eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
986 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌸🌿 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید... (قسمت پنجاه و چهارم)
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ... (قسمت پنجاه و پنجم) 🌷🌷🌷 جبران میکنم ... من را خلاصی ده ... سپس با حالت زاری ادامه داد : که حتی اگر یک روز از عمرم باقی مانده باشه این لطف و دین را جبران میکنم... امام حسین در ان زمان کودک بودند ... دست پدر را رها می کنند و به سمت شمر می روند و بعد از اندکی به سمت زندان بان می رود و می گوید : ای زندانبان ... ایا تو محمد (ص) را میشناسی ... ؟؟ زندانبان جواب میدهد : اری که میشناسم .. او پیامبر من است .... !!! حسین می گوید : ای زندانبان ایا علی را میشناسی ؟؟ می گوید : اری که میشناسم .. او ولی و امام من است ... حسین می گوید : ایا تو فاطمه را میشناسی ؟؟ می گوید : اری که میشناسم او دخت نبی و پیامبرم و همسر امام من است ... باز می گوید : ای زندانبان تو حسن را میشناسی ؟؟ می گوید : اری او سبط پیامبر من و فرزند امام من است ... حسین این بار می گوید : ای زندانبان بگو ببینم که ایا تو حسین را نیز میشناسی ... ؟؟؟ زندانبان که از رفتار کودک گیج و سر گردان است و با تعجب بسیار و تردید می گوید : اری که میشناسم ...!! او نیز سبط پیامبر و فرزند امام من است... !! از چه رو میپرسی ؟؟ حسین رویش را به سمت زندانبان می کند و در مقابل او قرار میگرد و می گوید : ای زندانبان این شمر را به منه حسین ببخش ... !!! زندانبان بعد از کمی تامل و درک ماجرا ... در حالی که دیدگانش بارانی و اشک الود است . خود را برروی پاهای امام حسین می اندازد و می گوید : یا حسین ... او را به تو بخشیدم ... و بعد غل و زنجیر را از دست و پای شمر باز میکند... شمر تا از خلاصی و رهایی خود مطمئن می شود ... با بغض و حالتی پریشان خود را بر روی پای امام حسین می اندازد و می گوید : ای حسین این لطف تو را فراموش نخواهم کرد من را به خود مدیون ساختی ... جبران خواهم کرد ... حتی اگر یک روز از عمرم باقی باشد جبران می کنم ... امام خم میشود او را بلند میکند ... و با زدن لبخندی از او جدا می شود و به سمت پدر می رود و بعد مولا امیرالمومنین و حسنین با هم حرکت می کنند .... و شمر در پشت سر انها فریاد میزند .. بلاخره یک روز لطف امروزت را جبران میکنم ... و ان روز در نینوای سال ۶۱ هجری ... امام و شمر در گودی قتلگاه ... امام افتاده بر زمین و شمر ... ... ای شمر راهی که میروی به بیراهه است بر گرد و از پیامبر خدا پیروی کن ... من به حکومت ری چیزی را نمی بازم ... ای شمر بدان تو از جوی ان هم نمیتوانی بخوری ... و در ان لحظه نه تنها جبران نکرد که حتی ... 😔😔😔 امام حسین را نیز با لب های تشنه به شهادت رساند ... 😔😔😔 ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین هر طرف پرپر گلی از شاخه ای افتاده بود و اندر آن گلشن، خزانِ لاله ها بود و حسین داشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را زآن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین آخرین سرباز هم غلطید در خون گلو بعد از آن گل، خیمه ها ماتم سرا بود و حسین یک طرف جسم علم دار رشید کربلا غرقه در خون، دستش از پیکر جدا بود و حسین عون و جعفر، اکبر و اصغر به خون خود خضاب کربلا چون لاله زاران با صفا بود وحسین تیرباران شد تن سالار مظلومان هرطرف از شش جهت تیرِ بلا بود و حسین.... ... ... 💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f °•| 🌿🌸