📌شیخیه، تفکیک، غلات
📍برش هایی از مقالات دکتر حسن انصاری:
❇️اگر بخواهیم نمونه ای گسست نسبت به اندیشه سنتی و کلاسیک امامیه را در ادوار اخیر به طور شاخص مطرح کنیم،... تنها باید از دو طریقه #شیخی و طریقه مکتب #تفکیک (مکتب معارف میرزا مهدی اصفهانی) نام ببریم. آنچه در این باره می گویم البته برداشتی است که از تاریخ اندیشه کلامی امامیه دارم و تنها از بعد تحلیل تاریخی، آن را ارائه می دهم.
🔹از جهاتی ظهور اندیشه #میرزا_مهدی_اصفهانی و مکتبش با مقدمات ظهور اندیشه #شیخ_احسایی نزدیکیهایی دارد و این امر به زمینه های اجتماعی، سیاسی و مذهبی در تشیع امامی بازمی گردد.
🔸#شیخ_أحسایی به واقع در میان امامیه یک پدیده خاص و ویژه است و طریقه شیخیه و اندیشه "رکن رابع" و عقیده آنان درباره منابع دینی و جایگاه امام از لحاظ تشریعی و نیز از نقطه نظر وجودی و کوسمولوژیک و آخرت شناسی همگی نیازمند بررسی همه جانبه از نقطه نظر تاریخ اندیشه سیاسی امامیه است.
🔸تفسیر تکوینی از وجود و حضور امام و در این زمینه بهره وری از ادبیات شیعی غالیانه و تفسیرهای فلسفی و عرفانی از احادیث و تأثیر پذیری از جریانات مختلف فکری از شاخصه های اندیشه شیخی گری است. از دیگر سو منظر #اخباری گرایانه شیخیه و تکیه غیر منضبط بر احادیث و عدم اقبال به دقتهای رجالی و نقد احادیث زمینه لازم را برای نوعی گرایش شیعی غیر فقهی و بیشتر عقیده محور به آنان بخشیده است.
🔸جریان #مکتب_تفکیک هم از بسیاری از همین جهات اندیشه ای همانند #شیخیان دارند؛ گرچه در برخی نوشته های آنان نقد تندی نسبت به شیخ احسایی دیده می شود که اتفاقا همین امر نشان دهنده حساسیت آنان به تقارب افکارشان با شیخیه است.
🔸باید #مکتب_معارفی مشهد را در کنار #مکتب_شیخی از جمله تحولات معرفتی و کلامی و اعتقادی مذهب تشیع امامی در چند سده اخیر دانست و این خود ارزش این مکتب را به عنوان رویکردی تازه به مبانی اعتقادی و فکری و به هر حال سهم آن در اجتهاد در اصول را نشان می دهد. درست است که اینجا از تعبیر اجتهاد و گرایش اجتهادی در مباحث کلامی و اعتقادی سخن می گویم اما در عین حال روشن است که مکتب معارفی هم همانند مکتب شیخی (در عین مخالفت معارفی ها با شیخیان)، به گونه ای از اخباری گری گرایش دارد و دست آخر مطالب خود را در چارچوب تفسیری از احادیث ارائه می دهد.
🔹هم شیخیان وهم #معارفی های مشهد، ضمن تأثیر پذیری از مکاتب فلسفی و کلامی تلاش دارند تا مبانی و آرای خود را بر مبنای احادیث ارائه دهند و آرای خویش را برگرفته و نه تطبیق داده شده بر احادیث جلوه دهند (گو اینکه نهایتا باورهای آنان از حد تفسیری از احادیث فراتر نمی رود و با تفسیرهای دیگر قابل مقایسه است و نه چیزی بالاتر از آن و یا یقینی تر از دیگر باورها و جریانها). توجه به حدیث به عنوان منبع الهام بخشی در طرح مباحث عقاید با این طرز فکر این دو مکتب فکری (و اصلا ریشه دار در اصول و مبانی تفکر شیعی) سازگار است که کانونی ترین محور هر دو جریان را اصل حجت / امام و جایگاه تکوینی امام در عالم تشکیل می دهد
🔸حدیث گرایی در میان #شیخیان و #معارفی_ها طبعا پیامدهایی برای خود داشته است واز مهمترین پیامدهای آن که طبعا در تفسیر و تبیین مبانی و محصولات فکری آنان تأثیر گذارده است، گرایش به نوعی روایات و احادیث با ریشه های غالی گری است. اصولا طبیعت حدیث گرایی غیر اصولی در تشیع امامی با تفکر غالیانه پیوندی عمیق دارد و گرایش دومی در بسیاری از موارد نتیجه تبعیت از طریقه اولی است؛ گو اینکه اخباریان و اصحاب حدیث امامیه در سده های نخستین لزوما همگی به عنوان غالیان شناخته نمی شدند و یا چنین نبوده است که حتما اصولیان و متکلمان از اندیشه های غالیانه به دور بوده باشند؛ اما عمدتا چه در مورد اصحاب حدیث دوران متقدم و چه در مورد اخباریان دوران صفوی مطلب از همین قرار است. فقهای اصولی در مقابل، به دلیل تأثیر پذیری از متکلمان و یا فلاسفه و نیز به جهت شیوه نقد اخبار و رد شماری از اخبار به دلیل ضعف و یا آحاد بودن، کمتر در معرض افکار #غلات_شیعی بوده اند، غلاتی که عمدتا طریق و صورت بیان اندیشه های خود را بیشتر در قالب جعل و یا تحریف احادیثی منسوب به امامان جستجو می کرده اند.
🔹ریشه بسیاری از مبانی فکری مکتب معارف درباره اسماء و صفات و علم باری و وجود و عدم و علم بلا معلوم و بداء و از این امور را به روشنی می توان در آرای متکلمان مذاهب مختلف حتی در کتاب مقالات الاسلامیین ابو الحسن اشعری پی گرفت و دید و همواره نیز در کتابهای بزرگان متکلمان این موضوعات محل بحث و مناقشه بوده و معرکه آراء مختلف بوده است
...
متن کامل:
http://www.ketabenaab.com