°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خلوت_دونفره ۶ ✍گوش تیز کرده ای برای دلم؛ تا اندکی خودم را جدی میگیرم پایم را میلغزانی! این لرزشها
#خلوت_دونفره ۷
✍بارها در گوشم خواندی؛
"الیس الله بکاف عبده"
ومن نفهمیدم!
پیِ هر که رفتم پشیمان شدم...
✨*زمر/۳۶
أَلَيسَ الله بِكاف عَبدَهُ
ﺁﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﻛﺎﻓﻰ ﻧﻴﺴﺖ؟
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2_5206647492682187202.mp3
4.63M
#حرفهای_من_و_خدا
#دلنوشته سحر دهم
✍می نویسم برایت از ماجرای من و...
راهی که هزار فراز و نشیب، احاطه اش کرده است...
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
دلم یڪ
•دنیـا میخـواهد •،
شبیـہ #دنیاے شـما
ڪـہ همـہ چیزش
•بـوے #خــدا بدهـد•.😢
____|🇮🇷|________
❥|http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاے ستاره رو دوشت کهکشونه بوسه رزمنده هاست❤❤❤
رو سینت نقش لبخنده ساده روح خداست❤❤
تو در اصل وطن منی، ❤❤
نه به واسطه اینکه اتوبانی به نام تو شرق را به غرب وصل میکند، که تو سمت و سویی پیدا نکردی و حقا که همت این سرزمینی حضور تو همیشه در کنار من و در کنار ایران بوده است آنقدر ملموس که گاهی در اتوبان همت در ترافیک گیر میکنم به شوخی به تو میگویم: حاجی! پارتی بازی کن و راه را برایم باز کن و تو راه را باز میکنی و من آن را به حساب یک اتفاق میگذارم و با لبخندی کوچک میگذرم همیشه تو را ناظر میدانم و میدانم که دلخوش و دلواپس همه اتفاقهای خوب و بد این خاکی. 👌👌
گاهی که به خورشید در افق خیره میشوم چشمانت را میبینم، که نظاره میکنی من را، وطن را و آینده را به راستی که : « و چشمانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمیست
هنگامی که به جنگ تقدیر میشتابد.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🍃 سه دفتری که خداوند اعمال بندگان را در آنها ثبت میکند 🍃
✅ پیامبراکرم(ص) فرمود: برای اعمال بندگان سه دفتر هست؛
❶ دفتری که خدا چیزی از آن را نمی آمرزد.
❷ دفتری که خدا به آن اهمیت نمی دهد.
❸ دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمی گذرد.
سپس فرمود:
🔸دفتری که خدا چیزی از آن را نمیآمرزد، #شرک_به_خدا است.
🔸دفتری که خدا به آن اهمیت نمیدهد، ستمی است که بنده میان خود و خدا به خویشتن کرده است. مانند روزهای که خورده یا نمازی که ترک کرده و خداوند اگر بخواهد آنرا میبخشد و از آن می گذرد.
🔸 و اما دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمیگذرد ستمهائی است که بندگان به یکدیگر کردهاند که ناچار باید تلافی شود.
📚 نصایح، نوشته مرحوم آیت الله مشکینی احادیث الطلاب
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان📙 ✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت به روایت همسرش قسمت 8⃣1⃣ خانه ما در تیررس آ
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان 📙
✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به روایت همسرش
قسمت 9⃣1⃣
از آن طرف شیر هم نمی توانستم برای بچهها تهیه کنم.
مهدی گرسنه بود و نباید گرسنه می ماند. چند روز اورا فقط با جوشاندن نخود و لوبیا و حبوبات زنده نگه داشتم.
مردهامان نبودند برای مان غذا تهیه کنند.😞
من بودم و چند تا زن دیگر توی پادگان الله اکبر اسلام آباد، بی غذا و تنها.
منتظر ماشین شیر بودیم که دیر کرد، بعد فهمیدیم تصادف کرده. شیر در هیچ جای شهر پیدا نمی شد.😞
بچههای شیر خوار همه ما فقط ضجه می زدند.
حالا شما در نظر بگیرید که تمام این مصیبت ها را چطور می شود تحمل کرد؟😢
او هیچ وقت حقوقش را از سپاه نمی گرفت،نمی خواست برود سراغ بیت المال. از آموزش پرورش می گرفت، چون اصلا سپاهی نبود، مامور به خدمت در سپاه بود.تا وقت شهادت هم فرهنگی بود.
همیشه می گفت :
"کسانی هستند که شرایط شان خیلی بدتر از ماست. اگر هم چیزی هست، امکانات یا هر چی،حق آنها ست نه من."☝️
همیشه به گوشم می خواند که :
"مطمئن باش زندگی ما از همه بهتر ست.
می گفت : " آن قدر که من می آیم به تو سر می زنم بقیه نمی توانند بروند زن و بچههاشان را ببینند. "😢
می گفت :" ما کسانی را داریم که الان ده یازده ماه است خانواده هایشان را ندیده اند."
ابراهیم همیشه می گفت :" دوست ندارم زنم با بی دردها رفت و آمد کند."👌
می گفت : " اگر می خواهی ازت راضی باشم سعی کن با آنهایی نشست و برخاست کنی که مشکل دارند. "😇
حتی مرا مامور کرده بود یواشکی اختلاف بین دوستانش و خانم هایشان را بفهمم یا حل کنم یا به او بگویم برود حل کند.
یک موردی پیش آمد که من نتوانستم از پسش بر بیایم.
به ابراهیم گفتم.
بغض کرد و گفت :" بهش بگو دو سه ماه تحمل کند. فقط دو سه ماه. بعد....."😊
بعدی نبود. چون او توی عملیات خیبر شهید شد.🕊
و وای از خیبر....💔
#ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان 📙 ✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت به روایت همسرش قسمت 9⃣1⃣ از آن طرف شیر هم
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان 📙
✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به روایت همسرش
قسمت 0⃣2⃣
وای از عملیات خیبر، که آن روز ها، توی اسلام آباد، هر چی بهش نزدیک می شدیم قدر ابراهیم را بیشتر می دانستم.😔 هرگز آن شب که مهمان داشتیم را یادم نمی رود.
سرم گرم آشپزی بودم که آشوب عجیبی افتاد به جانم.
آمدم به مهمان ها گفتم :
"شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. 😢
رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم، که سالم بماند، یکبار دیگر بماند.😞
ابراهیم که آمد بهش گفتم چی شد و چکار کردم.
رنگش عوض شد.
سکوت کرد.
سر هم تکان داد.
گفتم : " چی شده مگه؟ "
گفت :" درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین💣 گذاری اش کرده بودند. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، اگر فقط چند دقیقه بعد از ما رد می شدند، می دانی چی می شد؟ "😞
خندیدم، حرف نمی زدم.
او هم خندید و گفت :" تو نمی گذاری من شهید شوم. تو سد راه شهادت من شده ای. بگذر از من " 💔
نمی توانستم، نمی توانستم کسی را از دست بدهم، یا دعا کنم از دستش بدهم، که وقتی من یا بچهها تب می کردیم، می آمد می نشست بالای سرمان گریه می کرد، کمپرس آب سرد می گذاشت روی پیشانی مان، و می گفت :
" دردتان به جان من."😭
یا می گفت : " خداراشکر که داغ هیچ کدام تان را من نمی بینم. "
از این حرفهایش البته بدم می آمد. گاهی می گذاشتم پای خودخواهی اش، که حاضر بود داغش به دل ما بیفتد، اما خودش داغ مارا نبیند. ☹️
آن قدر مراعات مرا می کرد که حتی نمی گذاشت ساک سفرش را ببندم.
بالاخره یک بار پیش آمد که ساک سفرش را من ببندم. 👌
برای اولین و آخرین بار.🕊
دعا گذاشتم براش توی ساک. تخمه هم خریدم که توی راه بشکند (گره ی پلاستیکش باز نشده بود وقتی ساکش دستم رسید) 😔
یک جفت جوراب هم براش خریدم، که خیلی خوشش آمد.
گفتم :" بروم دو سه جفت دیگر بخرم؟ "
گفت : " بگذار این ها پاره شوند بعد. "
(وقت دفنش همین جوراب ها پاش بود)
تمام وسایلش را گذاشتم توی ساکش،
دادم دستش. سرش را انداخت پایین و.......💔
#ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• از :#چشم_مجنون به: #بسیجیان_بی_ادعا • « تذکرات امام، آویزه گوش همه شما باشد تذکرا
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #به_مجنون_گفتم_زنده_بمان
ابراهیمی که با چشم بسته راه میرفت و ما دخترها از تقوای چشمش😌 حرف میزدیم ،کارش به جایی کشید که از زنش شنید"تو از طریق همین چشمات شهید میشی"😢
گفت:"چرا؟"
گفتم:"خدا به این چشم ها هم کمال داده هم جمال."😊
#ابراهیم چشم های زیبایی داشت.خودش هم میدانست.شاید به خاطر همین بود هیچ وقت نمی گذاشت آرام بماند😇.یا سرخ از اشک و دعا و توبه بود یا سرخ از خستگی روزها جنگیدن و نخوابیدن.👌 #شهیدهمت
#فرمانده_دلهــا❤️ 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام شبتون شهدایی 😊
نمازوروزه هاتون قبول درگاه حق👌
امشب شب ششم چله دعای شریف توسل هست به نیابت از اقاامام زمان(عج)
ممنون از عزیزانی که دراین چله باماهمکاری کردند و سرساعت دعا روتلاوت کردند☺️
۱.خانم یا مولا مهدی ادرکنی
۲.خانم اقیان
۳.خانم نیک نژاد
۴.خانم مامان امیرعلی
۵.خانم یاس
۶.خانم عامری
۷.خانم خادم کریمه
۸.خانم محمدصالح
🌛 #ماه_عسل_
فایل صوتی هشتم
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5947553158245909877.mp3
9.83M
#ماه_عسل_
فایل صوتی هشتم
🌸رمضان ماهِ دور ریختنــه ...
ماه سبک شدن !
دور ریختنِ خودت !
سبک شدن از خودت !
یه کم خودتُ بتکون !
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f