#خاطرات_شهدا🌷
شهیدی که براتِ کربلا میدهد👇👇
💠هر وقت #راه_کربلا باز شد...
🌷دفعه آخر که داشت میرفت #جبهه ازش پرسیدم: علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟
🌷صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش انداخت پایین و گفت: هر وقت که #راه_کربلا باز شد!
ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد…
🌷عملیات #والفجر یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت اباالفضل(علیه السلام)؛
تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم #شهید شد..
🌷آخ مادر جون دلم هنوز میسوزه…
شانزده سالش تازه تموم شده بود،
شانزده سال هم طول کشید تا آوردنش
درست #شب_تاسوعا!
وقتی برگشت، اولین کاروان زائران ایرانی رفتند #کربلا؛
آخه #راه_کربلا باز شده بود….
#شهید_علیرضا_کریمی
👈این شهید بزرگوار به خیلی ها برات کربلا داده، اصلا او با من و شما در کربلا وعده کرده
جالبه که در پایان آخرین نامه اش نوشته:
#به_امید_دیدار_در_کربلا
@hemmat_hadi