میگفت خسته نشدی از این همه #رفاقت با شهدا؟!
گفتم چرا #خسته بشم!؟
تازه دارم راه #درست رو میرم...
میگفت سخت نیست داری مثل #شهدا رفتار میکنی؟!
گفتم خیلی سخته مثل نگه داشتن #آتش در دست ولی تازه دارم
معنی #عشق رو میفهمم....
.
میگفت خوب باشه اصلا هر چی تو بگی ولی آخر این رفاقت چیه؟!
گفتم: رفاقت با #حضـرت_زینب(س)
مُهر تایید عمــہ سـادات
مثل #شهید_حـسـن_تمـیمـی که عمـه سادات
سرش را توی
دامنش گرفت تا #لحظه_آخر
جان داد
برگشت گفت میشه منم با #شهدا دوست بشم!؟
منم این #رفاقت رو میخوام...
حالا باید چیکار کنم تا مثل شهدا
بشم آخرش هم #شهید بشم😢
گفتم یه شرط داره
گفت چه شرطی؟؟؟
گفتم #شهادت به شرط #رعایت
گفتم باشه هرچند #سخته
ولی میخوام #شهیدانه زندگی کنم
تا مثل شهدا بمیرم.....😭😭😭😭😭
#تیـپ_حـیدریـون
#شـہـید_مـدافـع_حـرم
#فرمـانده_حـسن_تمیمــی
#اللهم_ارزقنا_شهادتـــ_فی_سبیلک
@hemmat_channel
✨🌹✨💐✨🌹✨💐✨
خیلی عالی بخوانید حتما👇👇👇☺️
#خاطره_ای
از برخوردی میان یکی از امرای ارتش با شهید حاج محمدابراهیم همت:
یک روز که فرماندهان ارتش،
در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات،😊
همه جمع شده بودند،
حاج همت هم از راه رسید،
امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر ۳۰ پیاده گرگان»،
حاجی را بغل کرد☺️🍃 و کنارش نشست،
امیر عقیلی به حاج همت گفت:
«حاجی ! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.»😳🤔
حاج همت گفت:
«خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟»☺️😊
امیر عقیلی گفت: 👇👇
«حاجی ! شما هر وقت از کنار پاسگاه های ارتش،
از کنار ما که رد می شوی،🌺
یک دست تکان می دهی👋 و با سرعت رد می شوی.
اما حاجی جان،☺️❤️
من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی🌸 های خودتان که رد می شوی،
هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می دی،☺️ بوق می زنی، 😉☺️
آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می کنی،
بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها🍃😍،
با لبخند از ماشین پیاده می شوی،
دوباره باز دستی تکان میدهی، 👋سوار می شوی
و میروی.☺️😊
رد میشی اصلا مارو تحویل نمی گیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.»😔❤️
#رفاقت
حاج همت این ها را که از امیر عقیلی شنید،🤔👇👇👇
دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت:
«برادر من! اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه های شما که رد می شوم،🤔💐
این دژبان های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می بینند😊 که اگر یک ماشین از دژبانی
ارتشی ها رد شد، مشکوک بشوند؛😁🍃
از دور بهش علامت میدهند،
آروم آروم دست تکان میدهند،
اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند،
بعد ایست میدهند،
بعد تیر هوایی میزنند،
آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود.
به لاستیک ماشین تیر میزنند.
ولی این بسیجی هایی که تو میگی،☺️😊
من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم،
سرعتم رو کم میکنم،🍃💐
هنوز بیست متر مانده پیاده می شوم🙏🌸
و یک دستی تکان میدهم 👋
و دوباره می خندم و سوار می شوم
و باز آرام از کنارشان رد می شوم.
آخر این بسیجی ها مشکوک بشوند.😳🤔
اول رگبار می بندند.😁☺️
بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند.😢😊
یک خشاب و خالی می کنند،
بابای صاحب بچه را در می آورند،😍😉
بعد چند تا تیر هوایی شلیک می کنند😂
و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می زنند ایست.»😂☺️☺️
این را که حاجی گفت، قرارگاه از خنده منفجر شد.☺️☺️🍃
#حاج_همت_رفاقت_تاقیامت
@hemmat_channel
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۵ ✍ این خاطرهی شهید رو به گوش مسئولین دولتی برسانید ، تا مدیون شهدا نشوند..
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۸۶
🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۶ 🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢 #رفاقت #دوس
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۸۶
🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۶ 🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢 #رفاقت #د
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۶
✍ تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢😢
#متن_خاطره
مونده بودیم وسط میدان مین. همه مجروح بودند و خسته.😭😢
یه رزمنده زخمی چند متر آنطرفتر از من افتاده بود که انگار درد شدیدی داشت.😔
دیدم با آرنج خودش رو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد.😢
فکرکردم میخواد از میدانِ مین خارج بشه. بهشگفتم: با اینهمه درد چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟😳😭
گفت: چند تا مجروحِ دیگه آن طرف هستند، من چند دقیقه بیشتر زنده نیستم، می خوام قمقمهی آبم رو برسونم به اونا ...😞😞😢
📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 179
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۷ ✍ حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود👌🙄 #متن_خاطره ما
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۸۸
🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۸ 🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟ #ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۸۸
🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۸ 🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢 #ایثار #ازخودگذشتگی #گذ
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۸
✍ کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢
#متن_خاطره
چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند. یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجی ها باید ماسک میزدند. اما یک ماسک کم بود. به همین خاطر هیچکس راضی نمیشد ماسک بزنه.😔😢
تا اینکه یک نفر از اونا، بقیه رو قانع کرد. لحظاتی بعد در حالیکه اون بندهی خدا شدیداً سرفه می کرد ، دوستاش بهش نگاه میکردند و از زیر ماسک اشک میریختند.😭😢😭
📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f