🔔 این اخلاق ، جزء دین است
💠⇦یکی از همسایگان حضرت محمد (ص) مردی یهودی بود که هنگام عبور رسولالله، به بهانه ریختن خاکروبهها در #کوچه، خاکستر بر سر و صورت حضرت محمد میریخت.
✴️⇦این برنامه هر روز ادامه داشت تا اینکه روزی رسولالله از آن کوچه گذشتند ولی خبری از مرد یهودی نبود.
💟⇦وقتی علت را جویا شدند اصحاب پاسخ دادند:
«خدا را شکر آن مرد #یهودی مریض شده و در بستر بیماری است!»
✳️⇦حضرت محمد به طرف منزل یهودی رفتند.
همسر یهودی در را باز کرد.
حضرت محمد فرمودند:
«به عیادت #همسرت آمده ام!»
💭⇦حضرت محمد وارد #خانه شدند و کنار بستر آن مرد نشستند و با او احوالپرسی کردند و هیچگونه کنایه ای به آن مرد نزدند.
😇⇦مرد یهودی که از #رفتار پیامبر تعجب کرده بود پرسید:
«این برخورد شما ، جزء دین اسلام است یا از اخلاق شخصی شما است؟»
🔔⇦حضرت #محمد پاسخ دادند:
«جزء دین اسلام است!»
آن مرد همانجا و در #حضور رسول الله، مسلمان شد.
📗امثال القرآن(مکارم) جلد ۱ص۲۰۲
💟 @hemmat_channel
#خاطرات_شهدا 🌷
💠زندگی در وانت
🔰به او گفتم: کار درستی نیست🚫 دائم زن و بچه ات را از این طرف به آن طرف می کشى، بیا #شهرضا یک خانه🏡 برایت بخرم.
🔰گفت: نه، حرف این چیزها را نزن⛔️، دنیا هیچ ارزشی #ندارد. شما هم غصه مرا نخور، خانه ی من #عقب ماشینم 🚘است، باور نمی کنی بیا ببین.
🔰همراهش رفتم در عقب #ماشین را باز کرد؛ 🔹سه تا کاسه، 🔸سه تا بشقاب،🔹 یک سفره پلاستیکی، 🔸دو تا قوطی شیر خشک بچه و یک سری خورده ریز دیگر.
🔰گفت: این هم #خانه!! دنیـ🌍ـا را گذاشته ام برای دنیا دارها، خانه هم باشد برای #خانه دارها....
راوی: مادر سردار شهید
#شهید_محمدابراهيم_همت
@hemmat_channel ❣
💠زندگی در وانت😳
🔰به او گفتم: کار درستی نیست🚫 دائم زن و بچه ات را از این طرف به آن طرف می کشى، بیا #شهرضا یک خانه🏡 برایت بخرم.
🔰گفت: نه، حرف این چیزها را نزن⛔️، دنیا هیچ ارزشی #ندارد. شما هم غصه مرا نخور، خانه ی من #عقب ماشینم 🚘است، باور نمی کنی بیا ببین.
🔰همراهش رفتم در عقب #ماشین را باز کرد؛ 🔹سه تا کاسه، 🔸سه تا بشقاب،🔹 یک سفره پلاستیکی، 🔸دو تا قوطی شیر خشک بچه و یک سری خورده ریز دیگر.
🔰گفت: این هم #خانه!! دنیـ🌍ـا را گذاشته ام برای دنیا دارها، خانه هم باشد برای #خانه دارها....
راوی: مادر سردار شهید
#شهید_محمدابراهيم_همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#از_شهدا_الگو_بگیریم7⃣5⃣ #زندگی_به_سبک_شهدا #خدا_عاشقش_شد... اوایل #ازدواجمان برای شهادتش دعا میک
#از_شهدا_الگو_بگیریم8⃣5⃣
#زندگی_به_سبک_شهدا.
#اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
#شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
#شهید سید مرتضی دادگر🌷
#می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
#علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء #حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های #تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
#یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، #خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
#یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق #مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، #از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
#تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های #تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... #آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و #من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
#با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
#بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
#شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
#فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... #گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
#استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی #شهید به من سپرده شد تا برای #استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
#قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که #مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به #بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، #دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
#با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای #شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
#این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... #راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
#دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
#وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من #کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به #همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام #پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
#لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... #به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
#بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به #میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز #پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... #خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر #بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
#وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا #جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های #حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
#جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در #دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا #سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
#همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را #پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
#کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان #مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
#نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...#مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
#شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔻عواملِ آرامش در قرآن🔻
✍ گمشدهی امروزِ بشریت #آرامش😌 است.
همه دنبال #آرامش هستند، امّا اون رو به دست نمیارن.❌😕
چون #آرامش در پول و ثروت و قدرت و رفاه و... نیست.❌
💸پول، 💰ثروت، 💪قدرت، 🏡رفاه، تکنولوژی و... #آسایش میارن، ولی لزوماً #آرامش نمیارن.❌
☝️ در قرآن کریم، چند چیز به عنوان عواملِ #آرامش بیان شده:
😌 هم #آرامش_روحی،
😌 و هم #آرامش_جسمی.
اگر تو زندگیهامون #آرامش نداریم، گیرِ کارمون اینجاست.😕
📣📣.. بعضی از عواملِ #آرامش در قرآن اینهاست:
1⃣ #ذکر و #یاد_خدا:❤️👇
🕋 أَلاٰ بِذِکْرِ اللّٰهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. (رعد/۲۸)
💢 آگاه باشید که دلها، تنها با #یاد_خدا آرام میگیرد.
2⃣ دعای #پیامبر_اکرم(ص) و اولیاء الهی:👇
🕋 إِنَّ صَلاٰتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ. (توبه/۱۰۳)
💢 ای پیامبر! درود و دعایِ تو، برای مردم آرامبخش است.
3⃣ #امدادهای_غیبی:👇
🕋 هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ. (فتح/۴)
💢 او کسی است که #آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد.
4⃣ #ازدواج و #همسر:💍👇
🕋 وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا. (روم/۲۱)
💢 و از آیات و نشانههای او این است که، همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها #آرامش یابید.
5⃣ #خانه و سرپناه:🏡👇
🕋 اللّٰهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً. (نحل/۸۰)
💢 خداوند کسی است که برای شما از #خانههایتان محلِّ #آرامش قرار داد.
6⃣ #شب و استراحتِ شبانه:😴👇
🕋 اللهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ. (غافر/۶۱)
💢 خداوند کسی است که #شب را برای شما آفرید، تا در آن استراحت کنید و #ارامش یابید.
7⃣ بعضی از آثار و #اشیاء_مقدس، که خدا اونها رو مایهی #آرامش قرار داده.😌
مثلِ همون صندوقی که مادر موسی، نوزادش رو در اون گذاشت و به آب نیل فرستاد.⚰ قرآن دربارهی این صندوق میفرماید:👇
أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّٰابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ. (بقره/۲۴۸)
💢 صندوق عهد به سوی شما خواهد آمد، همان صندوقی که پروردگارتان در آن برای شما #آرامش قرار داده است.
👌 دقّت کنیم که همهی این عواملی که بعنوانِ عواملِ #آرامش بیان شدند، ریشهی همهشون #خدا است.❤️
👈 یعنی اون چیزی که ریشهی آرامشه، #معنویت و مسائل #معنوی است.👉
☹️ ما آدمها جای دیگه دنبال #آرامش میگردیم، و هیچ وقت هم بهش نمیرسیم.
تا وقتی از #خدا دور باشیم، رنگ #آرامش رو نمیبینیم.⛔️
😱 خیلیها هستند به موادّ مخدّر، شراب و شهوت، پول و ثروت و... رو میارن، تا بلکه آروم بشن، ولی نمیشن.
☝️ چون #آرامش فقط با #خدا است.❤️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f