاب آیت الله استاد شهید مطهری:
قضيه سالبه به اين معني، از هيچ چيزي در خارج حکايت نميکند بلکه حکايت ميکند از اينکه اين چيز در خارج نيست؛ و اين نکته خوبي است که آقاي خميني روي آن تکيه ميکردند و ميگفتند اين حرف غلطي است که ميگويند: «القضية ان کان لنسبته خارج تطابقه او لا تطابقه فخبر و الّا فانشاء»قضيه سالبه که «خارج تطابقه او لا تطابقه»ندارد، تنها قضيه موجبه است که لنسبته خارج.
پس مفاد قضيه سالبه سلب محض است و سلب قيد برنميدارد، تمام قيدها مال مسلوب است و لهذا در «تناقض» اين مسامحه است که ميگوييم نقيض قضيه ضروريه، ممکنه عامه است؛ نقيض واقعي «کل الف ب بالضرورة» اين است که «ليس کل الف ب بالضرورة»نه «ليس [بعض] الف ب بالامکان»منتها لازمه «ليس کل الف ب بالضرورة»اين است که «بعض الف [ليس] ب بالامکان»پس اين، لازم نقيض است نه نقيض واقعي، نقيض واقعي موجبه کليه همان «ليس کل» است و «لا شئ» هم لازم قضيه است، چه رسد به «بعض ليس و ليس بعض».
نقدی بر مارکسیسم ص۳۶۵
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 فطرت انسان
امام خمینی(رحمة الله علیه):
ما ندانیم که دلبسته اوییم، همه
مست و سرگشته آن روى نکوییم، همه
فارغ از هر دو جهانیم و ندانیم که ما
در پى غمزه او بادیه پوییم، همه
ساکنان در میخانه عشقیم، مدام
از ازل، مست از آن طرفه سبوییم، همه
هر چه بوییم ز گلزار گلستان وى است
عطر یار است که بوییده و بوییم، همه
جز رخ یار، جمالى و جمیلى نبود
در غم اوست که در گفت و مگوییم، همه
خود ندانیم که سرگشته و حیران همگى
پى آنیم که خود روى به روییم، همه
دیوان امام ص۱۷۹
#فطرت
#انسان
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
🌀 لازمه تحقق اجتماعی یک نظام فکری
📌با توجه به ضرورت استفاده از مبانی اسلام ناب در حرکت به سمت علوم اجتماعی، لوازم شکلگیری و تحقق یک مکتب علوم اجتماعی چیست؟
✴️ یک اندیشه برای اینکه بتواند یک مکتب اجتماعی را ارائه دهد و به اصطلاح اندیشه مکتبساز باشد، اولا باید محور و نقطه کانونی و معنایی داشته باشد تا بتواند از جهت معرفتی و هم جهات دیگر به قلمرو اندیشههای اجتماعی تسری یابد. این ظرفیت در هر اندیشهای وجود ندارد بلکه برخی از اندیشهها قادر خواهند بود که چندین حوزه فکری را با همدیگر مرتبط کنند.
🔶در واقع، محور و نقطه کانونی باید به صورتی تئوریزه شود که یک نگاه کلانی را ایجاد نماید. این محور وقتی میخواهد به صورت کلان دربیاید، از سنخ رویکردهای فلسفی میشود و نگاه کلانی نسبت عالم و آدم تعریف میکند و هر موضوع و مسالهای ذیل این نگاه کلان تعین پیدا میکند.
🔸مقصود از آن نگاه کلان «نظام فکری» است. در هر نظام فکری قاعدتا اصولی وجود دارد که در هسته سخت آن جای گرفته و بقیه فروع در حاشیه آن شکل میگیرند. وقتی به مکتبهای علوم اجتماعی مینگریم، در عقبه آنها همان هستههای سخت قرار دارد که به صورت یک رویکرد فلسفی شناخته میشود و اینها هرگز به مطالعات جزئی و ریز تجربی که در حاشیه به آنها پرداخته میشود، قابل تقلیل نیستند و سرنوشت این هستهها آنجا تعیین نمیشود.
📌نظام فکری چگونه به تحقق اجتماعی میرسد؟
✴️ برای ساخت یافتن هستههای سخت و کلان، زبان فلسفی نیاز است ولی فرهنگ عمومی مردم جامعه را فیلسوفان نمیسازند بلکه فرهنگ را مجموعه تعاملات انسانهاست که میسازد. این شبکه رفتاری وقتی که میخواهد به صورت تجریدیتر از خودش دفاع بکند یا بخواهد خودش را توضیح دهد، یک زبان فلسفی پیدا میکند. این زبان فلسفی را فرهنگ عمومی و رفتار عمومی مردم باید حمایت کند.
🔶به عبارت دیگر، سطح عمومی مردم، باید آن چیزی را که متفکر طراحی میکند، بپذیرد و از آن استقبال کند یا یک تطبیقی با یکدیگر داشته باشد. در این حالت، یک فرهنگ اصیل از یک نقطه تفکری جوشیده و شکل میگیرد اما اگر آن تفکر نتواند با سطح عمومی مردم و لایههای بعدی خود ارتباط بگیرد و این استقبال نسبت به آن رویکرد وجود نداشته باشد، آن تفکر منزوی میشود.
🔸غیر از این حالت، فرهنگ غرب به نحو دیگری رخ داده است؛ به این صورت که ابتدا رنسانس در سطح هنر، در سطح زندگی عمومی مردم، در سطح سیاستمداران و در رقابت بورژواها با فئودالها و با کلیسا شکل گرفت و این مجموعه رقابتهای سهگانه منجر به این شد که یک سبکی از زندگی غالب بشود. این سبک زندگی، نوعی از تفسیر را نیاز داشت تا با مبنای فلسفی صورتبندی شوند و وجاهتی پیدا کنند.
✍️ استاد حمید پارسانیا
💠 @parsania_net
تازه ترین اثر درباره #انقلاب_اسلامی از منظر حکمت اسلامی
نوشته
#نجمه_کیخا و #شریف_لک_زایی
با عنوان #رهیافت_حکمی_به_انقلاب_اسلامی توسط انتشارات سروش چاپ و منتشر شد.
کتاب «رهیافت حکمی به انقلاب اسلامی» برای نخستین بار در نمایشگاه کتاب تهران در غرفه انتشارات سروش عرضه میشود.
(مصلای امام خمینی، شبستان، سالن ناشران عمومی، راهرو ١٨، غرفه ١٢)
https://eitaa.com/shariflakzaei
📗شهید صدر چه کتابهایی میخواند؟
📗استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر افزونبر کتابهای فقهی، اصولی، فلسفی، کلامی و دیگر کتابهای تخصصی به مطالعۀ داستان علاقهمند بود و بهطور ویژه قصههای پلیسی را دوست داشت. او ادبیات مصری و لبنانی را بر ادبیات عراق ترجیح میداد و از آنها متأثر بود و خواندن «بینوایان» ویکتور هوگو را دوست داشت؛
📗به شاگردانش سفارش میکرد که تفسیر «المیزان» علامه محمدحسین طباطبایی را بخوانند. او معتقد بود «المیزان» از بهترین و برترین کتابهای دوران است و رکودی که تفسیر شیعه پس از طبرسی با آن مواجه شد، توسط علامه طباطبایی از میان رفت و او تفسیر شیعی را با «المیزان» دوباره احیا کرد؛
📗شهید صدر دیگران را به مطالعۀ سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآله بسیار تشویق میکرد و میگفت: «اسلامِ فرد تنها با مطالعۀ سیرۀ پیامبر صلیاللهعلیهوآله کامل میشود»؛
📗او همچنین کتابهایی که در ایران چاپ میشد، بهویژه آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری را پیگیری میکرد و مجلۀ «مکتب اسلام» را میخواند؛
📗از کتابهای «حسن البنا» و «سید قطب» خوشش میآمد و برای ارسطو، ابنسینا، جان مینارد کینز و لایب نیتس احترام خاصی قائل بود؛
📗شیخ نجیب سویدان به یاد دارد که رمان «الحي اللاتيني» را از شهید صدر امانت گرفته است؛
[الحي اللاتينی، رمانی عاشقانه است که ماجرای سفر جوانی لبنانی به فرانسه را روایت میکند؛ جوانی که میخواهد با سفر به غرب، زندگی تازهای را آغاز کند]
📗شیخ محمد فرحات نیز نقل میکند یک بار شهید صدر از او حال برادر کوچکترش، زید را میپرسد و او شکایت میکند که وی وقت خود را به خواندن کتابهای «آرسن لوپن» میگذراند، اما شهید صدر این اعتراض را نمیپذیرد و پاسخ میدهد: «من خودم هم این کتابها را میخوانم؛ اگر این کتابها را نخوانیم چطور میتوانیم بفهمیم که چهچیزهایی در این کتابها برای فرزندان ما منتشر میکنند؟!»؛
📗سید حسین موسی از اهالی دیوانیه که همواره تازههای نشر را پیگیری میکرده است به یاد دارد یک بار، دو کتاب جدید را پیدا میکند که گمان میکرده هیچکس آنها را ندیده است. آن دو کتاب را برای شهید صدر میبرد، اما او پاسخ میدهد که آنها را خوانده است و نیازی به دریافت آنها ندارد.
📚 به نقل از: السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق، جلد٢، صفحه ۲۹۲
🆔 @shahidsadr