در شب عاشورا آن وقتی که اباعبدالله همه آنها را مرخص میکند، میگوید من بیعتم را برداشتم. از ناحیه دشمن به آنها اطمینان میدهد که کسی به شما کاری ندارد.
در عین حال اصحابش میگویند: آقا! ما شهادت در راه تو را انتخاب کردهایم؛ یک جان که ارزشی ندارد، ای کاش هزار جان میداشتیم و همه را در راه تو فدا میکردیم. «بَدَاهُمْ بِذلِک اخوهُ عَبّاسُ بْنُ عَلِی» اول کسی که چنین سخنی را گفت، برادرش ابی الفضل العبّاس بود.
چقدر قلب مقدس اباعبدالله شاد شد از اینکه اصحابی میبیند با خودش هماهنگ، همفکر، همعقیده و هممقصد. آن وقت اباعبدالله مطالبی را برای آنها ذکر کرد، فرمود: حالا که کار به این مرحله رسید، من وقایع فردا را اجمالًا به شما میگویم: حتی یک نفر از شما هم فردا زنده باقی نخواهد ماند.
اباعبدالله در روز عاشورا افتخاری به اصحاب خودش داد، پاداشی به اصحاب خودش داد که این پاداش برای همیشه در تاریخ ثبت شد. در آن لحظات آخر است.
📕آزادی معنوی، ص۱۶۳
🔸حکمت مطهر @Hekmat_motahar
🔹ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش بن میرک سهروردی زنجانی، معروف به شیخ اشراق #از_نگاه_شهید_مطهری
بدون شک از اعجوبههای روزگار است. ذهنی فوق العاده وقّاد و جوّال و نوجو و مبتکر داشته است. تمایل اشراقی در فلسفه، پیش از او حتی در فارابی و بوعلی وجود داشته است، اما کسی که مکتبی به نام «مکتب اشراق» تأسیس کرد و در بسیاری از مسائل، راه آن مکتب را از راه مکتب مشاء جدا کرد این مرد بزرگ بود.
تقریباً همه مسائلی که اکنون به عنوان نظریات اشراقیون در مقابل مشائین شناخته میشود و برخی میپندارند آنها مسائل مابه الاختلاف افلاطون و ارسطوست، نتیجه فکر شخص سهروردی است که در مقابل افکار مشائین و بالخصوص مشائیان اسلامی آورده است.
وی نزد مجدالدین جیلی (در مراغه) و ظهیرالدین قاری (ظاهراً در اصفهان) و فخرالدین ماردینی (در عراق) تحصیل کرده و مدتی ملازم ماردینی بوده است. ماردینی میگفته در هوش و ذکاء و حدّت ذهن مانندش را ندیدهام و از این رو بر جانش میترسم. گویند البصائر النصیریه ابن سهلان را نزد ظهیرالدین قاری خوانده است.
سهروردی در سایر علوم و از آن جمله فقه نیز سرآمد بوده است. به شام و حلب رفت و در جلسه درس فقه استاد مدرسه حلاویه حلب به نام شیخ افتخارالدین شرکت کرد؛ برتریاش روشن گشت و مقرب استاد شد. صیت شهرتش او را مورد علاقه الملک الظاهر پسر صلاح الدین ایوبی کرد و در حضور او بیمحابا با فقها و متکلمین مناظره میکرد و آنها را مغلوب میساخت.
همین کار سبب حسادت دیگران شد و کاری کردند که صلاح الدین ایوبی فرزندش را وادار کرد که او را به قتل برساند. در سال ۵۸۶ در سن ۳۶ سالگی و یا در سال ۵۸۷ در سن ۳۸ سالگی کشته شد.
گویند وی با فخرالدین رازی همدرس بوده است.
سالها پس از مرگش که نسخهای از کتاب تلویحات او را به فخرالدین دادند، آن را بوسید و به یاد ایام هم شاگردی اشک از دیده فروریخت سهروردی نه تنها در مناظره با فقها و متکلمین بیپروا بود و دشمنی میانگیخت، در اظهار اسرار حکمت- برخلاف توصیه بوعلی در آخر اشارات- شاید به علت جوانی، بی پروایی میکرد و از همین رو افراد پخته از اول حدس میزدند که جان سالمی نخواهد برد.
وقتی که خبر مرگش به دوست و استادش فخرالدین ماردینی رسید، گفت همان شد که من حدس میزدم. و نیز از همین رو دربارهاش گفته میشد که شهاب الدین علمش بر عقلش فزونی دارد.
📕خدمات متقابل اسلام و ایران، ۴۸۸
🔸حکمت مطهر @Hekmat_motahar
🔹ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
سخنچینی
«مَشّاءٍ بِنَمیمٍ» این سخنچینها. نمّام یعنی سخنچین. سخنچین یعنی شخصی که همین قدر که سخنی را از کسی درباره کسی بشنود که او را ناراحت میکند- اعم از اینکه آن که این حرف را زده است حق داشته بگوید یا حق نداشته؛ ولو غیبت کرده و حق نداشته بگوید- بعد در یک جایی که با آن شخص برخورد میکند آنها را بازگو کند، یعنی دوبه همزنی، افساد.
به جای اینکه روی یک امر زشتی را بپوشاند (اگر او حق داشته بگوید، سرّی بوده است، سرّ را نباید فاش کند؛ اگر هم حق نداشته و یک امر زشتی بوده است باید کوشش کند رویش پوشیده شود) برود آن سخن را بازگو کند یعنی این دو را دشمن یکدیگر کند. این گونه افراد را «نمّام» میگویند.
📕آشنایی با قرآن، ج۸، ص۲۶۸
🔸حکمت مطهر @Hekmat_motahar
🔹ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
میدانید که هر یک از ائمه گویی یک خصلت خاص بیشتر در او ظهور داشته است که خواجه نصیر در آن دوازده بند خودش هر یک از ائمه را با یک صفتی توصیف میکند که بیشتر در او ظهور داشته است.
وجود مقدس امام عسکری علیه السلام به جلالت و هیبت و رُواء به اصطلاح، ممتاز بودند یعنی اساساً عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ایشان به نحوی بود که هرکس که ایشان را ملاقات میکرد تحت تأثیر آن سیما قرار میگرفت قبل از اینکه سخن بگویند و او از علم ایشان چیزی بفهمد.
وقتی که سخن میگفتند و دریای موّاجی شروع میکرد به سخن گفتن، دیگر تکلیفش روشن است. در بسیاری از حکایات و روایات این قضیه کاملًا مشخص و محرز است. حتی دشمنان با اینکه ایشان را سخت تحت تعقیب داشتند و گاهی به زندان میبردند وقتی که با حضرت روبرو میشدند وضع عجیبی داشتند، نمیتوانستند در مقابل ایشان خضوع نکنند.
📕سیری در سیره ائمه اطهار، ص۲۶۱
🔸حکمت مطهر @Hekmat_motahar
🔹ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
انتطار ظهور یعنی چه؟ افْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ یعنی چه؟
بعضی خیال میکنند اینکه افضل اعمال انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) با عدهای که خواص اصحابشان هستند یعنی سیصد و سیزده نفر و عدهای غیرخواص ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روی زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادی کامل را برقرار کنند، آن وقت به ما بگویند بفرمایید!
ما انتظار چنین فرجی را داریم و میگوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! (یعنی بگیر و ببند، بده به دست من پهلوان!) نه، انتظار فرج داشتن یعنی انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیاناً شهید شدن، یعنی آرزوی واقعی و حقیقی مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوی اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همه کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گیری شد آن وقت من میآیم!
مانند قوم موسی که اصحاب پیغمبر گفتند: یا رسولَ الله! ما مانند قوم موسی نیستیم.
📕آزادی معنوی، ۱۷۳
🔸حکمت مطهر @Hekmat_motahar
🔹ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
گاهی عاطفهای از خارج بر روح انسان حکومت میکند که افراد با یکدیگر متحد میشوند، واقعاً همروح میشوند. این عاطفه گاهی عواطف به اصطلاح ملی است مثل هموطنی، همزبانی، همنژادی که تا اندازهای روحیهها را با یکدیگر یکی میکند ولی نه خیلی زیاد.
آن عاملی که واقعاً افراد را همروح میکند ایمان الهی است. هرگز تاریخ جهان اتحادی را که در میان همدینها و همایمانها بوده است در میان گروههای دیگر نشان نداده است که اصلًا خودشان را یکی ببینند.
در یکی از غزوات صدر اسلام است، گویا در مؤته است، مورخین نوشتهاند بعد از خاتمه جنگ کسی در میان مجروحین سیر میکرد که اگر میتواند مجروحین را نجات بدهد. به یک مردی رسید در حالی که سخت تشنه بود. یک کاسه آب پیدا کرد. وقتی رفت به او بدهد، او اشاره کرد به رفیق مجروحش که به او بده. رفت سراغ او. او نیز اشاره کرد به رفیق مجروح دیگری و گفت به او بده (و بعضی تا نُه نفر نوشتهاند). رفت سراغ سومی، دید مرده. آمد سراغ دومی دید او هم مرده. آمد سراغ اولی دید او هم مرده است. این مقدار همدلی در جایی است که انسان واقعاً درد دیگری را درد خودش احساس کند.
📕آشنایی با قرآن، ج۳، ص۱۶۹
🔸حکمت مطهر @Hekmat_motahar
🔹ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
حدیثی در کافی هست که در داستان راستان هم نقل کردهایم که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رو به اصحاب خود کرده و فرمودند: «ای عُرَی الْایمانِ أَوْثَقُ؟» کدام دستگیره ایمان مستحکمتر و محکمتر است؟ ایمان دستگیرههای زیادی دارد که با تمام آنها انسان میتواند خود را نگهداری کند.
فرمود: کدام یک از دستگیرههای ایمان محکمتر است؟ یک نفر عرض کرد: نماز. دیگری عرض کرد: روزه. سومی گفت: زکات. چهارمی گفت: حج... فرمود: همه اینها که شما میگویید درست است و از دستگیرههای ایمان هستند، ولی آن محکمترین دستگیرهها چیز دیگری است.
عرض کردند: شما بفرمایید یا رسول الله. فرمودند: «الْحُبُّ فِی اللهِ وَالْبُغْضُ فِی اللهِ» این که افراد یکدیگر را به خاطر حق دوست بدارند و به خاطر حق دشمن بدارند؛ یعنی انسان با کسی دشمن باشد به خاطر خدا، به خاطر ظلمش و فسقش، و با دیگری دوست باشد به خاطر توحیدش و ایمانش و عدالتش و عمل صالحش. فرمود محکمترین دستگیرههای ایمان این است.
📕آشنایی با قرآن، ج۷، ص۱۸۱
🔸حکمت مطهر @Hekmat_motahar
🔹ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ روایت رهبر انقلاب از گفتوگو با شهید مطهری درباره مثنوی
✏️رهبر انقلاب: مثنوی؛ که خودش میگوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است.
✏️یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم.
✏️گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول ... ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیدهام همین است. ۱۳۸۷/۶/۲۵
🗓انتشار به مناسبت ۸ مهر، سالروز بزرگداشت مولوی
✍️ «امین»؛ شعر و ادب فارسی به روایت حضرت آیتالله خامنهای
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
📲 @khamenei_poems
سخن زینب علیها السلام خطاب به یزید
آیه دیگری در قرآن هست که همان آیه را وجود مقدس زینب کبری در مجلس یزید برای یزید خواند. فرمود: یزید! تو خیال نکن حالا که این مُلک و این ثروت و این مال و این خدم و حشم و این همه وسائل برایت فراهم شده [مشمول لطف خدا هستی،] بگویی پس معلوم میشود خدا من را خیلی دوست دارد، این دلیل این است که خدا به من عنایت دارد؛ خدا خیلی من را دوست دارد که این همه اسباب و وسائل داده. بدان که منطق دیگری در کار است که قرآن آن را بیان کرده و آن این است که گاهی افراد به دلیل اینکه دیگر از چشم خدا افتادهاند یعنی مستحق کرامت خدا نیستند بلکه مستحق عقوبت خدا هستند خدا برای اینها وسائل فراهم میکند تا در آن راهِ گمراهی که رفتهاند بیشتر بروند و بیشتر مستحق عذاب خدا بشوند.
آشنایی با قرآن، ج ۳، ص۲۳۶
حکمت مطهر @Hekmat_motahar
ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز