✅مفهوم #وحی در #اسلام، مفهومی بنیادین است.
📌 پدیدۀ #وحی - به معنای خاصی که در مورد #پیامبران به کار میرود - حادثۀ خاصی است که تنها در مورد افراد معدودی از بشر رخ داده است. از میان آدمیان بیشماری که بر روی کره خاکی زیستهاند، تنها #انبیاء الهی به دریافت وحی الهی مفتخر بودهاند که این امر فلاسفه و متکلمان را به تکاپو واداشته است. «#فلاسفه» بیشتر به دنبال کشف و ابداع نظام فلسفی بودند تا بتوانند پدیدۀ وحی را تبیین و توجیه کنند. متکلمان نیز به دنبال اثبات ضرورت نبوّت بودند.
📌 #وحی در فرهنگ اسلامی، مفهومی اساسی است. معمولاً ادیان را به ادیان «وحیانی» و «غیروحیانی» تقسیم کردهاند. «ادیان وحیانی» ادیانی هستند که در آنها حقایقی از خدا بر انسان نازل شدهاند. و «ادیان غیروحیانی» ادیانی هستند که در آنها سخنی از نزول حقایق از جانب خدا در میان نیست.
✅هیچ دینی مانند #اسلام بر #وحی تکیه نزده است.
📌 اساس #دین را حقایق وحیانی ـ که همان #قرآن باشد ـ تشکیل داده است. #خدا به جای اینکه در شخصی متجلّی شده باشد، در کلامش تجلّی کرده است:
فتجلّی لهم سبحانه في کتابِه مِن غیرِ أن یکنوا رأوه بِما أراهم مِن قدرتِه، و خوّفهم مِن سطوتِه، و کیف محق من محق بالمَثُلات، و احتصد مَنِ احتصد بالنّقماتِ؟ (نهجالبلاغه، ترجمه علینقی فیضالاسلام، خطبۀ ۱۴۷.)
#خداوند در کتابش، بر بندگانش تجلّی کرد با آنچه از قدرت و تواناییاش به آنها نشان داد، بیآنکه او را ببینند و آنان را از سطوت و شوکتش بیم داد و آنها را آگاه ساخت که چگونه به انواع عذاب، قومی را نابود ساخت و درو کرد قومی را با سختیها.
از این جهت #قرآن در #اسلام اهمیت فراوانی دارد. چرا که قرآن مجموعۀ وحی آسمانی است که بر #پیامبراکرم (ص) نازل شده و سند اصلی و زندۀ اسلام است: «لاَ یأتیه الباطلُ مِن بینِ یدیهِ و لا مِن خَلفهِ تنزیلٌ مِن حکیمٍ حمیدٍ.» (فصلت – ۴۲)
📌 در #کلام قدیم و در میان فلاسفۀ قرون وسطا کم و بیش این طرز تلقّی در کار بود که وحی مجموعهای از حقایق است که #پیامبر (ص) از #خدا اخذ میکند، ولی در دورۀ مدرن دیدگاههای متفاوتی نسبت به سرشت #وحی مطرح شده است. #نظریۀوحیگفتاری، حاصل تلاش مستمر و بیوقفه جهت تببین این موضوع است. در این نظریه ضمن پذیرفتن دیدگاه #افعالگفتاری در رویۀ ظاهری #وحی اسلامی، پیامدها و لوازمات آن را در زمینۀ #هرمنوتیک متون دینی و مباحث کلامی دنبال میگردد. این #نظریه تنها نظریه در باب سرشت #وحی نیست، بلکه آغاز و مبدأ آن، بحث سرشت وحی است و بیدرنگ مدل #هرمنوتیکی خاصی را به تصویر میکشد و در مباحث دروندینی تأثیر بسیاری دارد. از این نظر، اثر حاضر را هم باید به #کلام جدید و هم به #هرمنوتیک متون دینی متعلق دانست.
گزیدهای از فصل اول وحی و افعال گفتاری (ویراست دوم) 👇👇👇
https://hekmatebaleghe.ir/%d8%ae%d9%84%d8%a7%d8%b5%d9%87-%d9%88%d8%ad%db%8c-%d9%88-%d8%a7%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84-%da%af%d9%81%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c/
@hekmatebaleghe
🔍وحی و جهتیافتگی وجودی
🔺وحی مستلزم #انفتاحهستیشناختی است. غیب به روی پیامبر باز میشود. این انفتاح غیب چیزی جز قرار گرفتن در افق #افعالگفتاری خدا نیست. پیامبر در افق نامستوری افعال گفتاری خدا حضور مییابد. در این حضور، نوعی تحول در وجود پیامبر رخ میدهد؛ تمام وجود پیامبر در این افق حاضر میشود و درگیر با این افعال میشود. نوع هستی پیامبر حضور در این افق میشود.
🔺در این حضور، پیامبر گونهای #جهتیافتگیوجودی نسبت به کلام الهی پیدا میکند. مسألة وحی تنها مسألة حضور در افق نامستوری افعال گفتاری نیست. اگر وجود پیامبر با این کلام درگیر میشود وجود او نسبت به این افعال کاملاً گشوده میشود و او غرق در این تکلم میشود یا به تعبیر دیگر در معرض افعال گفتاری خدا قرار میگیرد.
🔺این نوع جهت یافتگی وجودی با #جهتیافتگیذهنی و عقلی تفاوت دارد. در تحلیلهای سنتی؛ از تحلیلهای فارابی و ابنسینا گرفته تا تحلیل صدرا، با جهتیافتگی ذهنی و عقلی رو به رو هستیم. در این جهتیافتگی یا فقط عقل و ذهن پیامبر به سوی معقولات غیبی جهت پیدا میکند و اگر هم مواجههای هم با غیب صورت گیرد در ادامه این نوع مواجهه پدید میآید. اما در متافیزیک غیبت، این جهتیافتگی بیشتر معرفتی است. (از مقدمه چاپ دوم کتاب وحی و افعال گفتاری)
@hekmatebaleghe